پیشنهادهای پیترسپ (١٢٤)
عکسی از کتاب در جهت نوشته پیشینم پَسگشت ( =مرجع ) : - برگه30 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
دنباله ای در جهت نوشته پیشینم عکسی از کتاب برای واژه پارسی ( اور ) . پَسگشت ( =مرجع ) : - برگه30 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته ...
واژه ( سارم ) واژه ای پارسی است. در برگه 55 با جُستار ( ساری ) چنین آمده است واژه ( ساری ) واژه ای پارسی است. ساری از ریشه ( سر ) و به معنی سرای ...
واژه ( اسرم ) واژه ای پارسی است در برگه 55 با جُستار واژه ( ساری ) چنین آمده است: واژه ( ساری ) واژه ای پارسی است. ساری از ریشه ( سر ) و به معنی س ...
واژه سارای همان واژه ( سرا، سرای ) هست این واژه پارسی است. پارسی دوران باستان: ( SRĀDA سراد ) پارسی پهلوی: ( SRĀY سرای ) در کتاب اَوِستا: SRĀDHA ...
واژه سارایوو ( sarajevo ) دارای ریشه پارسی است. در برگه 55 با جُستار ( ساری ) چنین آمده است: واژه ( ساری ) واژه ای پارسی است. ساری از ریشه ( سر ) ...
واژه ( سارایوو ) واژه ای با ریشه پارسی است این واژه از ریشه ( سر ) می باشد در برگه 55 با جُستار واژه ( ساری ) چنین آمده است ساری از ریشه ( سر ) و به ...
واژه ( ساری ) واژه ای پارسی است. ساری از ریشه ( سر ) و به معنی سرای و مرکز فرماندهی است. در اوستا واژه های ( سائیری ) و ( سارِم ) به معنی ( سرور ) ...
واژه ( مازندران ) یک واژه پارسی است. در اوستا و پارسی پهلوی، مازندران را با سه نام مازن، مازندر، مازندران، آورده اند که هم معنی با نام استان ساسانی ...
در پاسخ به کاربر شاهپور، باید بگم که زبان پشتو یک لهجه کم قدمت از زبانهای ایرانی هست، پس هیچ واژه ای نمیتواند ریشه از زبانی که قدمتی ندارد و خودش از ...
آداک واژه ای پارسی است در پارسی به جزیره ( آداک ) هم میگویند که این واژه به زبان تورکی هم راه یافته و در زبان تورکی آن را ( آدا ) می گویند. واژه ( ...
واژه جغرافی اَربی شده واژه ژیوگرافی یونانی است. واژه ژیوگرافی به ریخت ( geography ) در لاتین و انگلیسی نیز بکار میرود. واژه ژئو، ژیو همان واژه پار ...
واژه جغرافی اَربی شده واژه ژیوگرافی یونانی است. واژه ژیوگرافی به ریخت ( geography ) در لاتین و انگلیسی نیز بکار میرود. واژه ژئو، ژیو همان واژه پار ...
( جزیره ) واژه ای پارسی است جزیره در نوشته های پهلوی ( گزیرک ) گفته شده که از دو بخش، گی ( زمین ) و زَره ( دریا ) ساخته شده است و به معنی ( زمین میا ...
واژه ( آدا ) به معنی جزیره که در زبان تورکی بکار میرود واژه ای پارسی است. در پارسی به جزیره ( آداک ) نیز میگفتند که این واژه به زبان تورکی هم راه ی ...
واژه انگلیسی ( sea ) واژه ای با ریشه پارسی است. sea همریشه با واژه دره، دریا پارسی میباشد همچنین واژه جزیرک، جزیره همان گزیرک، گزیره نیز همریشه با ...
واژه لاتین ( geo و geography ) دارای ریشه پارسی است. این واژه به معنی همان جغرافیا از ریشه واژه ( گی، گیتی ) پارسی است و گیتی نیز به معنی ( زمین ) ...
زبان پارسی باستان در دوران هخامنشیان روبه نابودی و انقراض بوده و زبانی خاموش بوده که باستانشناسان و زبانشناسان به این موضوع اشاره کرده اند ناگفته نما ...
مادر زبان های اروپایی، که در شاخه هند و اروپایی هستند و در گذشته به نام زبانهای خانواده آریایی شناخته میشدند، که کهن ترین آنها لاتین و یونانی هست در ...
