پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٣٩٩)

بازدید
٤,٧٨٣
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ارشد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مهتر mehtar ( دری ) مسیاتر masyātar ( سغدی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

then, without more ado, sat quietly down there. سپس بی آنکه چیزی بگوید همان جا نشست. if without more ado you would kindly tell me plainly لطف کنید ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شکل هندسی: شکل واژه ای عربی و هندسی عربی شده از پهلوی هَنداچَک ( اندازه ) است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: کشن آساگی k ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مشکلات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بژیکان bežikān ( سغدی با پسوند جمع آن ) کلواره kelvāre ( مازنی ) گرفتاری ها، دردسرها ( دری )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ذبح: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اژن ožan ( پارتی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کتابچه: کتاب واژه ای عربی است که پسوند پارسی چه به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: مدیتک maditak ( مدیت؛ پهلوی با پسوند تصغیر اک )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روشینا: این نام در سنسکریت: rūŝana ( پوشش، آرایش، زیور ) است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص 886 ستون سوم )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رومینا: این نام در سنسکریت رومنه rumana و به معنی دانش فریاد زمان است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص 884 ستون سوم ) دهخدا این ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ضربات ( جمع ضربه ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: لیدانل lidānel ( کردی با پسوند جمع لکی اِل ) ژتان žetān ( سغدی با پسوند آن ) . خاول xāv ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

معترض: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ایستهاگ istehāg ( پارتی ) معترضین، معترضان: ایستهاگان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

رباعی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: توریملت turimlat ( توریم؛ پهلوی: چهار با واژه ی دری لت پاره )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ایراد ( گفتن ) که با فعل کردن همراه است. همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آفاش āfāŝ ( سنسکریت: ābhāŝa )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

زائده: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: برآمدگی، برجستگی ( دری ) اشتانه eŝtāne ( سغدی: eŝtana ) کیوفا kyufā ( اوستایی: kaōfa )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نوک شانه، استخوانی که سر شانه است

پیشنهاد
٣

کولبر

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

bearing a burden on the shoulder

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٦

والدین: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پدر و مادر ( دری ) اخواتام exvātām ( سغدی: xvatamt ) زاتنیتار zātenitār ( پهلوی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مولفه ( Component ) : آنچه نمایانگر چیزی است و یا یکی از اجزای تشکیل دهنده ی چیزی است و به تنهایی معنی ندارد. ( فرهنگ بزرگ سخن؛ https://www. cnrtl. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ملبس: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بهیک bahik ( پهلوی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در سنسکریت کرپوره karpura بوده یعنی طبع آن به اندازه ی گوشت ماهی سرد است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عصاره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گوشان guŝān، افشره afŝore ( دری ) آپیتن āpitan ( پهلوی ) پاینا pāynā ( اوستایی:پَئنه paena ) انگو an ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تزئین، تزیین: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آپیاس āpyās ( سغدی: اَپیَست apyast )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حاشیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: لبه، کناره ( دری ) پرک parak ( پهلوی: parrak ) کراخ kerāx ( لکی ) دنانه denāne ( لکی: denāna ) پالیک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

هاله: این واژه در یونانی و لاتین halos، در انگلیسی و فرانسه halo ( فرهنگ انگلیسی - انگلیسی وبستر و فرهنگ فرانسه - فارسی ژیلبرت لازار ) بوده است. در س ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

I resisted all his solicitations من در برابر تعارفها و اصرارهای او مقاومت کردم. as well as of the many good offices he had done me during my solicit ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

متبوع: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تکیک takik ( پهلوی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دهلی: این نام در سنسکریت دیلِی diley و به معنی دلربا، دلبر است؛ و از دو بخش ساخته شده است: دیل که در پهلوی و مانوی نیز با همین گویش آمده و به معنی دل ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

غنی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پربار، سرشار ( دری ) آدوگ ādug ( پارتی، پهلوی و مانوی ) دستن dastan ( مانوی ) . دارا و دارنده به معنی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نخبه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: مرنت marant ( اوستایی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تطبیق ( = مطابقت، انطباق ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هسیش hasiŝ ( پهلوی: hasiŝn )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

( = تطابق، تطبیق، انطباق ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: همسانی، همگونی، همدیسی، همانندی، همخوانی ( دری ) لوان lavān ( کردی ) مهیتره mahi ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( = انطباق، تطبیق، مطابقت ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: همسانی، همگونی، همدیسی، همانندی، همخوانی ( دری ) لوان lavān ( کردی ) مهیتره mah ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

انطباق ( = تطابق، تطبیق، مطابقت ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: همسانی، همگونی، همدیسی، همانندی ( دری ) لوان lavān ( کردی ) مهیتره mahitr ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نزول: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اوژغز užqaz ( سغدی: اوژغذ užqaż ) بارین bārin ( کردی ) فرود ( دری )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اوایل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آدیان ādyān ( آدی؛ سنسکریت: اول با پسوند جمع آن )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاجر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بازرگان bāzargān، بهاگر bahāgar ( دری ) کارداک kārdāk ( پهلوی ) . خاکر xākar ( سغدی: خواکر xvākar )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

لایحه. That is no excuse for encouraging the superstitious exaggeration of hopes about this particular measure این دلیل نمی شود امید خرافی و مبالغه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

قطر دایره: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: لَتار ناژنده latāre - nāžande لتار ( لت: قطع؛ دری با پسوند فاعلی ار ) قطع کننده. ناژنده ( سغدی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمایز: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویواس vivās ( سنسکریت: vivāsa )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گسترده سازی، گسترش دهندگی. I didn't realize the Mayan empire extended this far north. من نمی دانستم امپراطوری مایان ها تا شمال گسترش پیدا کرده است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تجزیه. In each step, one or several instructions of a given program are decomposed into more detailed instructions. در هر مرحله یک یا چند دستورالعم ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اشعه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرتو، فروزه، فروغ، تابش، روشنایی ( دری ) پرساو parsāv ( سغدی: پرثاو parşāv ) فراداب farādāb ( سغدی: fra ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آرتیمیس: هیچ کدام از منابع غربی این نام را ریشه یابی نکرده اند تا بتوانند به معنی آن دست یابند. تنها نوشته اند که در افسانه های یونان، او دختر زئوس ب ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

رامهرمز: این نام در فرهنگ پهلوی - فارسی دکتر بهرام فره وشی رام اهرمزد rāmohrmazd نوشته شده است؛ ولی نه معنی آن آورده شده و نه این که چرا امروزه رامهر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

هرمز: این که دکتر معین در پانویس برهان قاطع آن را از واژه های اهورامزدا، ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز، هورمزد، و هرمزد دانسته، از دید آوایی نمی تواند د ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حسرت: 1 - آرزو - میل - عطش - اشتیاق همراه با امید یا ناامیدی. 2 - افسوس، دریغ سخت. همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آرزو، افسوس، دریغ، دِژمان ( ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تصادف: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پیکادان pikādān ( کردی ) تکر takar ( خراسانی ) پچیوز pacivaz ( سغدی ) هنتچ hantac ( اوستایی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تعدیل: هماهنگ سازی چیزی با استانداردهای بهره گیری از آن و یا با چیزهای دیگر برای دستیابی به نتیجه ی دلخواه. ( https://www. cnrtl. fr/definition/ajust ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سهم به سهم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ثانوی: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیدیگ bidig ( پارتی ) .