پیشنهادهای 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 (٣,٥٧٠)
دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا انتظارشو نداریم و به صورت ناگهانی و غیر مترقبه یا وقتی داریم در مورد کسی حرف میزنیم طرف مقابل ما هم اونو بشناسه ب ...
از عبارت an eye for an eye and a tooth for a tooth برای اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا آسیب و معمولا به صورت کوتاه شده an eye for an eye به کار ...
اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا آسیب کوتاه شده عبارت an eye for an eye and a tooth for a tooth
یک عالمه خیلی زیاد
یک عالمه خیلی زیاد
حول و حوش اطراف
هر طور شده به هر نحوی به هر طریقی به هر طریق ممکن هر جور شده بار هر راهی حتی اگه خودتم ندونی چطور
حول و حوش در نواحی تقریبا حدودا
کم وبیش حدودا تقریبا معمولا بهد از عدد یا کیفیت یا غیره استفاده میشه برای تقریب زدن
یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این مایه ها یا یه چیزی در این راستا
یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این مایه ها
تقریبا حدودا خرده ای کم و بیش
حدودا
یک عالمه خیلی زیاد
بسیار زیبا بسیار لذت بخش ، دلپذیر ، خوشمزه و غیره
اگه بخوام صادق باشم رک بگم راستشو بگم راستش. . .
موافقم
داشتم می گفتم
زدن یا کوبیدن کسی به صورت کامل و شدید قاطعانه شکست دادن کسی از طریق تجزیه و تحلیل دقیق نسبت به کسی یا چیزی انتقاد کردن
از هم باز کردن تجزیه کردن جدا کردن زدن یا کوبیدن کسی به صورت کامل و شدید تسلط کامل بر کسی در یک بحث یا انتقاد
جذب کردن ( از طریق تنفس و. . . ) فریب دادن گول زدن ( به کسی ) جا و مکان دادن بادقت نگاه کردن دیدن متوجه شدن به خاطر سپردن تنگ کردن ( لباس )
کاملاً درک شدن به تدریج پی بردن
تکاندن ( گردوخاک )
آشتی کردن
واکنش منفی، اجباری یا خشونت آمیز نسبت به عملکردهای منفی شخص یا چیز دیگری
متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ دادن به موفقیت حریف با اقدامان تهاجمی لطف کسی را پاسخ دادن
ایراد گرفتن ( از کسی ) انتقاد کردن غر زدن
مبتلا شدن گرفتن ( بیماری )
کش دادن ( کاری )
از دست چیزی راحت شدن چیزی را دور انداختن کشتن
آشتی کردن با کسی که باهاش بحث و جدل داشتی
خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خیلی موفقیت آمیز بودن
بسیار رنگ پریده ( در اثر ترس یا بیماری )
قوی مثل گاو نر
مانند لبو سرخ شدن ( از روی خشم یا شرم یا خجالت )
مثل موش بسیار ساکت و خجالتی
ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه بدی داشتن
مثل طلا اصل معتبر، خالص
داشتن بینایی بسیار ضعیف
ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه بدی داشتن
Look after میشه مراقبت کردن اشتباه نکنید
سیر شده زده شده بی حال و بی حوصله شده یا آزرده شده با چیزی و میخواد که زودمتوقف بشه
فشار آوردن یا قرار دادن به شیوه ای خشن یا با بی احتیاطی یا عجولانه تحت فشار قرار دادن قرار دادن کسی به زور در یک موقعیت یا عمل ناخواسته مجبور کردن ...
سیر شده
چیزهایی که می خوای بهشون برسی یا به دستش بیاری
دستاورد
یه مثال برا بهتر درک کردن معنی اصطلاح he's got his own flat but this mum still cooks for him he's got the best of both worlds
استراحت کردن و خوش گذراندن relax and enjoy yourself
remain sensible and realistic about life
قبول کردن یا موافقت کردن از روی اکراه و بی میلی با درست بودن چیزی