پیشنهادهای فانکو آدینات (٢,٣٣٧)
زنبور: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آرو āru، دنج donj، دندک dendak ( خراسانی ) تنته tonte، کلیز kaliz، گبت gebt، گوژ guž ( دری ) گانج gānj ...
اتخاذ: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گرفتن ( دری ) سوخاز suxāz ( سغدی: suxāy ) نیاگار nyāgār ( سغدی: نیاذار nyāżār )
تمرین: کوششی پیاپی، سازمان یافته یا برنامه ریزی شده، بجا و هماهنگ با توانایی برای آمادگی انجام دادن کاری که با کامیابی همراه باشد. ( Le Petit Robert ...
مشق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: یچ yoc ( سغدی )
محل تجمع: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: زیسامواز zisāmvāz ( زیس؛ سغدی؛ یعنی جا؛ با سغدی: amvaz تجمع )
استشهاد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویچاو vicāv ( سغدی )
تایید: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پتیاه patyāh ( اوستایی: pa�ti - ah ) بروان bervān ( کردی: bervāna )
نحوه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: روش، شیوه، چگونگی ( دری ) اِشوام eŝvām ( سغدی: اشوامانچ eŝvāmānc )
تماشا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویزار vizār ( سغدی: ویذار viżār ) پاتیوید pātivid ( اوستایی: پئیتی وید paitivid ) ویتوزار vituzār ( سغ ...
افعال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: یاتل yātel ( اوستایی: yāta : فعل با پسوند جمع لکی اِل )
میعانات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آپیکان āpikān ( پهلوی )
تمرکز: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نیژین nižin ( پارتی ) امبر ambar، ابرت abart ، مویژ maviž ( سغدی )
تمساح: همتای پارسی این نام عربی، این است: گاندو gāndo ( بلوچی )
رونق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویستیر vistir ( مانوی: viŝtir )
موهای زائد: موها پارسی و زائد عربی است؛ همتای پارسی اینهاست: رومه rume، زمگان zamgān ( دری )
زائد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ازراک ezrāk ( سغدی: ezrākā ) زرنک zarnek، فتارمی fatārmi ( سغدی ) .
تحمیل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سپاند sapānd ( کردی )
فضول: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پسوک pasuk، فگر fagr ( خراسانی ) دردوک derduk ( کردی )
فضولات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کاریشا kāriŝā ( سنسکریت )
سحر sahar: در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، دارای دو معنی است: 1 - سپیدی که بر بالای سیاهی نشیند. 2 - کنار هر چیزی. مانند: بلغ من الارض اسحارها ( به اقصی ...
تخفیف: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویغاو viqāv ( پارتی )
هلاکت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مرستون morestun، هدیره hadire ( پشتو )
مبصر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بینر biner ( کردی )
نورانی: همتای پارسی این واژه ای عربی، اینهاست: تابان، تابناک، رخشان، درخشان، تابنده، فروزان، پرفروغ، لیان layān ( دری ) شیدون ŝeyd ( دری پسوند پهلوی ...
مشعشع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تابان، تابناک، رخشان، درخشان، تابنده، فروزان، پرفروغ، لیان layān ( دری ) بامین ( پارتی: bāmen )
اَشعار ( سروده ها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گایتان gāytān ( سنسکریت: gāytra : شعر با پسوند جمع آن ) گایتل gāytel ( با پسوند جمع لکی ...
خصلت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خوی ( دری ) آمتیک āmtik ( سغدی )
رها: این واژه در سنسکریت رِی rey و فعل می باشد با این معنی ها: 1ـ آزاد ـ رها ـ شل ـ ول ـ جدا کردن؛ بیرون دادن، خارج کردن. 2ـ پذیرفتن، هماهنگ ـ جور ـ ...
تخلیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ایریچ iric، ریچیره ricire ( اوستایی )
کفایت ( بس بودگی ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بسندگی ( دری ) باو bāv ( سغدی ) ارم arm ( پهلوی ) آپنا āpanā ( اوستایی: āpana ) کفای ...
عدوانی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پدریژانه pedrižāne ( کردی: peydriži با پسوند آنه )
خصم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دشمن ( دری ) کستار kastār ( مانوی )
قلم: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تیگرا tigrā ( پارسی باستان )
خلع درجه: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: جب ژماره job - žemāre ( پهلوی ـ کردی )
خلع مقام: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: واخژ اهراف vāxež - ahrāf ( سغدی - پهلوی )
مقام: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نشیم naŝim ( دری ) اهراف ahrāf ( پهلوی )
خلع لباس: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: واخژ ابژین vāxež - abžin ( سغدی - پارتی )
خلع سلاح: همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، اینهاست: جب مزین job - mazin ( پهلوی - سغدی ) واخژ کانس vāxež - kāns ( واخژ؛ سغدی؛ کانس از اوستایی: kānst ...
خلع ید: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است اپابر apābar ( اوستایی: apabar )
خَلع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: جب job ( پهلوی ) واخژ vāxež ( سغدی ) افشوم efŝum ( سغدی: efŝumb )
مصلحت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خوپیا xupyā، خوچیاک xucyāk ( سغدی )
لفاظی: لفاظ واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است: پرالپ parālap ( سنسکریت: pralap )
صعود: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دامید dāmid ( دری ) افراز afrāz ( خراسانی )
فلک: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آسپان āspān ( خراسانی ) سرهال sarhāl ( دری )
جنایت: همتای پارسی این واژه ی عربی شده از واژه ی اوستایی جَن ( زدن ) ، این است: اژیان ōžyān ( سغدی )
شاغلین: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کارمینل kārminel ( کارمین از سنسکریت: کَرمین با پسوند جمع لکی اِل ) کارمینان.
شاغل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کارمین kārmin ( سنسکریت: karmin )
مقدار دهی اولیه یا ابتدایی ( Initialization ) ( در برنامه نویسی کامپیوتر ) . مقدار و اولیه عربی و دهی پارسی است؛ همتای پارسی این است: ایچاف icāf ( س ...
مقدار: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هنداچ handāc، مساک masāk، اچند ecand ( پهلوی ) ایچاف icāf ( سغدی: ivcāf ) اندازه ( دری )
نقطه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خجک xajak، دیل dil ( دری ) بیندو bindu ( سنسکریت ) کنزاک kenzāk ( سغدی: kernzāk )