نام رود های ( دنیستر، دنیپر، دانوب ) پارسی هستند پسگشت: برگه 42 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
رود های دنیپر ، دانوب، دنیستر نام های با ریشه پارسی هستند. دن: از واژه پارسی باستان دانو ( رودخانه ) دن و دانو به چَم ( رودخانه ) است. دنیپر: دن ...
دانوب واژه ای پارسی است. رود دانوب با 2, 860 کیلومتر درازا، درازترین رود قاره اروپا است که از شهر ( Donaueschinge ) در ( جنگل های سیاه ) آلمان سرچش ...
دانوب واژه ای پارسی است. رود دانوب با 2, 860 کیلومتر درازا، درازترین رود قاره اروپا است که از شهر ( Donaueschinge ) در ( جنگل های سیاه ) آلمان سرچش ...
دانوب واژه ای پارسی است. رود دانوب با 2, 860 کیلومتر درازا، درازترین رود قاره اروپا است که از شهر ( Donaueschinge ) در ( جنگل های سیاه ) آلمان سرچش ...
پارسی باستان: وخشا پارسی نوین: درخشان وخش، به چَم ( درخشان، روشنایی ) وخشور، به چَم ( روشنگر، پیامبر ) وخش داد، به چَم داده درخشانی، داده روشنایی ...
پارسی باستان: وخشا وخشا به چَم ( درخشان ) رود ( وخش ) نامی که بر روی رود ( آمو دریا ) بوده، بدلیل درخشندگی آب آن رود ( به تاربرگ وخش، رود وخش بروی ...
وخش واژه ای پارسی است وخش=درخش، درخشش، درخشنده در پارسی باستان وخشا به چَم ( درخشان، روشنایی ) بوده است. این نام را به رود آمو دریا ( رود وخش ) کهن ...
وخش واژه ای پارسی است رود وخش ( آمو دریا ) نیز پارسی هستند که در دوران کهن بکار گرفته میشد وخشا در پارسی باستان به معنی ( درخشان ) بوده است که بخواطر ...
رود وخش ( آمودریا ) که آن را در یونانی ( oxus ) مینامیدند تمام پارسی هستند. ( رود وخش نام اصلی آن که پارسی است رود ( oxus ) که یونانی ها آن را مینا ...
رود وخش ( آمودریا ) که آن را در یونانی ( oxus ) مینامیدند تمام پارسی هستند. ( رود وخش نام اصلی آن که پارسی است رود ( oxus ) که یونانی ها آن را مینا ...
رود یخشا ارته ( سیر دریا ) در زبان پارسی باستان این رود یخشا ارته نامیده میشد که از دو بخش یخشا ( مروارید ) و ارته ( مقدس ) ساخته شده بود و یونانی ه ...
رود یخشا ارته ( سیر دریا ) در زبان پارسی باستان این رود یخشا ارته نامیده میشد که از دو بخش یخشا ( مروارید ) و ارته ( مقدس ) ساخته شده بود و یونانی ه ...
رود اوفراتو ( فرات ) واژه ای پارسی است. نام این رود از دو بخش آپ رات ساخته شده است که آپ به معنی ( بالا ) و رات به معنی ( رود و رونده ) است و در کل ...
رود اوفراتو ( فرات ) واژه ای پارسی است. نام این رود از دو بخش آپ رات ساخته شده است که آپ به معنی ( بالا ) و رات به معنی ( رود و رونده ) است و در کل ...
واژه ( tigris ) به چَم رود ( تیگره ( دجله ) ) واژه ای پارسی است. رود تیگره ( دجله ) واژه ای پارسی است. دیجله، دجله، دگر دیسی شده واژه ( تیگره ) اس ...
واژه انگلیسی ( tiger ) به چَم ( ببر ) دارای ریشه پارسی است. این واژه همریشه با واژه پارسی ( تند و تیز ) است. در برگه 41 درباره واژه، رود تیگره دگ ...
تیگره واژه ای پارسی است. درباره ( رود تیگره ) دجله چنین آمده است رود تیگره از واژه پارسی باستان ( تیگرا ) به چَم ( تند و تیز ) گرفته شده است و در ...
رود تیگره ( دجله ) واژه ای پارسی است. دجله دگردیسی شده واژه ( تیگره ) است. رود تیگره از واژه پارسی باستان ( تیگرا ) به چَم ( تند و تیز ) گرفته شده ...
واژه انگلیسی ( current ) دارای ریشه پارسی است. این واژه با واژه کار، کارون، جاری همریشه است. در برگه41 درباره ( کارون ) چنین آمده است نام رودخانه ...
