پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٦٣٢)

بازدید
٦,٢٧٩
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Non - criminal actions that are motivated by these reasons are often called "bias incidents" کارهای غیر جنایی که به این دلایل تحقق می یابند، اغلب به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوائر ( نگاه کنید به دوایر )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوایر ( دایره ها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ماندالاس māndālās ( سنسکریت: mandalās ) دوایر ( ادارات ) : همتای پارسی این است: کارسانل ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

فرشاد: این نام در اوستایی فره شه : fraŝa ( کامیاب، کامروا، پیروز، موفق ) بوده است؛ و معنی واژه ای آن چنین است: فره یعنی فرا، شه یا شا در اوستایی یعنی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حقارت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کوچکی، خواری، پستی، زبونی، فرومایگی ( دری ) غمیاک qamyāk، غمیاوه qamyāve ( سغدی ) کمیستی kamisti ( پهل ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خردل xardal: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آهور āhur ( دری: آهوری ) سپندین sapandin، فاترسین fātarsin، فاتوسین fātusin ( دری )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی رحم: بی واجی پارسی و رحم عربی است؛ همتای پارسی اینهاست: سنگدل ( دری ) ایستف istaf ( مانوی: istaft )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محافل mahāfel: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: انواچان anvācān ( سغدی ) هنجمان hanjamān ( پهلوی ) .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

محفل mahfel: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: انواچ anvāc ( سغدی ) هنجم hanjam ( پهلوی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

It had, in its day, probably furnished employment to the inhabitants of the surrounding tenements. حتماً در زمانی که کارخانه فعالیت داشت، برای ساکنی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شرکت ( بنیاد، کمپانی ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ابیس abis ( سغدی: اغیث aqişi ) ( غ با ب جایگزین شد که در پارسی مانند جوب که جوغ نیز گف ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ضارب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژتاک žetāk ( سغدی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سانان: این نام در مانوی به معنی بهبود، اصلاح، تربیت، افزایش، ارتقا، می باشد. ( فرهنگ واژه های پارتی و مانوی از ماری بویس )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مسیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویتار vitār ( پهلوی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاکی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گویا ( دری ) حاکی از آن است؛ گویای آن است. ژایک žāyek ( سغدی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

موکول: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سمسر samser ( سنسکریت: samsre )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسم فعل ( Nominal verb ) ( فرانسه Nominale du verbe ) : نامی است که معنی فعل دارد و صرف نمی شود. مانند افسوس ( چه بد شد ) .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنده konde؛ این نام در سنسکریت کانده kānda به معنی پیکر گنبدی بوده است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حسود: 1 - کسی که دلبستگی سخت به چیزی تازه یا از پیش داشته دارد و نمی خواهد دیگری آن را داشته باشد؛ و اگر دیگری آن را داشته باشد، خشم و اندوه و افسوس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یمن yomn: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شگون ( دری ) سوگت sugat ( سنسکریت: sugati ) منگل mangal ( سنسکریت: mangala ) .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیروان: این واژه در سنسکریت: نیروانه nirvāna و به این معنی هاست: 1 - خاموشی آتش احساسات. 2 - آرامش یافته، رام شده. 3 - آزاد شده از زندگی مادی و خود ر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

قیافه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فتن fatan ( دری ) کیسرپ kisrep ( سغدی: کیثرپ kişrep )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حدس: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پندار، گمان ( دری ) ازبن ezban ( سغدی: ذبن żban ) اشمار eŝmār ( سغدی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیر اصولی: غیر و اصول دو واژه ی عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی اینهاست: زپاک zepāk، زسپان zaspān ( پهلوی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معتنابه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آمسایه āmsāya ( سغدی با پسوند لیاقت سنسکریت یه )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جعل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آرپار ārpār ( سغدی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلیله: این واژه در سنسکریت: کلیله kalila ( پر، سرشار، لبریز، مملو ) می باشد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

رشت: این نام در پارسی کهن: راشته rāŝta؛ پارسی باستان: راسته rāsta؛ پارتی: راشت rāŝt؛ پهلوی: راست rāst و در سغدی رشت raŝt بوده به معنی راست، درست، صحی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درست: این واژه در پارسی کهن: dru - drŝti؛ پارسی باستان: duruva؛ اوستایی: dru ( استوار ) ؛ پارتی: druŝt؛ مانوی: drist؛ سغدی: ذروست żrust؛ پهلوی: drust ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زلال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آگس āgas ( پارتی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ماتریس: این نام در سنسکریت ماترِس mātres ( مادران آسمانی یا انرژی های خدایی که در پیکر مادران نمود یافته است ) می باشد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کاترینا: این نام در سنسکریت kattrena ( گیاه خوشبو ) می باشد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حُقه hoqqe: این واژه در فرهنگ عربی - فارسی لاروس به سه معنی آمده است: 1 - عطر دان، جای چیزهای خوشبو. 2 - مصیبت. 3 - زن؛ ولی نه به معنی نیرنگ آمده است ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

روح: روح ruh در سنسکریت هم فعل بوده با این معانی: 1ـ روییدن، رستن، زاده شدن. 2ـ بالا رفتن، دامید ( صعود ) کردن. 3ـ رسیدن. و هم نام بوده به معنی خیزش، ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرافت ( = شرف ) : اصل اخلاقی که فرد را به رفتارهایی می کشاند که با هنجارهای جامعه و جایگاه خود فرد همخوانی داشته باشد و باعث می شود که از احترام دیگر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرف ŝaraf: اصل اخلاقی که فرد را به رفتارهایی می کشاند که با هنجارهای جامعه و جایگاه خود فرد همخوانی داشته باشد و باعث می شود که از احترام دیگران برخو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

What arguments could hold good against such an outpouring of love and sorrow در برابر این سیلاب محبت و رنج کدام استدلالی تاب مقاومت داشت their privil ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

When I was younger, I remember conflicts breaking out وقتی کوچکتر بودم، یادم هست درگیری زیاد پیش می آمد. Something carnal inside of you causes your ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

The tree that is described by the psalmist does not spring up by accident. رشد و سرسبزی این درخت اتفاقی نیست. Every time we clear one murder, two m ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدون: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بی bi، بجز bejoz ( دری ) اپو apu، انو enu ( سغدی ) وینا vinā، ناستی nāsti ( سنسکریت ) ویگاتا vigātā ( ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زین: این واژه در سنسکریت جَینَه jayna و به معنی بند یا زنجیر پیروزی است؛ و در پهلوی zen شده است با همان معنی سنسکریت.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فند fand، دیل dil ( دری )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

آرویس ārvis این نام که پارتی با همین گویش آمده و در اوستایی اورویس urvis بوده، به معنی چهره، رو، صورت، رخسار می باشد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مجرم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اغوان aqvān ( سغدی: aqvāni ) بزهکار، تبهکار ( دری )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رد صلاحیت: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: پل شیاوی pal - ŝyāvi ( خراسانی - کردی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مولد movalled: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تاشیتار ( پهلوی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غیر فعال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اکرت akart ( پهلوی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جنس مخالف: همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، این است: سس وارنگ sas - vārang سس ( سنسکریت ) ، سکس، جنس. وارنگ ( دری ) عکس، مخالف، مقابل.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

سکس: این واژه در سنسکریت سس sas گفته می شده و به معنی جنس نر و ماده بوده است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٦

این واژه در سنسکریت سس sas گفته می شده و به معنی جنس نر و ماده بوده است.