تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مخصوص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

چیزی را با کارت اعتباری ( credit card ) خریدن نه کارت کشیدن اون کارت بانکی که ما در کشورمون استفاده میکنیم debit card

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

رسیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

به صورت به صورت منظم/دائمی/پاره وقت/موقت و. . . بازه ( زمانی ) در بازه زمانی روزانه/هر روز/هفتگی و. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

از نظر ظاهری یا رفتاری شبیه میمون است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دلخور شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کوتاه شدن روزها در زمستان بد شدن وضعیت جوی که مانع حرکت و دید می شود نزدیک شدن به کسی که تحت تعقیبه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دور شدن از کسی یا چیزی با حالت غلت زدن یا حرکت بر روی چرخ های خود با هل دادن کسی یا چیزی باعث غلت خوردن و دور شدن کسی یا چیزی شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفرهای تفریحی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

همراه اش باشی با او باشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

غلت دادن به پایین غلتاندن به سمت پایین غلت خوردن به سمت پایین باز کردن لبه ( چیزی ، مانند آستین پیراهن یا پای شلوار ) برای بلندتر شدن آن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وضعیتی که احتمال باختن زیاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

هزینه کردن پول زیاد برای ( چیزی ) پول کلان/هنگفت پرداخت کردن برای ( چیزی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

برخی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

راهنمای گام به گام ( بازی ویدیویی ) مجموعه ای از دستورالعمل ها که به شما نشان می دهد چگونه از چیزی مثلاً از نرم افزار جدید استفاده کنید شخصی را با د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

پول چیزی رو جور کردن

پیشنهاد
١٢

پته کسی را روی آب انداختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با ( ویژگی به خصوص ) a man/woman/matter of مردی/زنی/مسئله ای با. . . . . It's a matter of overwhelming importance این مسئله ای با اهمیت بسیار اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

\"Preserve\" به معنای جلوگیری از آسیب دیدن چیزی است، و نگه داشتن چیزی در همان شرایط قبلی. \"maintain\" این است که چیزی را در نظم و ترتیب حفظ کند به ط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

\"Preserve\" به معنای جلوگیری از آسیب دیدن چیزی است، و نگه داشتن چیزی در همان شرایط قبلی. \"maintain\" این است که چیزی را در نظم و ترتیب حفظ کند و در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

شکستن نوک مداد هنگام نوشتن از دست دادن فرصت از دست دادن شانس خراب کردن فنا کردن تو مسابقه ورزشی وقتی تیم شما جلو است ولی بر خلاف انتظار در اخر ع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

خراب کردن تباه کردن فنا کردن از دست دادن فرصت سو مدیریت بد اداره کردن بی دقتی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Explore وdirectory دو کلمه هستند که می توان یک تفاوت اساسی را بین آنها تشخیص داد ، اگرچه به طور کلی معنی مشابهی را منتقل می کنند. Explore چیزی به معن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

Explore وdirectory دو کلمه هستند که می توان یک تفاوت اساسی را بین آنها تشخیص داد ، اگرچه به طور کلی معنی مشابهی را منتقل می کنند. Explore چیزی به معن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

توقف کردن متوقف شدن اسلحه کشیدن بخش جداشدنی روزنامه یا مجله

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چیز خاصی که تو میخری یا انجام میدی برای کسی مثل کادو خریدن بیرون بردن برای شام خریدن کیک یا چیزهای دیگه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به فکر چیزی بودن درنظر گرفتن چیزی خواندن ( به منظور بررسی کردن یا نظر دادن ) نگاهی انداختن معاینه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ساختن در مکان خاصی ساختن قرار دادن در نظر گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

آماده کردن فراهم کردن جور کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

به روی بر روی به روی به طرف به سمت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آرچی به معنای "اصیل" ، "پررنگ" یا "شجاع" است - و در انگلیس محبوبیت بیشتری نسبت به ایالات متحده دارد. در اصل شکل کوتاه شده ای از Archibald بود اما اکن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

از کسی مراقبت کردن مراقب کسی بودن هوای کسی را داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مربع مربع کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

استقبال کردن به پیشواز کسی رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فعال ( بودن ) روی کار، در عرصه ( چیزی ) قطر ( داشتن ) پهنا ( داشتن ) به عقب به پشت، به طرف مخالف سرتاسر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

فعلا ( به نشانه خداحافظی ) خداحافظ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آبدهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

جستجو کردن متحمل شدن، دچار شدن گذر کردن تصویب شدن ( قانون و . . . ) دنبال کردن ( فرآیند یا رویه ) رسماً پذیرفته شدن رسماً تکمیل شدن ( قراردا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

درگیر ( چیزی ) شدن ( به دلیل ناآگاهی ) ( ندانسته ) وارد چیزی شدن وارد شدن ( با پا ) به راحتی ( کار ) پیدا کردن برخورد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

هیچ وقت نشده که من . . . . . . یه نوع بازیه . . . در مورد کارایی که هیچ وقت نکردن میگن و اگه طرف مقابل اون کارو بکنه باید یه کاری رو انجام بده ( م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اجازه ورود ندادن برگرداندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

در نظر گرفته شده یا مناسب برای همراهی ، مثل سفر ساخته شده یا سازگار است تا به راحتی حمل شود قابل حمل چیزی که همراه است یا می تواند همراه باشد یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در نظر گرفته شده یا مناسب برای همراهی ، مثل سفر ساخته شده یا سازگار است تا به راحتی حمل شود قابل حمل چیزی که همراه است یا می تواند همراه باشد یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سربرگ دار سرتیتردار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آدم احمق آدم مضحک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

قبول شدن انتخاب شدن وارد حرفه ای شدن وارد کاری شدن دعوا کردن انتقاد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

to make the effort to do something تلاش کردن برای انجام دادن چیزی

پیشنهاد
١٣

سبک زندگی سالمی داشتن lead اینجا معنایه داشتن ( زندگی به خصوص ) میده تجربه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پول خرج کردن به اندازه کمتر یا برابر درآمدتان تا از بدهکار شدن جلوگیری کنید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دایما دائم مدام یک ریز