پیشنهاد‌های امین جهانگرد (٢٦٤)

بازدید
٥١٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قوی تر از قبل breaking bad season 1 episode 1: I am back with a vengeance.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

The irony is that. . . جالبیش اینه The irony is that the vaccine supposed to cure people.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دلیل محکمه پسند There are strong grounds for believing his statements. The police did not have any reasonable grounds to arrest him.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

قرار دادن ( در گروهی معین ) a wide range of offences are usually subsumed under the category of robbery. most of these phenomena can be subsumed un ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دل نگران ( پیرامون سلامت و امنیت دیگران ) The nurse is extremely solicitous of the health of every patient in the ward. ( مثال از متون آزمون GRE )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرمالیته، رفع تکلیفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نادم ( از کاری که کرده پشیمان است ) penitential journeys to holly shrines.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

dote on/upon sb: کسی را خیلی دوست داشتن و این کار را با عمل نشان دادن everyone doted on her, the only girl in the family

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

dote on/upon sb: کسی را خیلی دوست داشتن و این کار را با عمل نشان دادن everyone doted on her, the only girl in the family

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

doff: درآوردن لباس ( همین طوری و یا به نشانه احترام مثلا کلاه از سر بر داشتن ) He doffed his cap and bowed The manager doffed his hat to her. این ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

docile: مطیع، فرمان بردار ( هم برای انسان ها و حیوان ها ) Labradores are gentle, docile dogs. a cheap and docile worker.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

disingenuous: ریاکارانه، فریبکارانه Keeping the details of the tax changes vague is disingenuous.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

deign to do sth: منت گذاشتن. ( به عنوان شوخی و تیکه ) Travis called after her, but she didn’t deign to answer.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

confound: مات و مبهوت کردن ( به این دلیل ک چیزی غیر منتظرس ) His amazing recovery confounded the medical specialists. خلاف چیزی/ کسی را اثبات کردن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

coda: حسن ختام، بخش پایانی ( موسیقی، تئاتر ) Even so, the final forty seconds of the film provided a fascinating little coda on all that had happened

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

cacophony: صدای ناهنجار a cacophony of car horns

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

burlesque: نمایش کمدی و مستهجن a burlesque club نقیضه ( نمایشی که در آن یک موضوع مهم به مسخره گرفته میشود یا یک موضوع بی خود جدی و مهم تلقی می گردد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

bombastic: قلمبه سلمبه His bombastic style made him unpopular with his colleagues.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

bolster: تقویت کردن، تحکیم کردن ( فرد تا حس بهتری بهش دست بده، به صورت کلی چیزی را بهتر کردن ) در هر دو صورت هم معنی boost است He is making a bold a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

blowhard: آدمی که سیس میگیره از خودش تعریف میکنه ( گنده . . . ) Noah was considered something of a blowhard, even by his friends.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

blithe: بی تفاوت ( نسبت به پیامد های کار ) a blithe disregard for the facts کسی که شاده کلا ( نسبت به زندگی بی تفاوته ) his friend is such a blithe ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

blight: آفت ( آفت در کشاورزی و آفت به معنی اتفاقات بد ) the blight of poverty Her guilty secret was a blight on her happiness.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

شر ( ادم، موقعیت ) ، بچه شر ( بچه ای که شلوغ کاری کنه همش ) only way to deal with the menace of drug dealing تنها راه مقابله با شر مواد فروشی he is ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

درپیت، بیخود، زاقارت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

austere: ساده ( شیئ بدون تزئین، زندگی ساده ) the church’s austere simplicity. Cuthbert led an austere life of prayer and solitude. عصا قورت داده ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

keep/stay abreast of sth: هم گام، به روز بودن با چیزی یا در حوزه ای this journal will help you keep abreast of the markets. It’s important to keep a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

abyss: ورطه، پرتگاه a deep empty hole in the ground پرتگاه ( موقعیت بد ) The country might plunge into the abyss of economic ruin. At that time Bos ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

abstain: رای ممتنع داشتن Six countries voted for the change, five voted against, and two abstained پرهیز کردن، خود داری کردن ( از لذات مادی ) Pilots ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

agog: مشتاق، بی قرار I’ve been agog all afternoon, waiting for the next part of your story. Paul was agog with curiosity.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

allure: جاذبه، کشش the allure of foreign travel At 50, she had lost none of her sexual allure

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ambivalent: مردد ( نمیدونی یچیزی و میخای یا نه ) We are both somewhat ambivalent about having a child.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

apathy: بی تفاوتی ( نسبت به وضعیت فعلی ) The campaign failed because of public apathy.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

annul: لغو کردن فسخ کردن ( ازدواج یا قرار داد ) Their marriage was annulled last year.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

artless: بی شیله پیله، صادق artless sincerity

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

arbiter: داور، حکم ( دعوی بین دو گروه ) judge The European Court of Justice will be the final arbiter ( =make the final decision ) in the dispute.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دقیق، درست you are on the money زدی تو خال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوماد سر خونه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشتباهی که متداوله dont worry about it it is an honest mistake نگران نباش، پیش میاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از چاه دربیای بیفتی تو چاله

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در متون تخصصی حسابداری معنی تهاتر نیز میدهد: FASB principles principle of non - compensation اصل عدم تهاتر که بیان میکند دارایی ها و بدهی ها باید جد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

وقتی می خواهند روحانی بودن را به صورت لقب قبل از اسم عنوان کنند: reverend Morgan = کشیش مورگان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you I have a bone to pick with you

پیشنهاد
٢

میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you

پیشنهاد
٨

میخوام سنگام و باهات وا بکنم talk to sb about sth annoying that they have done to you

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فن بیان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 - حاصل کردن، داشتن ( اثر و یا نتیجه ) a rise in sea level produced by climate change the policy did not produce any good effect ۲ - تولید کردن ( م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاسکت کلاهی ه با هدف محافظت پوشیده می شود pith helmet کلاه پنبه ای crash helmet کلاه کاسک مسابقه ( ماشین، موتور ) safety helmet کلاه ایمنی full - fa ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

everything that u wear on your head orthodontic headgear boxing headgear

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلاه پنبه ای ( به انگلیسی: Pith helmet ) ، نوعی کلاه پارچه ای با روکش پنبه ای است. کلاه پنبه ای معمولاً برای محافظت صورت در مقابل تابش نور خورشید و ج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قسمتی از گل که از برگ تشکیل شده و معمولا گرده