واژه ( جاری ) دارای ریشه پارسی است واژه ( جاری ) همریشه با واژه ( کار ) است همچنین واژه انگلیسی ( current ) همریشه با این واژگان است و دارای ریشه پا ...
( کارون ) واژه ای پارسی است. نام رودخانه کارون از همین ریشه کار ( بردن، روان بودن ) است و با واژه current در زبان انگلیسی و واژه ( جاری ) در زبان ا ...
( کارون ) واژه ای پارسی است. نام رودخانه کارون از همین ریشه کار ( بردن، روان بودن ) است و با واژه current در زبان انگلیسی و واژه ( جاری ) در زبان ا ...
( کارون ) واژه ای پارسی است. نام رودخانه کارون از همین ریشه کار ( بردن، روان بودن ) است و با واژه current در زبان انگلیسی و واژه ( جاری ) در زبان ا ...
( کارون ) واژه ای پارسی است. نام رودخانه کارون از همین ریشه کار ( بردن، روان بودن ) است و با واژه current در زبان انگلیسی و واژه ( جاری ) در زبان ا ...
واژه گرد پارسی است واژه ( گرد ) به چَم ( کرده، درست شده، شهر ) در ایران کهن ( سرزمین پارس ) بکار رفته است. در برگ جستار ( پاسارگاد ) چنین آمده است ...
پاسارگاد واژه ای پارسی است پاسارگاد یا پارسه گرد است. پاسارگاد یا پارسه گرد، نخستین پایتخت هخامنشیان در زمان کوروش بزرگ بود و پس از آن داریوش هخامنش ...
واژه انگلیسی ( state ) دارای ریشه پارسی است و با واژه های پارسی: استان، استوار، آستانه، استخوان، ستون، همریشه است. در برگه ریشه یابی واژه ( اُستان ...
واژگان ( اُستان، آستانه، اُستوار، ستون، اُستخوان ) هم خانواده، همریشه هستند و واژگانی پارسی هستند. در برگه ریشه یابی واژه ( اُستان ) آمده است واژه ...
واژگان ( اُستان، آستانه، اُستوار، ستون، اُستخوان ) هم خانواده، همریشه هستند و واژگانی پارسی هستند. پارسی باستان: خشترپاونی ( شهربانی ) پارسی پهلوی ...
واژگان انگلیسی ( wear ) و ( cover ) دارای ریشه پارسی هستند. همچنین واژه اَربی ( بحر ) نیز همریشه با این واژگان انگلیسی هستند ریشه این واژگان از واژ ...
واژگان انگلیسی ( wear ) و ( cover ) دارای ریشه پارسی هستند. همچنین واژه اَربی ( بحر ) نیز همریشه با این واژگان انگلیسی هستند ریشه این واژگان از واژ ...
واژه اَربی ( بحر ) به معنی دریا واژه ای پارسی است. این واژه از واژه پارسی ( ور ) به چَم ( دربر گرفتن ) ساخته شده نکته:واژه پارسی کشور نیز از دو بخش ...
واژگان انگلیسی ( course ) و ( coast ) دارای ریشه پارسی هستند که هر دو آنها از واژه پارسی ( کاس ) ساخته شدند. واژه کاس پارسی و دگرریخت آن کرش واژه ک ...
واژگان انگلیسی ( course ) و ( coast ) دارای ریشه پارسی هستند که هر دو آنها از واژه پارسی ( کاس ) ساخته شدند. واژه کاس پارسی و دگرریخت آن کرش واژه ک ...
کشور یک واژه پارسی است. پارسی باستان: کرشوَر پارسی پهلوی: کیشور پارسی نوین: کشور کتاب اوستا: کرشوَر در پارسی باستان و در نبیگِ اوستا کشور را ( کرش ...
آفریقا یک واژه پارسی است. آفریقا سرزمین دور، برگرفته از واژه پانکی ( فنیقی ) افر است که خود افر نیز از واژه پارسی باستان ( آپارا ) به معنی �دور� گر ...
آفریقا ( africa ) یک واژه پارسی است. آفریقا سرزمین دور، برگرفته از واژه پانکی ( فنیقی ) افر است که خود افر نیز از واژه پارسی باستان ( آپارا ) به مع ...
( آسیا ) یک واژه پارسی است. آسیا از ریشه �آس� و �آسان� است به معنی: استوار، ایستاده، بالا و جایگاه بالا آمدن خورشید و چون آسیا نسبت به یونان در شرق ...
