پیشنهادهای Mr.Fox (٣,٢٦٠)
a period of performing well
a period of performing badly
خیلی خسته کننده خیلی کسل کننده very bored bored to tears bored to death bored stiff
مدارا کردن سخت نگرفتن خودداری از خشم و خشونت و شتاب بی خیال بودن ارام و بی استرس بودن آرامیدن
یک وسیله برقی آشپزخانه که برای خرد کردن ، مخلوط کردن یا پوره کردن غذاها استفاده می شود.
if we were meant to stay in one place we'd have roots instead of feet اگر قرار بود همه ی عمرومونو یه جا بگذرونیم به جای پا ریشه داشتیم
چه افتضاحی
object strongly to sth and be angry about it اعتراض شدیدنسبت به چیزی و عصبانی بودن در مورد ان
ناپسند شمردن، ناخشنودی نشان دادن، مذموم شمردن
از نسلی به نسل بعد
ناراحت یا رنجیده بودن
توهین امیز و زننده
عصبانی شدن و شاکی شدن در مورد چیزی که شاید زیاد مهم نباشد make a fuss about
pull your weight مثل دیگران سخت کار کردن و تلاش کردن در یک شغل یا فعالیتی کاری را خیلی زیاد انجام دادن به اندازه کافی سهم خود را ( از کاری ) انجام ...
گفتن چیزهای خوب در مورد کسی
علاقه مندبودن یا مشتاق بودن در مورد چیزی
توانایی انجام کاری را داشتن
انجام دادن و تمام کردن یک کار یا فعالیت
احساس ناراحتی به خاطر اینکه تو مجبوری انجام بدی کارهایی را
بر حسب تصادف الله بختکی
be prepared to try sth اماده شدن یا بود برای امتحان کردن چیزی
be prepared to try sth اماده شدن یا بود برای امتحان کردن چیزی
کسی را خیلی اذیت کردن، کسی را خیلی آزردن صدای کسی را در آوردن به لب رساندن جان کسی عاصی کردن کسی موی دماغ کسی شدن
�جا نزن! سختی بکش و تمام عمرت را مثل یک قهرمان زندگی کن!� محمدعلی کلی
not friendly towards others
به طور کوتاه دیدن نه به صورت واضح یا کامل glimpse sth
محیطی که در آن فرد فقط با عقاید یا عقایدی منطبق بر عقاید خود روبرو می شود ، بنابراین دیدگاه های موجود وی تقویت می شود و ایده های جایگزین در نظر گرفته ...
moving around continuously from place to place
at the end رو با in the end اشتباه نگیرید at the end یعنی در پایان یا در قسمت پایانی_ زمانی که چیزی تموم میشه اما in the end یعنی سرانجام بالاخره ...
at the end رو با in the end اشتباه نگیرید at the end یعنی در پایان یا در قسمت پایانی_ زمانی که چیزی تموم میشه اما in the end یعنی سرانجام بالاخره ...
خوردن ناخن هنگامی که استرس داریم یا عصبی هستیم
remember to consider something به یاد داشته باشید چیزی را در نظر بگیرید
the secret of sth چیزی که باعث توانایی شما برای فهمیدن یا رسیدن به چیزی رمز موفقیت برگ برنده
روشن کردن اتش برای یک هدفی
گر گرفتن
giving up; withdrawal from a previously held position; complete surrender
think or calculate to be a particular time or number to be able to be present at a particular event زنده ماندن دوام آوردن، جان سالم به در بردن رسید ...
be enough or be acceptable in a particular situationl مناسب بودن تامین کردن خرج کسی را دادن مواظبت کردن مراقبت کردن نگهداری کردن
be unable to decide what to do about something نداشتن توانایی در تصمیم که چه کاری باید انجام داد در مورد چیزی دودل بودن راجع به چیزی مطمئن نبودن از ...
قبول کردن یا باور کردین ( درست بودن چیزی ) بدون دلیل
سرمایه در گردش پولی که صرف خرید مواد اولیه و تجهیزات و حقوق کارگران میشود و این جریان همیشه ادامه داره و نباید با سرمایه اولیه ( capital ) برای راه ...
selling goods to people directly in shops and on the internet , etc
the business of finding people for job vacancies کاریابی
ناشناخته غریبه کسی که در مسابقات ورزشی ازش انتظار بردن یا قهرمان شدن را نداریم مخالف واژه favourite
بررسی. رسیدگی. بازرسی
از خود سوال پرسیدن درمورد چیزی
مطب دکتر
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! drug store =====داروخانه
سرحال To keep me going
لیگ