عصیان

/~osyAn/

مترادف عصیان: تمرد، خودسری، سرپیچی، سرکشی، شورش، طغیان، گردنکشی، مخالفت، نافرمانی، یاغیگری

متضاد عصیان: اطاعت، طاعت، فرمانبرداری

برابر پارسی: سرکشی، سرپیچی، گردنکشی

معنی انگلیسی:
rebellion, rebelliousness, revolt, riot, turbulence, uprising, sin

لغت نامه دهخدا

عصیان. [ ع ِص ْ ] ( ع اِمص ) نافرمانی و بیفرمانی کردن. خلاف طاعت. ( منتهی الارب ). خلاف طاعت ، و ترک گفتن انقیاد و فرمانبرداری. ( از اقرب الموارد ). نافرمانی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نافرمان برداری کردن و بی فرمانی. ( دهار ). نافرمانی و نافرمانبرداری. ( المصادر زوزنی ). نافرمانی. ( مهذب الاسماء ). ترک انقیاد. ( تعریفات جرجانی ). در اصل لغت معنی آن سخت شدن است ، پس گناه را عصیان از آن نام کردند که آدمی از گناه سخت دل میشود، و نافرمانی کردن. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). سرکشی. سر کشیدن :
دلت همانا زنگار معصیت دارد
به آب توبه خالص بشویش از عصیان.
خسروانی.
چون در او عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت
کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خار.
فرخی.
وقت نماز خطبه بر رسم رفته کردند و هیچ چیز اظهار نکردند که به عصیان ماند. ( تاریخ بیهقی ص 328 ). سپاه سالار گفت او را چه زهره عصیان ؟ ( تاریخ بیهقی ص 411 ). هارون پسر خوارزمشاه آلتونتاش عصیان خود را آشکار کرد. ( تاریخ بیهقی ص 403 ). برادر شهرک را به شاپور بردند و عصیان آغازیدند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 116 ). هوای عصیان بر سر او بادخان ساخت. ( کلیله و دمنه ).
که خواند تخته عصیان تو که درنفتاد
ز تخت پنجه پایه به چاه پنجه باز.
سوزنی.
این دو صادق ، خرد و رای که میزان دلند
بر پی عقرب عصیان شدنم نگذارند.
خاقانی.
ابوعلی بن سیمجور چون عصیان بر ملک نوح آغاز کرد خواست تا ناحیت غرشستان را به تدبیرخویش کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 338 ). و رای تقاعدو تکاسل پیش گرفت تا عصیان او ظاهر شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 341 ). اندیشید که عصیان بر ولی نعمت خویش عاقبتی وخیم دارد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 39 ). || گناه. ذنب. اثم. بزه. جرم. جناح. مأثم. خطا. معصیت. گناه را عصیان از آن نام کردند که آدمی از گناه سخت دل می شود، چه اصل معنای عصیان سخت شدن است. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). سرکشی کردن در اوامرالهی : و کره اًلیکم الکفر و الفسوق و العصیان ( قرآن 7/49 )؛ و کفر و فسق و عصیان را بر شما ناپسند گردانید.
مبتلای درد عصیانی به طاعت بازگرد
درد عصیان را جز از طاعت نیابد کس دوا.
ناصرخسرو.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ترک طاعت، عدم انقیاد، نافرمانی، سرپیچی
۱ - گردن کشیدن نافرمانی کردن . ۲ - نافرمانی عدم اطاعت سرکشی مقابل طاعت اطاعت .

فرهنگ معین

(عِ صْ ) [ ع . ] (اِمص . ) نافرمانی ، سر - پیچی .

فرهنگ عمید

۱. ترک طاعت.
۲. عدم انقیاد، نافرمانی، سرپیچی.

واژه نامه بختیاریکا

خدا به کولی؛ خدانه ور گری

دانشنامه عمومی

عصیان (رمان). عصیان ( به آلمانی: Die Rebellion ) نام رمانی کوتاه نوشته نویسنده اتریشی یوزف روت که در سال ۱۹۲۴ منتشر شد. این رمان کوتاه ابتدا در نشریه به پیش از ۲۷ جولای تا ۲۹ آگوست انتشار یافت. از این کتاب تا به حال دو اقتباس در تلویزیون صورت گرفته است. [ ۱] یکبار در سال ۱۹۶۲ توسط ولفگانگ اشتاوته و بار دیگر در سال ۱۹۹۳ توسط میشائیل هانکه.
داستان این کتاب درمورد کهنه سرباز از جنگ جهانی اول برگشته ای به نام آندریاس که یکی از پاهایش را از دست داده است، می باشد.
از این کتاب دو نسخه فارسی وجود دارد. ترجمه علی اسدیان توسط نشر ماهی و ترجمه سینا درویش عمران و کیوان غفاری توسط نشر بیدگل منتشر شده است. [ ۲] [ ۳]
عکس عصیان (رمان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

نافرمانی

مترادف ها

rebellion (اسم)
عناد، سرکشی، تمرد، طغیان، شورش، عصیان

transgression (اسم)
تجاوز، گناه، خطا، تخلف، سر پیچی، عصیان

sin (اسم)
گناه، عیب، خطا، بزه، حرج، فسق، عصیان، معصیت

mutiny (اسم)
سرکشی، عصیان

فارسی به عربی

ذنب

پیشنهاد کاربران

سلیم
عصیان: واژه ای اربی ست که در مفاهیم دینی سرپیچی و در مفاهیم اجتماعی و تاریخی سرکشی در فارسی برابری دارد.
فوران آشفتگی
بجای �عصیان� و �عصیان کردن� می توان و بهتر است، از �گردنکشی� و �گردن کشیدن� بهره برد.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2016/07/blog - post_73. html
گرچه عصیان در عرف امروز معمولا به معنی گناه می آید ولی در لغت به معنی خارج شدن از اطاعت و فرمان است ( اعم از اینکه این فرمان یک فرمان وجوبی باشد یا مستحب ) بنا بر این به کار رفتن کلمه عصیان ، لزوما به معنی ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست ، بلکه می تواند ترک یک امر مستحب یا ارتکاب مکروه باشد .
...
[مشاهده متن کامل]

( تفسیر نمونه ج : 13 ص : 323 )

فرمایگی
رویاروییِ دائمی انسان با نادانیِ خویش
نافرمانی

بپرس