تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

موافقم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

داشتم می گفتم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

زدن یا کوبیدن کسی به صورت کامل و شدید قاطعانه شکست دادن کسی از طریق تجزیه و تحلیل دقیق نسبت به کسی یا چیزی انتقاد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از هم باز کردن تجزیه کردن جدا کردن زدن یا کوبیدن کسی به صورت کامل و شدید تسلط کامل بر کسی در یک بحث یا انتقاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

جذب کردن ( از طریق تنفس و. . . ) فریب دادن گول زدن ( به کسی ) جا و مکان دادن بادقت نگاه کردن دیدن متوجه شدن به خاطر سپردن تنگ کردن ( لباس )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کاملاً درک شدن به تدریج پی بردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

تکاندن ( گردوخاک )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آشتی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

واکنش منفی، اجباری یا خشونت آمیز نسبت به عملکردهای منفی شخص یا چیز دیگری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ دادن به موفقیت حریف با اقدامان تهاجمی لطف کسی را پاسخ دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ایراد گرفتن ( از کسی ) انتقاد کردن غر زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مبتلا شدن گرفتن ( بیماری )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کش دادن ( کاری )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

از دست چیزی راحت شدن چیزی را دور انداختن کشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

آشتی کردن با کسی که باهاش بحث و جدل داشتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خیلی موفقیت آمیز بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بسیار رنگ پریده ( در اثر ترس یا بیماری )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

قوی مثل گاو نر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

مانند لبو سرخ شدن ( از روی خشم یا شرم یا خجالت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

مثل موش بسیار ساکت و خجالتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه بدی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مثل طلا اصل معتبر، خالص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

داشتن بینایی بسیار ضعیف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه بدی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

Look after میشه مراقبت کردن اشتباه نکنید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سیر شده زده شده بی حال و بی حوصله شده یا آزرده شده با چیزی و میخواد که زودمتوقف بشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

فشار آوردن یا قرار دادن به شیوه ای خشن یا با بی احتیاطی یا عجولانه تحت فشار قرار دادن قرار دادن کسی به زور در یک موقعیت یا عمل ناخواسته مجبور کردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

سیر شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چیزهایی که می خوای بهشون برسی یا به دستش بیاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دستاورد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یه مثال برا بهتر درک کردن معنی اصطلاح he's got his own flat but this mum still cooks for him he's got the best of both worlds

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

استراحت کردن و خوش گذراندن relax and enjoy yourself

پیشنهاد
١٢

remain sensible and realistic about life

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

قبول کردن یا موافقت کردن از روی اکراه و بی میلی با درست بودن چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

as a last resort

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اگر ممکنه اگه امکانش است ( برای درخواست مودبانه از کسی به کار مییره ) مترادف by any chance

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

نفهمیدن یا ندانستن دلیل چیزی ( گاهی همراه با کمی دلخوری )

پیشنهاد
٩

وقت صرف کردن در تصور چیزهایی و بی خبر بودن از چیزهای اطراف خود

پیشنهاد
٦

وقت صرف کردن در تصور چیزهایی و بی خبر بودن از چیزهای اطراف خود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چیزی درست است اگر عوامل دیگری آن را تغییر ندهد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ژنراتور بادی توربین بادی

پیشنهاد
٢٣

زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر نداریم وقتی از ما سوال پرسیده میشود ( اصطلاح ) زمانی استفاده می شود که در مورد چیزی هیچ اطلاعی نداشتن I haven't ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بهترین پیشنهاد بهترین کاری که می تونی بکنی بهترین گزینه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

شوخی میکنی ؟؟؟ you're kidding

پیشنهاد
١٧

ناگهان فراموش کردن چیزی مثلا در هنگام صحبت کردن با کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

زمانی استفاده میشه که چندین اتفاق بعد در یک روز برات میوفته

پیشنهاد
٩

زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر نداریم وقتی از ما سوال پرسیده میشود ( اصطلاح ) زمانی استفاده می شود که در مورد چیزی هیچ اطلاعی نداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

در نظر گرفتن کسی یا چیزی برای هدف خاصی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در نظر گرفتن کسی برای هدف خاصی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در نظر گرفتن چیزی برای هدف خاصی