پیشنهادهای karim hosseni (٧٦٨)
سلیم انسان: واژه ای عربی ( اربی ) ست و کوتاه شده آن انس می باشد و در قران هم انس و جن نوشته شده، معنی آن در پارسی آدمیزاد یا آدم زادگان ست یعنی زاد و ...
سلیم انفاق: بخشش به بینوایان در راه خد. ا
سلیم اهل تسلیم: خاستار دوستی
سلیم رهایش: آزادی، رهایی؛ نام یکی از کتاب ها یا نوشتارهای دانای خردمند ناصرخسرو قبادیانی گشایش و رهایش ست به معنی گشودن و رهایی. رهایش: آزاد مانند ا ...
سلیم گشایش: باز کردن دشواری ها در کارها، گشودن
سلیم حلال:کارهای شایسته در برابر حرام یعنیکارهای ناشایسته
سلیم انفال: بخشش ها و نمیتوان به غنیمت معنی کرد زیرا در فارسی غنیمت یعنی چاپیدن، دستبرد زدن و دارایی و چیزهایی که در جنگ به زور و بدون زحمت بدست می آ ...
سلیم نازل: فرو فرستادن
سلیم مقربان: نزدیک شدگان به خداوند
سلیم پیشتازان: ره یافتگان
سلیم تخلص: معمولن یک شاعر یا نویسنده نامی غیر از نام اصلی اش برای نوشته هایش گزینش می کند، این واژه برابر با پر آوازه یا فرنام می باشد ولی بهترین گزی ...
سلیم اهل: ماندگار مانند اهل خانه یعنی ماندگار خانه یا ماندگاران خانه. دوستار مانند اهل کتاب یعنی دوستار کتاب. خاستار مانند اهل دوستی یعنی خاستار دو ...
سلیم مردمان: جهانی یان، مردم ها
سلیم آخرینان: پایانی یان، واپسین یان
سلیم هلال: نخستین سه روز دیده شدن ماه را به عذبی هلال گویند که نه نیمه ست نه دایره بلکه باریکه ست یعنی ماه باریک یا باریک ماه.
سلیم اسیر: در بند کشیده
سلیم زکات: بر گزیدن اندکی از مال مان برای دادن به نیازمند که در اسلام به آن سفارش شده.
سلیم صلوة: در فارسی نیایش معنی می دهد همچنین دعا و نماز هم گفته می شود
سلیم صلوة: گه صلات هم نوشته میشود به معنی دعا، نماز و نیایش معنی می شود.
سلیم صافات: جمع صافه و سی و هفتمین سوره در قرآن ست به معنی رده ایستادگان یا کسانی که در یک رده ایستاده اند، فرشتگان رده ایستادگان سپاس گوی.
سلیم اصل: آغازش
سلیم قیاس: سنجش
سلیم فوائد: سودمندی ها
سلیم امیرالمؤمنین: سرور پرهیزکاران، پیشوای پارسایان
سلیم تسبیح: نیایش و ستایش کردن با مهره های به بند کشیده مانند تسبیح حضرت زهرا یا تسبیحات چهارگانه که جنبه نیایش دارد یا ذکر نام های پیامبر یا امامان ...
سلیم تنزیل: کم کم فرو فرستادن که بیشتر در باره آیات قرآنی بکار می رود
سلیم شاکرانه: از ته دل سپاسگزاری کردن، سپاسگزارانه
سلیم عقلی: خردگرایی، هوشمندی
سلیم ممثولات: از واژه مثل می آید و به معنی نمونه ها و مانندها ست.
مأذون: از سلسله مراتب هفتگانه فراخان اسماعیلی یان ست به معنی اجازه یافتگان، بار یافتگان.
سلیم شیطان: یک موجود نادیدنی و غیر فیزیکی ست به معنی وسوسه گر که در آیین های خداپرستی ست و در بین مردم موجودی ترسناک گمان می شود، در پارسی اهریمن می ...
سلیم کنیه: به پارسی یعنی فرنام
سلیم کسری: نیاز مانند کم و کسری یعنی نداشتن و کمبودها و نیاز کسری : یک عمر به اشتباه به ما گفتند فرنام شاهنشاهان ساسانی ست ولی کسری همان کمبود ست و ف ...
سلیم لذکره هم السجود: ستایش و پیشانی به خاک نهادن ویژه یا شایسته اوست. یک جمله دعایی ست و بیشتر شیعیان اسماعیلی برای امامان خودشان بکار می برند.
سلیم امر و نهی: دستور و پیشگیری
سلیم لوایق: شایستگان
سلیم محالات� نا ممکن ها
سلیم تأویل: از واژه اول یعنی نخستین می آید و می توان به آشکار نمودن گزارش پنهان که مغز سخن ست هم اشاره کرد.
سلیم کنایت: سخن پوشیده، گوشزد مانند: نفسی که از حوا کنایه به زن نموده اند یعنی جانی که از حوا ست، گوشزد به زن گفته اند
سلیم میلاد با سعادت: زاد روز بهروزی زیرا زادن نورسیده در یک خانواده بهترین و خوشایندترین گزارش زندگی ست و آن روز بهترین روز ست که این بهروزی در نود و ...
سلیم قائم: ایستاده، پنهان وقتی می گوییم قائم آل محمد یعنی پنهان خاندان محمد که منظور امام دوازدهم در شیعیان دوازده امامی ست ولی در شیعه ی اسماعیلی که ...
سلیم هفته: واحد اندازه گیری شبانه روز، هفت شبانه روز: شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، آدینه.
سلیم مسکونی: زیستگاهای خشکی ( روی زمین )
سلیم اقالیم: جمع اقلیم به معنی سرزمین ها و قدیم یان زمین را به هفت سرزمین بخش کردند که به سرزمین های هفتگانه پر آوازه شدند که هر سرزمین را به گردونه ...
سلیم دوره ئی: گردهمایی
سلیم دوره ئی: دوره ای
سلیم معلمان: واژه ای اربی ست، جمع معلم به معنی آموزگاران، آموزش دهندگان
سلیم رحمان: بخشنده، بخشایشگر
سلیم عناصر جمع عنصر به معنی پاره گان
سلیم عاقله: نگهدارنده مانندقوه عاقله یعنی نیروی نگهدارنده