پیشنهادهای Mr.Fox (٣,٢٦١)
مهاجم توپ بر مهاجمی که وظیفه اصلی او حمل توپ به جلو است
جدال طولانی نزاع دیرین نبرد پویا ( نظامی )
نتیجه گرفتن در ورزش مخصوصا فوتبال برنده شدن
به کسی منتقل کردن ( به منظور قبول یا رد کردن چیزی ) چیزی را به کسی گفتن از کسی سوال کردن دلیل یا علتی که کسی چیزی را تجربه میکند یا کاری را انجام ...
عبور کردن یا گذشتن از جایی به سختی
مغرور کوچک کننده تحقیر کننده
تحقیر کردن احمق فرض کردن خوار کردن مشتری جایی بودن حمایت مالی و معنوی از یک تشکیلات یا فعالیتی
مهارت هنری استعداد هنری
استعداد طبیعی یا مهارت در چیزی
بیماری آلزایمر ( فراموشی )
مسکن اجاره ای برای سالمندان یا بیماران
عمل زیبایی صورت
در بیشتر مواقع در بیشتر مورد
در آن زمان در آن موقع
یه اسمی که از روی واقعیت برداشته شده معمولا افراد که دارای قدرت مالی یا سیاسی بزرگی هستند موهای جوگندمی رنگ دارن
تحت تسلط تحت کنترل تحت اختیار تحت قدرت
میز پذیرش ( هتل و فرودگاه و. . . . )
بی پول بودن
بسیار کوچک بسیار کم اهمیت بسیار جزئی
پوشیدن گذاشتن ( هدفون و. . . ) گذاشتن ( فیلم و موسیقی ) نمایش اجرا کردن برگزار کردن ( مسابقه و. . . ) آرایش کردن کرم و . . . زدن وزن اضاف ...
مریض شدن بیماری گرفتن پذیرفتن مورد قبول واقع شدن اتفاق افتادن
عبارت کلیشه ای یعنی دو چیز اگر در ظاهر با هم تشابه داشته باشند اما در باطن باهم کاملا فرق دارند
تلمبه ی قوچی یا رَم پمپ یا آسانسور آبی نوعی تلمبه ی ساده هست که با استفاده از انرژی فشار هوا آب رو تلمبه ی میکنه بدون برق بدون موتور بدون هزینه بیشت ...
حماقت ها نادانی ها
این واژه به سازه ها یا ساختمانهایی گفته میشود که به جز تزئین یک مکان ( مثل پارک و باغ و . . . ) هدف خاص دیگری ندارد
کاپشن خلبانی خودمون
رنگارنگ
محکوم به حبس ابد
گذشته redo دوباره انجام دادن
راهبردی لجستیک
( عامیانه ) دوستی مهمتر از جنده است رابطه دوستی بین دو مرد مهمتر از رابطه دوستی مرد و زن است
اطلاعات خیلی خاص در مورد موضوع بخصوصی
به سمت
به سمت
لشکر کشی کردن
ماده شیمیایی که باعث خارش عطسه و سایر علایم آلرژی میشود
پیش دفاعی
مورچه آتشین قرمز
( در حال رانندگی ) رسیدن به مقصد و توقف کردن با وسیله نقلیه به جایی رسیدن با وسیله نقله به مقصد رسیدن
شورا دانش آموزی
تیز هوش ها سطح دانش بالاتر و پیشرفته تر
خوش آوازه خوب شناخته شده
ادغام شدن در محو شدن در
بزرگ زیاد
شهرهای بزرگ
مقدار زیادی از زمین
( عامیانه ) یه حال اساسی دادن کاری کنی طرف ذوق مرگ بشه خوشگذارانی کردن . . . ولخرجی کردن. . .
وسیله باتری خور به وسیله باتری کار کردن
کمتر شناخته شده
نامطمئن