پیشنهاد‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 (٣,٥٧٠)

بازدید
٧,٥٦٧
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا انتظارشو نداریم و به صورت ناگهانی و غیر مترقبه یا وقتی داریم در مورد کسی حرف میزنیم طرف مقابل ما هم اونو بشناسه ب ...

پیشنهاد
١٥

از عبارت an eye for an eye and a tooth for a tooth برای اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا آسیب و معمولا به صورت کوتاه شده an eye for an eye به کار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا آسیب کوتاه شده عبارت an eye for an eye and a tooth for a tooth

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک عالمه خیلی زیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک عالمه خیلی زیاد

پیشنهاد
١٥

حول و حوش اطراف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

هر طور شده به هر نحوی به هر طریقی به هر طریق ممکن هر جور شده بار هر راهی حتی اگه خودتم ندونی چطور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

حول و حوش در نواحی تقریبا حدودا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کم وبیش حدودا تقریبا معمولا بهد از عدد یا کیفیت یا غیره استفاده میشه برای تقریب زدن

پیشنهاد
١٥

یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این مایه ها یا یه چیزی در این راستا

پیشنهاد
١٥

یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این مایه ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

تقریبا حدودا خرده ای کم و بیش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

حدودا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک عالمه خیلی زیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بسیار زیبا بسیار لذت بخش ، دلپذیر ، خوشمزه و غیره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

اگه بخوام صادق باشم رک بگم راستشو بگم راستش. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

موافقم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

داشتم می گفتم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

زدن یا کوبیدن کسی به صورت کامل و شدید قاطعانه شکست دادن کسی از طریق تجزیه و تحلیل دقیق نسبت به کسی یا چیزی انتقاد کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از هم باز کردن تجزیه کردن جدا کردن زدن یا کوبیدن کسی به صورت کامل و شدید تسلط کامل بر کسی در یک بحث یا انتقاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧١

جذب کردن ( از طریق تنفس و. . . ) فریب دادن گول زدن ( به کسی ) جا و مکان دادن بادقت نگاه کردن دیدن متوجه شدن به خاطر سپردن تنگ کردن ( لباس )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کاملاً درک شدن به تدریج پی بردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

تکاندن ( گردوخاک )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آشتی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

واکنش منفی، اجباری یا خشونت آمیز نسبت به عملکردهای منفی شخص یا چیز دیگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ دادن به موفقیت حریف با اقدامان تهاجمی لطف کسی را پاسخ دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ایراد گرفتن ( از کسی ) انتقاد کردن غر زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مبتلا شدن گرفتن ( بیماری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

کش دادن ( کاری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از دست چیزی راحت شدن چیزی را دور انداختن کشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آشتی کردن با کسی که باهاش بحث و جدل داشتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خیلی موفقیت آمیز بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بسیار رنگ پریده ( در اثر ترس یا بیماری )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قوی مثل گاو نر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مانند لبو سرخ شدن ( از روی خشم یا شرم یا خجالت )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

مثل موش بسیار ساکت و خجالتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه بدی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

مثل طلا اصل معتبر، خالص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

داشتن بینایی بسیار ضعیف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه بدی داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

Look after میشه مراقبت کردن اشتباه نکنید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سیر شده زده شده بی حال و بی حوصله شده یا آزرده شده با چیزی و میخواد که زودمتوقف بشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فشار آوردن یا قرار دادن به شیوه ای خشن یا با بی احتیاطی یا عجولانه تحت فشار قرار دادن قرار دادن کسی به زور در یک موقعیت یا عمل ناخواسته مجبور کردن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سیر شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

چیزهایی که می خوای بهشون برسی یا به دستش بیاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دستاورد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یه مثال برا بهتر درک کردن معنی اصطلاح he's got his own flat but this mum still cooks for him he's got the best of both worlds

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

استراحت کردن و خوش گذراندن relax and enjoy yourself

پیشنهاد
١٥

remain sensible and realistic about life

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

قبول کردن یا موافقت کردن از روی اکراه و بی میلی با درست بودن چیزی