اسرم

لغت نامه دهخدا

اسرم. [ اَ رَ ] ( اِخ ) موضعی در اندرود از فرح آباد مازندران. ( سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 59 ، 119 و 165 بخش انگلیسی ).

فرهنگ فارسی

موضعی در اندرود مازندران

گویش مازنی

/asrem/ روستایی از دهستان میاندرود ساری

پیشنهاد کاربران

واژه ( اسرم ) واژه ای پارسی است
در برگه 55 با جُستار واژه ( ساری ) چنین آمده است:
واژه ( ساری ) واژه ای پارسی است.
ساری از ریشه ( سر ) و به معنی سرای و مرکز فرماندهی است.
در اوستا واژه های ( سائیری ) و ( سارِم ) به معنی ( سرور ) و ( رییس ) آمده اند که مانند شهر ساری از ریشه ( سر ) هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

نام شهر اسرم در شرق ساری نیز از همین ریشه ( سر ) و به معنی مرکز فرماندهی است.
واژه ( ساری ) یا ( سرای ) را در نام سرای وان ( سارایوو ) پایتخت کشور بوسنی نیز می بینیم.
پَسگشت ( =Reference ) : برگه�55 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .

اسرم

بپرس