پیشنهادهای Mr.Fox (٣,٢٦٠)
تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاطر دادن به کسی
تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس و . . . متوقف کردن نگرانی در مورد چیزی قوت قلب دادن اطمینان خاطر دادن به کسی کاری کردن یا حرفی زدن که باعث بشه ش ...
تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس و . . . متوقف کردن نگرانی در مورد چیزی قوت قلب دادن اطمینان خاطر دادن به کسی کاری کردن یا حرفی زدن که باعث بشه ش ...
مطرح کردن چیزی برای مردم برای بحث و گفتگو
قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی وقایع خاص یا واقعیت ها برای شفاف سازی یا ارزیابی ارزش یا اهمیت واقعی چیزی
قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی وقایع خاص یا واقعیت ها برای شفاف سازی یا ارزیابی ارزش یا اهمیت واقعی چیزی
قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی وقایع خاص یا واقعیت ها برای شفاف سازی یا ارزیابی ارزش یا اهمیت واقعی چیزی
قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی وقایع خاص یا واقعیت ها برای شفاف سازی یا ارزیابی ارزش یا اهمیت واقعی چیزی
اجازه ندهید که یک مسئله یا مشکل که دارید اهمیت بیش از حد داشته باشد
اسیب زدن بر آبرو و شهرت کسی
آسیب زدن بر اعتماد به نفس کسی
حمایت کردن از کسی یا چیزی
حمایت کردن از کسی یا چیزی
فکر کردن در مورد یک وضعیت دشوار و تصمیم گرفتن که چگونه حل و فصلش میکنی
دروغ کوچک و کم اهمیت fib
سانسور کردن حقیقت یا واقعیت در گفتن حقیقت کوتاهی کردن
deceive yourself
خشم شدید ناشی از استرس و درماندگی و ناکامی ناشی از رانندگی در شرایط سخت و دشوار ( مثل ترافیک )
drive somebody crazy drive somebody mad drive somebody nuts
دخالت کردن در کاری که به شما مربوط نیست فضولی کردن در کاری که به شما مربوط نیست فضولی کردن در کار دیگران مو دماغ شدن
دخالت کردن در کاری که به شما مربوط نیست فضولی کردن در کاری که به شما مربوط نیست فضولی کردن در کار دیگران مو دماغ شدن
انجام ندادن چیزی که مردم انتظار دارن تو انجامش بدهی غفلت از انجام کاری
انجام ندادن چیزی که مردم انتظار دارن تو انجامش بدهی غفلت از انجام کاری
یک نمونه و الگو برای دیگران بودن
اختلاف نظر بین کارگران و کارفرمایان در مورد حقوق و دستمزد
اولویت آخر غیر ضروری
مهم
منصوب کردن یا انتخاب کردن کسی برای چیزی
اختصاص دادن یا محول کردن چیزی مانند کار به شخص دیگر
To Be confused گیج شدن
remove, take off, take out, withdraw, deduct, discount, draw back, knock off, substract, subtract, take, decry, belittle, depreciate, derogate, detra ...
کاهش دادن کم کردن تقلیل دادن کم کردن مقدار از پول. وقت و کالاهایی که استفاده میکنیم صرفه جویی کردن بهینه کردن کم مصرف کردن مترادف economize
حذف کردن چیزی از چیز دیگر به صورت سریع و کامل کاهش دادن ارزش یک سهام یا قیمت ها با مقدار مشخص
تغییرات ناگهانی زیاد
company shares which do not pay a fixed rate of interest سهام شرکت که نرخ بهره مشخصی را پرداخت نمی کنند shares in a company from which the owner of ...
تغییرات ناگهانی زیاد
قبول نکردن یک وضعیت یا موقیت بد بدون جنگیدن و اعتراض
موقعیت بد
خریده شدن یک شرکت توسط شرکت دیگر یا خریده شدن سهم یک شرکت سهامی عام توسط یک شرکت دیگر که اگر شرکت موافق به این معامله باشد friendly takeover می شود و ...
( سطح یا مقدار ) مشخص از چیزی
ماده ای که بدن شما زمانی که خیلی هیجانی یای ترسیده هستیدتولید میکند تا به شما انرژی بیشتری بدهد
با دقت دیدین و بررسی کردن ( عامیانه ) زیر ذربین بودن تحت نظر بودن
شخصی که شما میتونید بهش اعتماد کنید یا بهش تکیه کنید
heated discussion an angry discussion
حرکت در مسیر خاص و بخصوصی
making good progress
حمایت و پشتیبانی کردن و موافق بودن با کسی یا چیزی
صندلی راننده
رو به رو شدن با یک وظیفه جدید و سخت ودشوار کهشما آمادگی آن را ندارید
بودن در یک وضعیت یا موقعیت که کنترل کردنش برای شما سخت و دشوار است