پیشنهاد‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 (٣,٥٧٠)

بازدید
٧,٥٩٩
پیشنهاد
١٤

If you make someone welcome or make them feel welcome, you make them feel happy and accepted in a new place. احساس خوب و مطلوب و مورد قبول در مکان ج ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

برای اونایی که به کامنت دوستان شک دارن از کتاب oxford word skills ( advanced ) درس 26 become very excited or lose control of your feeling مترادف be ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بلند بودن صد چیزی یا کسی ا از صداهای دیگر که موجب می شود صداهای دیگر را نشنویم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پسوند نشانگر فرد معتاد به چیزی یا کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

اعتیاد پیدا کردن به کاری یا چیزی که دیگه کنترل کردنش از دستت خارجه و بی اراده انجامش میدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

greater than

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

outdoor activity اوقات فراغت و تفریح و سرگرمی در فضا باز مثل کوهنوردی. شنا . قایقرانی ماهی گیری و. . . . . . . .

پیشنهاد
١٧

have seen sth and want to have it or buy it وقتی چیزی رو میبینی و دلت میخواد تو هم داشته باشی یا بتونی بخری مثلا وقتی یک نفر یه چیزیرو میخره و تو می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ایجاد یک مشکل شدید و تقریبا غیر قابل حل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ناگهان هوس انجام دادن کاری را کردن که بدون فکر کردن به نتایج و عواقب ان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناگهان هوس انجام دادن کاری را کردن که بدون فکر کردن به نتایج و عواقب ان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جستجو چیزی در یک جایی که قیمت خوب و ارزان تر از جاهای دیگر است مثل ارزانسراها حراجی ها هفته بازارها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جستجو کردن و تلاش برای به دست اوردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کندن علف های هرزه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

dominate تسلط داشتن بر حریف و کنترل کردن بازی ( در مسابقه ورزشی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

قرعه کشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

a period of performing well

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

a period of performing badly

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خیلی خسته کننده خیلی کسل کننده very bored bored to tears bored to death bored stiff

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مدارا کردن سخت نگرفتن خودداری از خشم و خشونت و شتاب بی خیال بودن ارام و بی استرس بودن آرامیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک وسیله برقی آشپزخانه که برای خرد کردن ، مخلوط کردن یا پوره کردن غذاها استفاده می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

if we were meant to stay in one place we'd have roots instead of feet اگر قرار بود همه ی عمرومونو یه جا بگذرونیم به جای پا ریشه داشتیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

چه افتضاحی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

object strongly to sth and be angry about it اعتراض شدیدنسبت به چیزی و عصبانی بودن در مورد ان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

ناپسند شمردن، ناخشنودی نشان دادن، مذموم شمردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

از نسلی به نسل بعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ناراحت یا رنجیده بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

توهین امیز و زننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عصبانی شدن و شاکی شدن در مورد چیزی که شاید زیاد مهم نباشد make a fuss about

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

pull your weight مثل دیگران سخت کار کردن و تلاش کردن در یک شغل یا فعالیتی کاری را خیلی زیاد انجام دادن به اندازه کافی سهم خود را ( از کاری ) انجام ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

گفتن چیزهای خوب در مورد کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

علاقه مندبودن یا مشتاق بودن در مورد چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

توانایی انجام کاری را داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

انجام دادن و تمام کردن یک کار یا فعالیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

ناراحت شدن آزار دیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

بر حسب تصادف الله بختکی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

be prepared to try sth اماده شدن یا بود برای امتحان کردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

be prepared to try sth اماده شدن یا بود برای امتحان کردن چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کسی را خیلی اذیت کردن، کسی را خیلی آزردن صدای کسی را در آوردن به لب رساندن جان کسی عاصی کردن کسی موی دماغ کسی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

not friendly towards others

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به طور کوتاه دیدن نه به صورت واضح یا کامل glimpse sth

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

محیطی که در آن فرد فقط با عقاید یا عقایدی منطبق بر عقاید خود روبرو می شود ، بنابراین دیدگاه های موجود وی تقویت می شود و ایده های جایگزین در نظر گرفته ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

moving around continuously from place to place

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

at the end رو با in the end اشتباه نگیرید at the end یعنی در پایان یا در قسمت پایانی_ زمانی که چیزی تموم میشه اما in the end یعنی سرانجام بالاخره ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

at the end رو با in the end اشتباه نگیرید at the end یعنی در پایان یا در قسمت پایانی_ زمانی که چیزی تموم میشه اما in the end یعنی سرانجام بالاخره ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

خوردن ناخن هنگامی که استرس داریم یا عصبی هستیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

remember to consider something به یاد داشته باشید چیزی را در نظر بگیرید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

the secret of sth چیزی که باعث توانایی شما برای فهمیدن یا رسیدن به چیزی رمز موفقیت برگ برنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

روشن کردن اتش برای یک هدفی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

گر گرفتن