قاره اروپا ( europe ) یک واژه پارسی است. واژه اورپا از دو بخش هور ( خورشید ) و پا ( پایین ) ساخته شده است و به معنی سرزمین پایین رفتن خورشید میباشد ...
آسیا ( asia ) یک واژه پارسی است. آسیا از ریشه �آس� و �آسان� است به معنی: استوار، ایستاده، بالا و جایگاه بالا آمدن خورشید و چون آسیا نسبت به یونان د ...
واژه ( قاره ) یک واژه پارسی است. ( قاره ) اَربی شده واژه ( گور ) پارسی است به معنی ( دشت ) . واژه گور به معنی دشت با واژه های: - کویر - گورگاه ...
واژه ( قاره ) یک واژه پارسی است. ( قاره ) اَربی شده واژه ( گور ) پارسی است به معنی ( دشت ) . واژه گور به معنی دشت با واژه های: - کویر - گورگاه ...
( آسیا ) یک واژه پارسی است. آسیا از ریشه �آس� و �آسان� است به معنی: استوار، ایستاده، بالا و جایگاه بالا آمدن خورشید و چون آسیا نسبت به یونان در شرق ...
اروپا یک واژه پارسی است. واژه اورپا از دو بخش هور ( خورشید ) و پا ( پایین ) ساخته شده است و به معنی سرزمین پایین رفتن خورشید میباشد. واژه اروپا با ...
آفریقا یک واژه پارسی است. آفریقا سرزمین دور، برگرفته از واژه پانکی ( فنیقی ) افر است که خود افر نیز از واژه پارسی باستان ( آپارا ) به معنی �دور� گر ...
آفریقا یک واژه پارسی است. آفریقا سرزمین دور، برگرفته از واژه پانکی ( فنیقی ) افر است که خود افر نیز از واژه پارسی باستان ( آپارا ) به معنی �دور� گر ...
اروپا یک واژه پارسی است. ریخت درست ( اور پا ) ( اور ) دگر ریخت ( هور ) واژه اورپا از دو بخش هور ( خورشید ) و پا ( پایین ) ساخته شده است و به مع ...
( آسیا ) یک واژه پارسی است. آسیا از ریشه �آس� و �آسان� است به معنی: استوار، ایستاده، بالا و جایگاه بالا آمدن خورشید و چون آسیا نسبت به یونان در شرق ...
واژه ( قاره ) یک واژه پارسی است. ( قاره ) اَربی شده واژه ( گور ) پارسی است به معنی ( دشت ) . واژه گور به معنی دشت با واژه های: - کویر - گورگاه ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژگان ( شمال، جنوب، شرق، غرب ) تماما دارای ریشه پارسی هستند. همچنین در گذشته در پارسی از واژگان ( اپاختر، نیمروز ( رپیت وین ) ، خاور، باختر ) بهره ...
واژه ( یر=yer ) در زبان تورکی دارای ریشه پارسی است و از واژه اور پارسی گرفته شده واژه ( اور ) که به معنی ( زمین خوار و هموار ) است که این واژه پارسی ...
واژه انگلیسی ( earth ) دارای ریشه پارسی است و از واژه ( اور ) پارسی ریشه دارد. واژه ( اور ) که به معنی ( زمین خوار و هموار ) است که این واژه پارسی ...
واژه ( اور ) یک واژه کاملن پارسی است به چَم: زمین خوار ( پَست ) ، هموار واژه ( اور ) که به معنی ( زمین خوار و هموار ) است که این واژه پارسی باکمی دگ ...
( زمین، اور ) پارسی هستند و دارای یک چَم ( معنی ) پارسی باستان: زمی ( zami ) پارسی پهلوی: زمیک ( zamik ) اوستا: زام، زم ( zām ) پارسی نوین: زمین ...
یکی از ویژگی های زبان پارسی توانایی بالای واژه سازی است دکتر حسابی که بر 10 زبان جهان چیرگی داشت، میگوید زبان پارسی که از راه آمیزش ریشه ها و پسوندها ...
یکی از ویژگی های زبان پارسی توانایی بالای واژه سازی است دکتر حسابی که بر 10 زبان جهان چیرگی داشت، میگوید زبان پارسی که از راه آمیزش ریشه ها و پسوندها ...
یکی از ویژگی های زبان پارسی توانایی بالای واژه سازی است دکتر حسابی که بر 10 زبان جهان چیرگی داشت، میگوید زبان پارسی که از راه آمیزش ریشه ها و پسوندها ...
