پیشنهادهای karim hosseni (٧٦٨)
سلیم فدا: این واژه که بگونه فداء هم نوشته می شود واژه ای ست اربی که برابری آن گذشتن از چیزی چه جان، مال، داشته ها یا هر چیزی که مورد دوست داشتنت هست ...
سلیم شریعتی: واژه ای اربی ست با آیینی در فارسی برابری دارد و در ایران برای گزینش نام خانوادگی استفاده دارد.
سلیم حقیقت یان:واژه ای اربی ست و مراد راستگویان ست.
سلیم محصول: واژه ای اربی ست و در دانش کشاورزی با دسترنج برابری دارد.
سلیم حلال: در جاهایی هم با پاک و پاکیزه برابری دارد مانند این جمله که همگی مان شنیده ایم: از شیر مادر حلال تر ست یعنی از شیر مادر هم پاک و پاکیزه تر ...
سلیم انور: واژه ای اربی ست با واژه پر فروغ تر در فارسی برابری دارد نه پر نور تر.
سلیم انور: واژه ای اربی ست برابری اش با پر نور تر در فارسی می باشد.
سلیم مرتضا: واژه ای اربی ست که بیشتر به گونه مرتضی نوشته می شود نام پسر ست با پسندیده، برگزیده در فارسی برابری دارد ، از فرنام های امام عای نخستین پی ...
سلیم مداخله: واژه ای اربی ست با میانجیگری در فارسی هم برابری دارد.
سلیم رحمن: واژه ای اربی ست و در فارسی هم رحمان می نویسند و برابری با بخشنده، بخشش گر هم دارد.
سلیم تغیّره: واژه ای اربی ست برابر با دگرگون ساز، دگرگون کننده در فارسی ست.
سالیم عبارات: واژه ای اربی ست که جمع عبارت ست برابر با سخنان، سخن ها، و گزاره ها در فارسی ست.
سلیم مُلک جلیل: پادشاه بزرگوار و ارجمند.
سلیم خیانت: واژه ای اربی ست برابر با دست درازی در فارسی چه به دارایی ، چه به زن و فرزندیا پیمان بستن.
سلیم مخلوق: واژه ای اربی ست و جمع مکسر خلق، برابر با آفریده ها، آفریدگان.
سلیم صغائر: مانند کبائر یک واژه اربی ست به معنای گناهان کوچک در برابر کبائر یعنی گناهان بزرگ.
سلیم اثر: رد گذار
سلیم غافر: واژه ای اربی ست برابر با گناه پوش یا کسی که گناه را می پوشاند در فارسی و از نام های خداوند ست همچنین چهلمین سوره قرآن کریم می باشد.
سلیم کام دل: خاسته دل، مراد دل.
سلیم شود: پیش آید
سلیم سجده: سر به خاک نهادن، پیشانی به خاک گذاشتن.
سلیم ابوالبشر: واژه ای اربی ست که اگر از دید آیینی بنگریم فرنام حضرت آدم ست ولی برخی پا را هم فراتر گذاشته اند و به دانشمندانی مانند خاجه نصیرالدین ط ...
سلیم جان بین: راست بین، راست و درست بین
سلیم آب حمیم: آب داغ یا گرم که برای گرمابه رفتن استفاده می کنند.
سلیم چاه دیل: چاهی ست در دوزخ که آب آن آلوده و چرکین از عفونت های دوزخیان ست که به سرکشان می دهند.
سلیم دیل: آغل
سلیم خدمت: با انجام کاری، هم برابری دارد مانند به خدمت شما هم می آیم یعنی برای انجام کار های� انجام کاری� شما هم می آیم.
سلیم مستقیم: در گمان من راست و درست باهم برابری این واژه ست.
سلیم خدمتگزاری: نوکری از آنجایی که برخی از واژگان فارسی که در قدیم استفاده می کرده اند ولی هم اکنون پسندیده مردم نیست واژه پرستاری بهترین گزینه ست.
سلیم داشته: دارایی همانطور که در فرهنگ معین آمده، مانند داشته من کتاب های کتابخانه ام هست یعنی دارایی من نوشتارهای کتابخانه ام هست.
سلیم تا کی باید این پیچ و تاب های الکی را بعنوان دستور فارسی به مغز خودمان و کودکان مان فرو کنیم و نامش را دستور زبان فارسی بگذاریم؟!!!
سلیم ئ یا ئـ : چه لزومی دارد که این واژه اربی را برای پسوند خیلی از واژگان مان به جای ی یا یـ بکار ببریم، آیا ایرادی دارد که به جای کجائی، آشنائی یا ...
سلیم کسرا: باید در پاسخ رکسانا بگویم که نظر شما بسیار محترم و توجیه زیبایی داشتید ولی همان را بجای جذابیّت و قدرتمندی بگویید گیرایی و نیرومندی که فار ...
سلیم شراب طور: مراد باده یا نوشیدنی کوهی ست.
سلیم ارزانی: چیزی که به کسی ببخشیم بی ارزش تر از وجودش هست و می گوییم ارزانی وجودت یعنی ارزش شما ر ا ندارد.
سلیم دولت: با جمله ای در پندیات جوانمردی برخورد کردم که تنها برابری واژه دولت در اندیشه ام آوا آمدچون هیچکدام از دریافتنی های این واژه با این جمله جو ...
سلیم ذوی الارحام: خیشاوندان هم خون که بسیار به ما نزدیکند.
سلیم نصرت: واژه ای اربی ست و با چیرگی در فارسی برابری دارد، از سوی دیگر هم نامی ست که برای نامگذاری پسران و دختران استفاده می شود.
سلیم دیده منّت: به دید سپاس و نکویی.
سلیم دعای خیر: نیک ستاینده، نیک ستودنی.
سلیم صاحبدل: آیین دار پارسا، مرد خدا
سلیم صاحبدلان: دارنده دل، وقتی می گوییم فلانی دلش را دارد یعنی فلانی دلیر مرد ست و اگر بگوییم دلش را ندارد یعنی ترسو ست و صاحبدل نیست.
سلیم صاحبدلان: دلیر مردان، به مردان خدا هم صاحبدلان می گویند.
سلیم انشالله: به امید خدا.
سلیم حافظه: واژه ای اربی ست به معنای جایگاه اندیشه
سلیم نائش: ستایش و نیایش کنده.
سلیم مال واجبات: بایسته های دادنی.
سلیم نواله: هنگامی که خمیر را تکه تکه و بصورت گلوله در می آودند تا پهن کرده برای پختن نان به تنور می چسبانند، که همان گلوله های خمیر را نواله گویند.
سلیم معاونت: نمایندگی، جانشینی.
سلیم حرام خوری: بی رنج و زحمت کشی خوری، مفت خوری. دست درازی به داشته های مردم.