تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم لقا:معمولن دیدار و دیدن چهره ی خداوندی که دیده نمیشود و ذهن بشر را مشغول دارد ست مانند لقا الله یعنی رسیدن به دیدار خداوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فهم: نیروی دریافتن، نیروی گیرندگی مانند فهمش بالایی دارد یعنی نیروی دریافتنش یا نیروی گیرندگی اش بالاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم خیر: خوب، پاداش، مزد مانند خدا خیرت دهد یعنی خدا مزد و پاداش تو را بدهدیا کار خیر انجام داد یعنی کار خوب انجام داد. خَیّر: نیکوکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم آستان مبارک: درگاه خجسته، پیشگاه فرخنده

پیشنهاد
٠

سلیم خیر و برکت دار: بسیار بزرگوار و بخشنده مانند این جمله که می گویند خیر و برکت دار باشد یعنی بسیار بزرگوار و بزرگوار باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم دولت: آنچه که ما در سیاست از آن برداشت می کنیم به نوشته فرهنگ عمید دَولَت dawlat ست و واژه ای اربی ست و آن را اشتباه dowlat می خانیم که درست آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اعتقاد کامل: باور فراگیر، باوری که همه گیر شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم لعلمه: مانند برخی از واژگان اربی که با فارسی آمیخته شده و دگرگونی یافته یعنی لعل من ست، لعل یک گونه سنگ با ارزش و بها دار ست گاهی چیزهای با ارزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم محض رضای خدا: برای خشنودی خدا، تو را به خدا که خود گونه ای دیگر از سوگند ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم جوانمرد: با گذشت، مردانگی، ارجمندو. . . چرا باید واژگان فارسی را به اربی پاسخ دهیم و مانند این واژه به این روشنی را فتوت بگوییم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حال و احوال: واژه ای اربی ست به معنی چگونگی سرگذشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم ذوالجلال: واژه اربی ست به معنی دارنده بزرگی و بزرگواری از ویژگی های پروردگار یکتاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم عشق و عاشقی: واژه اربی ست به معنی دل دادگی و دل باختن چه به خداوند هستی بخش باشد چه به بنده خدا.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم اخلاص دار: واژه اربی ست به معنی دل پاک دار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم عذر:واژه اربی ست به معنی درخاست بخشش کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم مشاهده: بیننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم واجبات: بایسته ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مطلبی: سخنی، گفتاری، گفتارهای نوشته شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم امورات: کارهای، متاسفانه جمع امور یعنی جمع بستن امور ست که این هم اشتباه ست ولی در میان ما جا افتاده است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم نکیر: بسیار دشوار، دگرگونی؛ واژه ای اربی ست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم نکیر: اربی ست به معنی بسیار دشوار، دگرگونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم شرم: یک احساس درونی ست و به معنی پریشان و پشیمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حساب: همچنین به معنی رسیدگی مانند روز حساب یعنی روز رسیدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم حساب: جدا از شمارش به معنی اندوه و ترس، مانند اینکه می گوییم به حساب تو هم می رسم یعنی به اندوه و ترس تو هم رسیدگی می کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حضرت: البته این واژه در مورد خداوند معنی سرور جهانیان را می دهد مانند حضرت خداوند یعنی سرور جهانیان خداوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم زوال: ناپایداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم غبض: اربی ست و به معنی خشم ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم شریعت: آیین، کیش مانند قوانین شریعت اسلامی یعنی روشهای آیین اسلامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حقّ: در جاهایی هم معنی مال دارد مانند خمس یعنی یک پنجم دارایی مان مال امام ست البته امام معصوماز دیدگاه شیعیان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم نواهی: اربی ست و جمع نهی به معنی بازدارنده ها.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم مولانا: راهبرمان، رهبرمان، آقایمان، پیشوایمان مانند مولانا علی یعنی پیشوایمان علی. و به گفته برخی از پژوهشگران یکی از نام های خداوند می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم حضرت: اربی ست به معنی سرورمان مانند حضرت محمد، حضرت علی: سرورمان محمد، سرورمان علی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مرتضوی: اربی ست و از مرتضا می آید به معنی پسندیدگی و خشنودی. همچنین به فرزندزادگان مولا علی هم مرتضوی می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم سطور: اربی ست و جمع مرکب سطر یعنی خط نوشته ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم جسمانی: بدنی، بدن دار مانند اینکه بگویند از نظر جسمانی قوی ست یعنی از دید بدنی یا بدن داری نیرومند ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم تحکیمات: جمع تحکیم به معنی استواری ها.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم باری تعالی: واژه ای اربی ست به معنی آفریننده برتر که همان آفریدگار هستی بخش باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم باری: واژه ای اربی ست یعنی آفریننده مانند باری تعالا یعنی آفریننده برتر. باری: در پارسی هم یعنی بارکشو در قدیما به کامیونهای کوچک می گفتند ماشی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم پیشوا: رهبر که متضاد آن پسوا یعنی رهرو ست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم گواهی: در برخی موارد گزارش هم معنی می دهد مانند: گواهی پزشکی یا گواهی پلیس یعنی گزارش پزشکی یا گزارش پلیس.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم ممکن: شاید مانند ممکن ست این پروژه انجام شود یعنی شاید این پروژه انجام شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم جایزات: پسندیده ها از جایز به معنای پسندیده می آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم محق: شایستگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم مبطلان: نادرستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم فتوی یا فتوا: دستور آیینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلیم فصول: جمع فصل به معنی بخش ها، دوران ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سلیم فصل: دوره مانند چهار فصل سال یعنی چهار دوره سال بخش مانند این کتاب چهار فصل دارد یعنی این کتاب چها بخش دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم برزخ: چهان بین مرگ و رستاخیز؛ برخی ها به این باورند کسانی کهپس از مرگ هنوز دلکن این جهان نشده اند در بین مرگ و رستاخیز سرگردانند که همان جهان دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم جمع: انباشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلیم جناب اسماعیلی به گمانم راه را خطا رفتیدآدم نخستین پیامبر از سوی خداست نه نخستین آدمیزاد در روی زمین، اگه نوشته ی شما درست باشد تکلیف آدمان نخستی ...