یکی از ویژگی های زبان پارسی توانایی بالای واژه سازی است دکتر حسابی که بر 10 زبان جهان چیرگی داشت، میگوید زبان پارسی که از راه آمیزش ریشه ها و پسوندها ...
یکی از ویژگی های زبان پارسی توانایی بالای واژه سازی است دکتر حسابی که بر 10 زبان جهان چیرگی داشت، میگوید زبان پارسی که از راه آمیزش ریشه ها و پسوندها ...
این خط را ایرانیان درست کردند و پیشرفتش دادند نه اَرب ( عرب ) ها دلیل: ۱ - این خط در شهر کوفه اراک ( عراق ) که بخشی از شاهنشاهی ساسانیان بود پدید آم ...
دو شاهنشاهی بزرگ پارسی که هویت آریایی ( ایرانه ) هخامنشیان ( پارس ) ساسانیان ( پارس )
زبان های آریایی در گذشته به تمام خانواده زبانهای هند و اروپایی آریایی گفته میشد، امروزه فقط به زبانهای ایرانیک و هندو گفته میشود بیشتر. در خانواده ...
زبان های آریایی در گذشته به تمام خانواده زبانهای هند و اروپایی آریایی گفته میشد، امروزه فقط به زبانهای ایرانیک و هندو گفته میشود بیشتر. در خانواده ...
این یک واژه پارسی است در پارسی اوستا: AYAH موجود است این واژه همریشه با ( AHAN, آهن ) است.
انگلیسی: آیرون iron ( به چَم: فلز ) این واژه دارای ریشه پارسی است و از واژه آهن گرفته شده است. آهن یک واژه پارسی است. در ریخت های آریایی: پارسی ا ...
آهن یک واژه پارسی است. در ریخت های آریایی: پارسی اوستا: AYAH, AYO پارسی پهلوی: ASIN, AHEN, ASENEN, AHAN سانسکریت: AYAS ( به چَم: فلز ) همچنین واژ ...
واژه ( آویختن ( AVIXTAN ) یک واژه پارسی است. زبانهای آریایی: پارسی اوستایی: VAEG, NIWIXTA, A - VAEG پارسی پهلوی: AVIXTAN, APIXTAN گویش نو بر آمده ...
آواز ( AVAZ ) واژه ای پارسی است. در ریخت های آریایی: اوستایی: UXTA ( اوختَ ) A - VAXSH ( آواخش ) VAC ( وَک ) پهلوی: AWAZ ( آواز ) AVAC ( آوا ...
واژه mix در انگلیسی به چَم ( =معنی ) : مخلوط ، آمیختن دارای ریشه پارسی هست. ( آمیختن، آمیز، آمیغ، آمیزه ) همریشه هستند واژگانی پارسی هستند. در ر ...
( آمیختن، آمیز، آمیغ، آمیزه ) همریشه هستند واژگانی پارسی هستند. در ریخت آریایی: اوستایی: MINASHTI پهلوی: AMIC, AMEXTAN سانسکریت: MICRA واژگان دیگر ...
( آمیختن، آمیز، آمیغ، آمیزه ) همریشه هستند واژگانی پارسی هستند. در ریخت آریایی: اوستایی: MINASHTI پهلوی: AMIC, AMEXTAN سانسکریت: MICRA واژگان دیگر ...
( آمیختن، آمیز، آمیغ، آمیزه ) همریشه هستند واژگانی پارسی هستند. در ریخت آریایی: اوستایی: MINASHTI پهلوی: AMIC, AMEXTAN سانسکریت: MICRA واژگان دیگر ...
IGNIS یک واژه لاتین هست که دارای ریشه پارسی است این واژه از واژه آذر پارسی ریشه دارد. پسگشت ( =مرجع ) : برگه51 از نبیگِ ( فرهنگ ریشه هایِ هند و ارو ...
( آماج ( AMAJ ) واژه ای پارسی است. در فهرست همریشه بودن زبانهای خانواده هند و اروپایی آمده است. شاخه آریایی: سانسکریت: MATAYA همریشه بودن واژگان ...
آلیز، آلیزیدن، آلیختن ( به چَم:جفتک انداختن ) . پارسی هستند. ALEEZ, ALIEEZEEDAN در سانسکریت: RAJATI, REJATE ( به چم:لرزیدن ) در کُردی: LIZIM, BE - ...
آلیز، آلیزیدن، آلیختن ( به چَم:جفتک انداختن ) . پارسی هستند. ALEEZ, ALIEEZEEDAN در سانسکریت: RAJATI, REJATE ( به چم:لرزیدن ) در کُردی: LIZIM, BE - ...
