پیشنهادهای karim hosseni (٧٦٨)
سلیم آبیله پا: در قدیم به معنی کوچولو زبانزد مردم بوده و کوچولو معمولن به کودکان می گویند، این واژه کاربرد رسمی ندارد و به گفته ای ممکن ست هم اکنون ج ...
سلیم آبیله: پیچ، مارپیچ، هنگام در هم تابیدن سیم ها یا چیزهای مانند آن.
سلیم جبلت: آفریده
سلیم طبیع: در مواردی هم در گذشته بجای طبیعی بکار می برده اند به معنی ذات، سرشت
سلیم منصب: واژه ای اربی ست به معنی رده های بالاتر
سلیم درک: نیروی گیرایی، هنگامی که می گوییم درک و فهم ندارد یعنی نیروی گیرایی و گیرندگی اش بسیار کم ست.
سلیم رضا جوی: خشنود خاه، خاهان خرسندی. در پندیات جوانمردی آمده. . . رضا جوی امام باشد. . . یعنی خاهان خرسندی پیشوا باشند یا خشنود خاه پیشوا باشند.
سلیم بی خبر: بی پیام، بدون پیغام
سلیم بات: جدا
سلیم غضبیه: واژه ای اربی ست به معنی خشمگینانه مانند قوه غضبیـه یعنی نیروی خشمگینانه در برابر نیروی نفسانی و خوشگذرانی.
سلیم غیض: رویگردان، اندکی خشم.
سلیم حالات: واژه ای اربی ست به معنی دگرگونی در رفتار و گفتار آدمی یان همچنین دگرگونی در رفتار جانوران.
سلیم وقار: واژه ای اربی ست به معنای زیبا و گرانسنگ، شکیبا و چشم نواز
سلیم عارض: روی دادن
سلیم فانیه: زودگذر، از بین رفتنی
سلیم مزخرفات: واژه ای اربی به معنی چرندیات می باشد
سلیم عوام الناس: واژه ای اربی به معنای مردم نا آگاه
سلیم نزاعات: واژه ای اربی ست به معنی ستیزه جویی ها، دشمنی ها.
سلیم تقلین: واژه ای اربی ست و در فارسی: * پریزاد و آدمیزاد معنی می دهد. ** از ریشه ثقل می آید یعنی چیز سنگین. *** اشاره به حدیث پر آوازه پیامبر ست ...
سلیم علما: مراد دانشمندان آیین ( دینی ) می باشند نه دانشمندانی که در رده های گوناگون، دانش بدست آورده اند حتا می توانیم از آنان به فرزانگان هم معنی ک ...
سلیم علما: مراد دانشمندان آیینی ( دینی ) ست نه دانشمندانی که در رده های گوناگون، دانش بدست آورده اند.
سلیم ظاهر: نمایه، برون نمایه
سلیم صرّانی: بدون تلاش، کسی که کوشش نمی کند.
سلیم غرق: فرو رفتن در آب که گاهی رهایی می یابند و گاهی می میرند.
سلیم آفت: آسیب زن، زیان رسان
سلیم وبال: رنجش
سلیم فانی: نیستی پذیر
سلیم جاه و جلال: فر و شکوه
سلیم مطاعات: واژه ای اربی و جمع مطاع ست یعنی پیروی ها شده، فرمانبرداری ها شده.
سلیم ذکره: واژه ای اربی ست به معنی یاد آور، یاد آوری. در پندیات جوانمردی نوشته: در روز قیامت حساب خلق اولین و آخرین بدست مولانا علی ذکره الشفاء می گ ...
سلیم شفاعت: دادخاه، معمولن از این واژه که اربی ست از بزرگان و فرزانگان آیین که به آنان اعتماد داریم بعنوان میانجی بین خود و خداوند استفاده می کنیم یع ...
سلیم کشف: واژه ای اربی ست به معنی نو یافتن، تازه یابی
سلیم عمل: انجام دادن
سلیم می نهم: می گذارم مانند من به دیدگاه شما ارج می نهم یعنی به دیدگاه شما ارج می گذارم.
سلیم مراعات: بهترین معنایی که برایش می دانم رعایت حقوق دیگران ست مانند اینکه در یک بگو مگوی خانوادگی یک نفرمان باید کوتاه بیاییم یعنی رعایت حق طرف چه ...
سلیم رحمانیت: واژه ای اربی ست و از رحمان می آید و به معنای بخشش های بسیار ، بخشش های فراوان ست.
سلیم ادب: ارج گذار
سلیم احترام: ارجمند
سلیم بنظر: به گمان، در باور
سلیم فرموده: سفارش کرده، سفارش شده
سلیم التجا: پناه خاه
سلیم شاپو: کلاه دوره دار
سلیم دعا: در میان ما دعا را به گفتن یک یا چند جمله اربی جا انداخته اند در صورتی که چنین نیست بلکه واژه ای کهدر آن نیک اندیشی باشد و برای کسی بخاهید د ...
سلیم ذوالجلال: بزرگ و بزرگوار
سلیم آیینه: هیچ دلیل منطقی نمی بینم که آیینه بنویسم و آینه بخانم، به شیشه ای که برای برگردان نمایه ها، خودمان و دیگران پشتش را جیوه مالی می کنند آینه ...
سلیم جلا: واژه ای اربی ست که با همزه پایانی نوشته می شود: جلاء ؛و به معنی زدودن مانند اینکه بگوییم دل مان را از گناهان جلا دهیم یعنی گناهان را از دلم ...
سلیم صیقل: برق انداختن پس از زدودن زنگار فلزها.
سلیم یقیین: بی گمانی
سلیم اولی: پیشین
سلیم طریقه: هم آیین