وخشور


مترادف وخشور: پیامبر، پیغمبر، رسول، نبی

فرهنگ اسم ها

اسم: وخشور (پسر) (فارسی) (تلفظ: vakhšur) (فارسی: وَخشور) (انگلیسی: vakhshur)
معنی: پیغمبر، رسول، ( در اوستایی ) وخشور در لغت به معنی حامل کلام ( سخن ) آسمانی و اصطلاحاً به معنی پیامبر است
برچسب ها: اسم، اسم با و، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

وخشور.[ وَ / وُ ] ( اِ ) بر وزن دستور، پیغمبر و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
با ندا نمودند وخشور را
بدید آن سراپا همه نور را.
رودکی.
یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فردا
همی گویندپنداری که وخشورند یا گندا.
دقیقی.
بگفتار وخشور خود راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی.
فردوسی.
بگو ای خردمند از این در سخن
قیاسی ز وخشور دادار کن.
فردوسی.
رجوع به غیاث اللغات و انجمن آرا و آنندراج شود.

فرهنگ فارسی

پیغمبر، پیمبر، فقطبه زرتشت اطلاق میشود
( صفت اسم ) پیغمبر رسول : یکی حال ازگذشته دی دگراز نامده فردا همی گویند پنداری که وخشور ندیاکند. ( دقیقی ) توضیح در اوستایی و کسو بارا لغه بمعنی حامل کلام ( سخن ) آسمانی است . در کتاب هفتم دینکرت عبارتی آمده که در آیین زردشتی سابقه ندارد . دراین عبارت از وکسوار سخن میرود واین کلمه فقط به زردشت اطلاق میشود از آغاز از پیامبران و رسولان دیگر اوهرمزد ( اهور مزدا ) که پیش از زردشت زندگی میکردند و بوسیل. معجزاتی که نشان داده اند رسالت ( وکسواریه ) خود را در جهان ثابت کرده اند یاد میشود.

فرهنگ معین

(وَ یا وُ ) (اِ. ص . ) پیغمبر، رسول .

فرهنگ عمید

پیغمبر، پیمبر.

دانشنامه عمومی

در عصر کلاسیک، وخشور ( بر وزنِ منشور ) یا وخشگر یا هاتف یا اوراکل ( به انگلیسی: Oracle ) کسی یا واسطه ای بود که گمان می رفت بتواند اندرزها و مشاوره های بخردانه بدهد یا پیشگویی و پیش بینی و غیبگویی کند یا ملهَم از وقایع آینده باشد و به نوعی مورد عنایت خدایان قرار گرفته باشد. همچنین به مکانهایی که این الهامات در آن اتفاق می افتد نیز گفته می شود.
واژه نامه ی دهخدا در توضیح این واژه می نویسد: «پیغمبر و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است. »[ ۱] و شعر زیر را از دقیقی ذکر می کند:
کلمه اوراکل از فعل لاتین ōrāre به معنای "گفتن" می آید و به کشیش یا کاهنی که پیشگویی را بیان می کند اشاره دارد. در استفاده عمومی، اوراکل ممکن است به محل اوراکل و یا به خود گفته های اوراکلی نیز اشاره داشته باشد که در یونانی khrēsmē 'tresme' ( χρησμοί ) نامیده می شود.
تصور می شد که اوراکل ها دریچه هایی هستند که از طریق آنها خدایان مستقیماً با مردم صحبت می کنند. از این نظر، آنها با بینندگان ( طالع بین ( به انگلیسی: manteis ) ، μάντεις ) که نشانه های ارسال شده توسط خدایان را از طریق نشانه های پرندگان، احشاء حیوانات و سایر روش های مختلف تفسیر می کردند، متفاوت بودند. [ ۲]
مهم ترین اوراکل های یونان باستان عبارت بودند از پیتیا ( کاهن آپولون در دلفی ) و پیش نمایش دیون و زئوس در دودونا در اپیروس . دیگر پیشگاه های آپولو در دیدیما و مالوس در ساحل آناتولی ، در کورینث و بسی در پلوپونز و در جزایر دلوس و ایجاینا در دریای اژه قرار داشتند.
اوراکل های سیبیلی مجموعه ای از سخنان فقهی است که در شش متری های یونانی نوشته شده اند و به سیبیل ها منتسب شده اند. سبیل ها زن هایی پیامبر بودند که آیات الهی را در حالت های روحانی بیان می کردند.
والتر بورکرت اثرات نوشتاری از «زنان دیوانه واری که خدا از لبانشان سخن می گوید» را که در خاور نزدیک مانند ماری در هزاره دوم قبل از میلاد و در آشور در هزاره اول پیش از میلاد ثبت شده است، مشاهده کرد. [ ۳] در مصر، الهه بوتو ( چشم ماه ) به صورت زنی با یک یا دو سر مار نشان داده می شد. پیشگویی او در معبد مشهور شهر بوتو اتفاق افتاد. اوراکل های بوتو را میتوان منبع اوراکل های سنتی که از مصر تا یونان گسترش یافت، در نظر گرفت. [ ۴] ایوانز بوتو را به "الهه مار مینوی" نسبت داده است. [ ۵]
عکس وخشور
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