آلیز، آلیزیدن، آلیختن ( به چَم:جفتک انداختن ) . پارسی هستند. ALEEZ, ALIEEZEEDAN در سانسکریت: RAJATI, REJATE ( به چم:لرزیدن ) در کُردی: LIZIM, BE - ...
( آله، آلوه، الوه ) به چَم عقاب است. این واژه پارسی است. در شاخه آریا: اوستایی: ARVA, ERRZA - THIA پارسی باستان: ARDUTHIA پهلوی: ALUH کردی: HALU, ...
( آله، آلوه، الوه ) به چَم عقاب است. این واژه پارسی است. در شاخه آریا: اوستایی: ARVA, ERRZA - THIA پارسی باستان: ARDUTHIA پهلوی: ALUH کردی: HALU, ...
آغاردن، آغاریدن ، به چم ( خیساندن ) پارسی هستند در زبان آریایی سانسکریت نیز آمده است. و همچنین واژه ایرلندیGERT از واژه ( آغاردن، آغاریدن ) ریشه دار ...
واژه انگلیسی:EAT به چم ( =معنی ) ( خوردن ) دارای ریشه پارسی است. این واژه از واژه ( آش ) به چم خورش گرفته شده است. در ریخت های آریایی: پارسی کهن ا ...
واژه انگلیسی:HAMMER واژه آلمانی:HAMMER دارای ریشه پارسی هستند و از واژه آسمان پارسی گرفته شدند و تغییر پیدا کردند واژه آس در گویش کهن پارسی باستان، ...
( آش ) یک واژه پارسی است در فهرست زبانهای هند واروپایی آمده است ( چم اصلی واژه آش ، خورش است ( بمانند: آشپز ) در ریخت های آریایی: اوستایی:ATHITA س ...
دکتر منوچهر آریان پور ۶ دی ۱۴۰۰ در سن ۹۲ سالگی در آمریکا درگذشت. خدایش بیامرزد و یادش گرامی
آسمان واژه ای پارسی است: در شاخه آرین: در ریخت پارسی اوستایی: ASMAN در ریخت پارسی دوران باستان: ATHANGAINA در ریخت پارسی پهلوی: ASMĀN در ریخت کردی: E ...
واژه آستر پارسی است در گویش های مختلف آریایی: اوستایی: VASTE, VASTRA, VANHANEM پهلوی: WASTAR, WASTARAG, ASTAR تخاری:WSAL تخاری:WASTSI سانسکریت: V ...
آزار، آزردن، آزاردن پارسی هستند در ریخت آریایی: در ریخت پارسی اوستایی: ZAR, AZAH در ریخت پارسی پهلوی: AZAR, AZARITAN، AZARISHN, AZARDAN در ریخت سانس ...
واژه ( آز ) پارسی است به چَم ( معنی ) : حرص و خواهش شدید. در گویش های آریایی: گویش اوستایی: ĀZI, ĀZA, ĀZASH, ASI, AZISH گویش پهلوی: ĀZ, AZWARIH سانس ...
واژگان ( آرنج ، آرنگ ، آران ) همریشه هستند این واژگان از خانواده زبان های هندواروپایی و در شاخه زبانهای آریایی ( پارسی ) هستند. در زبانهای آریایی: ...
( آرام ، آرامیدن ، رام ، رامیدن ) از یک ریشه هستند. واژگانی از خانواده زبانیه هندواروپایی هستند که ریشه آنها در شاخه زبانهای آریایی است و این واژگان ...
آذر یک واژه پارسی است: شاخه زبانهای آریایی: اوستایی:ĀDAR، ATHRAVAN، ATUR، ATHRA پارسی باستان:ĀTER پارسی میانه پهلوی: ADUR کردی:ĀGAR سانسکریت:AGNIS، A ...
آتش یک واژه پارسی است. در زبانهای آریایی: گویش اوستایی: ĀTER, ATARSH ( آتر، اتَرش ) گویش پهلوی: ĀTUR, ATAXSH ( آتُر، آتَخش ) گویش پارسی نوین: Ā ...
از زبان پارسی دوران باستان که زبان پادشاهان امپراتوریه هخامنشیان بود کتیبه هایی موجود هست که از روی آن واژگان باستانی زبان پارسی را پیدا کردند بدلیل ...
از زبان پارسی دوران باستان که زبان پادشاهان امپراتوریه هخامنشیان بود کتیبه هایی موجود هست که از روی آن واژگان باستانی زبان پارسی را پیدا کردند بدلیل ...