پیشنهادهای Mr.Fox (٣,٢٦٠)
( شعر یا نمایشنامه یا داستانیا فیلم ) شخصیت منفی شخصیت رو به رو قهرمان داستان پاد قهرمان
دادن نسبت دادن بخشیدن به باور کردن یا تصور اینکه کسی یا چیزی کیفیت یا ویژگی خاصی دارد
( موجب ) سرنگونی
نارو
ایده اولیه
در مجموع میشه
دیدگاه
عبارت بود از، بستگی داشتن به، منوط بودن به، مبتنی بودن به مبتنی بر
سر راست مفید و مختصر
روراست بی پرده رک وراست
لطفا توجه کنید به چیز قرارداده شده /پیوست شده یا ضمیمه شده اشاره به چیزی در متن اصلی نامه یا شامل آن
لطفا برای تماس گرفتن با من تردید نکنید برای آخر نامه های رسمی یا یک پیشنهاد به کار میره برای توضیحات بیشتر
مایلم توجه شما را جلب کنم به ( اشاره به چیزی در متن نامه یا مربوط به موضوع نامه )
قدردان شما بودم اگه می توانستید ( برای درخواست دادن برای انجام کاری )
برای خبرای بد استفاده میشه
طرح یا برنامه برای انجام کاری را به دیگران اطلاع دادن
برای پرسیدن یک سوال یا درخواست دادن
برای پاسخ به یک تبلیغات یاآگهی یا اعلان یا خبر
برای خبرهای خوب استفاده میشه
متعاقب در نتیجه
پس از متعاقب در نتیجه بعد زیر بعدی هم سو ( باد با جهت کشتی و. . . ) هم جهت گروه هواداران طرفداران
کوتاه و بی ادبانه سرسری گستاخ
یک درخواست فوری یا صادقانه از مردم برای دادن پول و کمک و غیره
عضو شورا شهر
کیف دستی قابل استفاده مجدد
کیف دستی کیف مسافرتی مترادف valise میشه
جنبه مثبت قضیه
ادامه دادن کاری . . . جلو رفتن در کاری
قدر جوانی ات را بدان آدم فقط یک بار جوانی را تجربه می کند
نمی توان از آینده خبر داشت خدا می دونه. . . . .
بدی را با بدی جواب نباید داد
خروج به ترتیب ورود آسیاب به نوبت به ترتیب مراجعه
دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا انتظارشو نداریم و به صورت ناگهانی و غیر مترقبه یا وقتی داریم در مورد کسی حرف میزنیم طرف مقابل ما هم اونو بشناسه ب ...
از عبارت an eye for an eye and a tooth for a tooth برای اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا آسیب و معمولا به صورت کوتاه شده an eye for an eye به کار ...
اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا آسیب کوتاه شده عبارت an eye for an eye and a tooth for a tooth
یک عالمه خیلی زیاد
یک عالمه خیلی زیاد
حول و حوش اطراف
هر طور شده به هر نحوی به هر طریقی به هر طریق ممکن هر جور شده بار هر راهی حتی اگه خودتم ندونی چطور
حول و حوش در نواحی تقریبا حدودا
کم وبیش حدودا تقریبا معمولا بهد از عدد یا کیفیت یا غیره استفاده میشه برای تقریب زدن
یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این مایه ها یا یه چیزی در این راستا
یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این مایه ها
تقریبا حدودا خرده ای کم و بیش
حدودا
یک عالمه خیلی زیاد
بسیار زیبا بسیار لذت بخش ، دلپذیر ، خوشمزه و غیره
اگه بخوام صادق باشم رک بگم راستشو بگم راستش. . .
موافقم
داشتم می گفتم