پیشنهادهای دکتر رسولی (١,٦٦٣)
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهار صرف شود از ترکیب کلمات breakfast و lunch ساخته میشود
کائولین، ( =kaoline ) خاک چینی، داروی اسهال بفرمولH4 Al2 Si2 O9، الکترونیک: کائولن، عمران: خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هی ...
خودسر، مشتاق، مایل obstinate, headstrong, intractable, mulish, pertinacious, perverse, pigheaded, self - willed, stiff - necked, wrongheaded, volunta ...
چسب زخم گچ کاری کردن، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن، علوم مهندسی: ان ...
فیصله دادن، مستردداشتن، بیرون کردن، خارج کردن، خلع ید کردن، قانون فقه: خلع ید کردن
کاسه ای، گود مجوف، حفره دار
مساوی بودن، هم اندازه بودن هم اندازه، هم پایه، هم رتبه، شبیه، یکسان، همانند، همگن، برابر، مساوی، متساوی، یک نواخت، مناسب برابر شدن، مساوی بودن، هم تر ...
well, active, fit, hale and hearty, in fine fettle, in good shape ( informal ) , in the pink, robust, strong - wholesome, beneficial, hygienic, inv ...
مربوط به زبان، زبانی Of or relating to the tongue
سکوی پرتاب، وسیله پرتاب موشک، پرتاب کننده، حمله کننده، وسیله پرتاب، علوم نظامی: سکو پرتاب کننده، علوم دریایی: syn : launching platform
معبر، گود ساختمان، حفر کردن، سنگر کندن، چال، جان پناه، گودال، سنگر، استحکامات خندقی، شیار طولانی، کندن، خندق زدن، علوم مهندسی: شیار لوله قرارگیری کاب ...
نرم، لطیف . روان، سلیس، سطح صاف، قسمت صاف هر چیز، نرم، سلیس، بی تکان، بی مو، صیقلی، دلنواز، روان کردن، آرام کردن، تسکین دادن، صاف شدن، ملایم شدن، صاف ...
طشتک، طغار ابخور اسبان، نشیب موج، ابشخور، سنگاب، تغار، معماری: سنگاب، شیمی: ظرف، علوم نظامی: حداقل موج، علوم دریایی: ناواب، حداقل موج
جذب کردن، درکشیدن، درآشامیدن، یاد گرفتن و فهمیدن، فراگرفتن ( غدد ) ، کاملا فروبردن، تحلیل بردن، مستغرق بودن، مجذوب شدن در، علوم مهندسی: آشامیدن، معم ...
روزنامه مصور و نیم قطع sensational, livid, lurid, sensationalistic, sensationist, sultry
موم اندر اب، ماده چسبنده گندم، چسب، سریشمی که از شاخ واستخوان بدست میاید، شیمی: گلوتن
نوعی موسیقی رگی a kind of popular music originally from Jamaica, with a strong regular beat
مردم گروه، قوم و خویش، ملت، people, clan, family, kin, kindred, race, tribe
کشور مملکت، دیار، بیرون شهر، دهات، ییلاق،
انگل یا میکرب سوزاک، گونوکوک
گلو پوش، گلو پناه، زره گردن، طوقه
راهبرد، راهکار. خط مشی، فن اداره جنگ، فن فرماندهی، فن جنگ، فنون سوق الجیشی، حیله، رزم آرایی، استراتژی، فن تدابیر جنگی، فن لشکر کشی، قانون فقه: طرح نق ...
یافتن، پیدا کردن جستن، تشخیص دادن، کشف کردن، مکشوف، کامپیوتر: فرمانFIND، ورزش: یافتن بوی شکار
بنابراین. پس therefore, accordingly, consequently, hence, so, then, thereupon, thus
کسل کننده. خسته کننده. طول و اطناب دار
هدر دادن، اسراف کردن افت، قراضه، تضییع کردن، تفریط، آشغال، ضایع کردن، صرف کردن، زباله، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و ...
زایشی. مولودی
ظریف، شکننده، لطیف، نازک بین، حساس fine, deft, elegant, exquisite, graceful, precise, skilled, subtle - subtle, choice, dainty, delicious, fine, sav ...
اسباب بازی سرگرمی، بازیچه، عروسک، بازی کردن، ور رفتن
خازن، کندانسور، تغلیظ کننده، منقبض کننده، الت تقصیر، عدسی محدب، الت جمع کردن و تمرکز دادن برق، علوم مهندسی: چگالنده، الکترونیک: خازن، شیمی: چگالنده، ...
آدم مشهور. شخص معروف. فرد نامدار personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P. - fame, distinction, ...
شمالی. اهل شمال
خط؛ صف سطر، ردیف، رشته، بند، ریسمان، رسن، طناب، سیم، جاده، دهنه، لجام، خط کشیدن، خط انداختن، خط دار کردن، به خط کردن، آراستن، تراز کردن، آستر کردن، پ ...
ناوبری کردن، کشتیرانی کردن، هدایت کردن ( هواپیماو غیره ) ، طبیعت، ذات، گوهر، ماهیت، خوی، افرینش، گونه، نوع، خاصیت، sail, drive, guide, handle, manoeu ...
سیاه چره، سبزه تند، تیره روی dark - skinned, black, brown, dark, dark - complexioned, dusky
پر خطر، خطرناک مضر، زیان آور، پرخطر، قانون فقه: خطرناک، روانشناسی: خطربار، علوم نظامی: خطرناک dangerous, dicey ( informal, chiefly Brit. ) , difficul ...
کایاک، قایق پارویی اسکیموها، ورزش: نوعی قایق سبک و باریک
سوسمار درختی، هرنوع سوسمار بزرگ. آفتاب پرست. بزمجه
میگو. شاه میگو. خوراک میگو. گوشت میگو
Slop هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی پزشکان وامثال ان، شلوار گشاد، لجن، باتلاق، مشروب رقیق وبی مزه، غذای رقیق وبی مزه، پساب اشپزخانه وامثال ان، ت ...
ماهی خوراک، مرغ ماهیخوار، چلق
الاله تکمه دار، الاله خزنده
اختراع کردن . از پیش خود ساختن، ساختن، جعل کردن، چاپ زدن، تاسیس کردن، علوم مهندسی: اختراع کردن، قانون فقه: اختراع کردن
مشاهده کردن . معاینه کردن، اظهار عقیده کردن، نظر دادن، بجا آوردن، دیدبانی کردن، رعایت کردن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، دیدن، گفتن، برپاداشتن ( جشن و غ ...
کامکار شدن، رونق یافتن، موفق شدن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن. شکوفایی. رونق مالی . رستگاری
مرور کردن، بازبینی کردن بازبینی، تجدید نظر کردن، اصلاح نمودن، دوباره چاپ کردن، حک و اصلاح کردن، بازرگانی: تجدید نظر
قرقره، چرخ چه، چرخک، علوم مهندسی: فلکه تسمه
ویژگی مثبت، عادت خوب فضیلت، مزیت، تقوا، پرهیزکاری، پاکدامنی، عفت، خاصیت، روانشناسی: عفت
تثبیت کردن . ثابت کردن، به حالت موازنه درآوردن، پابرجا شدن، پابرجا کردن، استوار کردن، ثابت شدن، پایا ساختن، تثبیت کردن، علوم مهندسی: به حالت موازنه د ...
تندیس، مجسمه پیکره، هیکل، تمثال، پیکر سازی،