وخش واژه ای پارسی است
وخش=درخش، درخشش، درخشنده
در پارسی باستان وخشا به چَم ( درخشان، روشنایی ) بوده است.
این نام را به رود آمو دریا ( رود وخش ) کهن میگفتند بدلیل درخشان بودن آن رود.
( ور ) به چَم در برگرفتن ( دارندگی ) است این واژه را ما در کشوَر میبینیم
...
[مشاهده متن کامل]

وخشوَر به چَم، دارنده درخشش، دارنده روشنایی، درخشانگر ، روشنگر است که میتوان به پیامبران نیز گفته شود زیرا آنها پیام آور ( روشنگر ) هستند.
درباره رود وخش چنین آمده است ( دیدن در عکس فرستاده شده )
پسگشت: برگه 42 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .

وخشور
( ( وَر ) ) پسوند دارندگی است. ریشه شناسی اش را در برگۀ خودش گذاشتم.
دوستمان وخشور و گنجور و دستور و شرور و بخور و همه چیز به هم پیوست برادر وخشور و گنجور پارسی را چه پیوند با شرور عربی -
ور در نامهای پارسی مانند گنجور و دستور از جای هم نشستن گ - و ( گر=ور ) پدید آید که میدانیم در پهلوی گ - و جای هم مینشیند گنجور - مزدور - وخشور - دستور سره گنجوَر - مزدوَر - وخشوَر بوده و این واژ دگر از گنجگر - مزدگر - وخشگر - دستگر است.
...
[مشاهده متن کامل]

وَخشور، فَرَخشور -
واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) :
وَخش وَریه �"waxšwarīh"
نام پسرانه
بر پایه دینکرد:
فرنامی ( لقبی ) بود که به پیامبر ایران ( سِپَنتمان زَرتشت )
داده بودند!
وَخش: رَخش - وَحی، الهام، در دل انداختن، آگاهی رساندن -
تابش، پرتو، درخشش، شعشعه، فروغ، نور، روشنی
اور: پسوند دارندگی و همراهی
مانند: گنجور، کُرور، دستور، رنجور، کیفور،
مُزدور، شَرور، نَمور، مُرور، تنور، سُرُور، ماهور! و. . .
معنی: فرستاده خدا، هاتفِ اهورایی، پیامبر ( پیغامبر، پیمبر، پیغمبر ) -
تابناک، فروزان، درخشنده، نورانی، مشعشع، روشنایی -
دستاورد کلام، سخن آسمانی، گفته اهورایی
گزیدگی های زادِسپَرَم، فَرگَرد ( فصل ) 10:
abar uzmāyišn ī pad - iš būd, az warzkardīh yazadīg [ud] �"waxšwarīh" �[ud] nišān pad - iš wēnīhist
معنی: درباره آزمایش[هایی] که درباره او شد [و آن] معجزۀ ایزدی و نشان "پیامبری" که در او دیده شد
منابع• https://www.parsigdatabase.com• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa

بپرس