پیشنهادهای محمد فروهر (مترجم کتاب) (٨٤٥)
مشخص بدیهی روشن و آشکار مسلم
خاطر نشان کردن، اشاره کردن، بیان کردن
ظهور، پیدایش، تکوین ( مجازا تاریخچه )
کشف و معرفی کردن چیزی
در روانشناسی مثبت گرا: جهت گیری مثبت
کوچک سازی یا تعدیل نیرو که بر اثر عواملی همچون بروز مشکلات اقتصادی برای سازمان یا فرایندهای تغییر و تحول سازمانی که منجر به برچیده شدن برخی از پست ها ...
نشانگر چیزی بودن، حکایت داشتن از چیزی، بیانگر چیزی بودن، دلالت داشتن بر چیزی، معنی دادن، از نظر منطقی مصداق داشتن.
در زمینۀ پژوهش، کتاب، اثار هنری و . . . معنی پژوهش، کتاب ( اثر ) ، اثر هنری و . . . میده.
موج دوم روانشناسی مثبت گرا
در سخن: وزین، منطقی، حساب شده
برقراری ارتباط مجازی
پخش و گسترش داشتن. برای مثال رایتل، همراه اول و ایرانسل در سراسر کشور شعبه دارند ( شعب آنها در سراسر کشور پراکنده شده است )
به یک دیگر وابسته بودن
کار عاطفی به نوعی یعنی ویرایش کردنِ احساساتْ طوری که بر احساسِ فرد دیگر تاثیر بگذارد. این کار هم در محیط های رسمی و هم غیررسمی رخ می دهد، ولی معمول ...
فرصت های کارآفرینانه
اتاق، دفتر، اتاقک، کابین مجال، فرصت
دربارۀ نیاز محقق کردن، برآوردن، تامین کردن ملاقات کردن، مواجه شدن سازگاری، تطابق
در روانشناسی به معنای خودتنظیمی ( برای مثال هیجانها، احساسات، یادگیری و . . . )
درونی سازی بازخورد
فی ذات مهم بودن اهمیت ذاتی داشتن چیزی راصرفا به خاطر خودش خواستن.
استخر خزانه، مجموعه اتحاد، یکپارچگی، همکاری روی هم گذاشتن، یک کاسه کردن، تجمیع کردن ( پول، فکر، منابع و. . . )
تجمیع شدن، ائتلاف تشکیل دادن یک کاسه کردن منابع و. . . برای رسیدن به نتایج بالاتر و بهتر. برای مثال رفقا پولهاشون رو میگذارند روی هم و برای یک شب ...
ترغیب و تحریک کردن، برانگیختن ( انگیزه، منابع و . . . ) بسیج کردن ( امکانات، منابع، نیروهای انسانی و . . . ) فراهم و مهیا کردن، آماده کردن ( امکا ...
همسانی شبیه بودن متحد بودن اجتماع بودن دربارۀ لباس مثلا میگیم یونیفورم ( لباس متحدالشکل یا یکسان، مثل لباس مدرسه، لباس اداری ) .
بخش بخش کردن جدا ساختن منفک کردن بخش بندی کردن مثلا بیای بودجه و پولت رو بخش بندی کنی برای مصارف مختلف زندگیت
صرف کردن ( مثل زمان ) از خود مایه گذاشتن سرمایه گذاری کردن ( مالی ) سرمایه گذاری کردن ( معنوی مثل ارتباطات )
سفت، سخت چسبیدن سفت و سخت به یک موضع خاص ( داشتن نوعی تعصب ) انعطاف ناپذیری ( دربارۀ فکر، دیدگاه دیگران یا تغییر ) جمود ( فکری )
اثرگل آفتاب گردان این دیدگاه که ریشه در روانشناسی مثبت گرا نیز دارد و یکی از اصول و مبانی اصلی آن را تشکیل میدهد، برآن است که همانطور که گل های آفت ...
اجزای تشکیل دهنده مولفه ها عناصر
کم، اندک، کوچک در ارتباط با تغییرات، میزان کم، میزان اندک. برای مثال، گفته میشود شخصیت در طول زمان تغییرات اندکی پیدا میکند.
تحولی، تحول آفرین تحول گرا نوعی سبک رهبری و نوعی سبک یادگیری نیز هست.
دوباره با استفاده از. . . . عطف به . . . باتوجه به . . . . دوباره برگردیم به . . . . ( فلان دیدگاه یا نظریه )
به شکست های فوق العاده پاداش دهید
واجب، الزامی، بایدی، الزام آور،
ذات، جوهره، فروهر، ماهیت، گوهر، عطرمایه، هستی، وجود، عصاره/ اسانس ( دربارۀ عطر و موارد خوراکی ) معنای معنوی: مهم، اساسی، مطلب اصلی، ماهیت، ریشه
خراب کاری عامیانه و غیر رسمی ( گند بالا آوردن، گند زدن ) خراب کردن
زمانهای آسودگی
ککش هم نمیگزه عین خیالش هم نیست!
میریم که داشته باشیم. . . . بزن بریم. . .
بفرما خود خودشه! اینم از این! دیدی؟ کیف کردی؟ ( درحالت تعجب و انگیزشی )
شرایط جدید، ناآشنا، عجیب
کمبود یا فقدان خودکارآمدی
ترجمه کردن تبدیل کردن از چیزی یا حالتی به حالت دیگر
ترغیب اجتماعی در نظریۀ خودکارآمدی باندورا همان تشویق و بازخوردهای مثبتی است برای عملکرد بهتر به افراد داده میشود. برای مثال در زمینه تحصیل معلم به دا ...
روانشناسی: یادگیری جانشینی. یا یادگیری مبتنی بر مشاهده
روانشناسی ( روانشناسی انسان گرا، روانشناسی مثبت گرا، نظریه آلبرت باندورا ) : پویایی، کنشگرایی. به طورخلاصه این نظریه حاکی از آن است که انسانها میتو ...
اقدامات آگاهانه اقدامات عمدی اقدامات ارادی
شخص شخیص مرد موقر و محترم عامیانه با کلاس و مبادی آداب اصیل، با اصالت
روابط علی
منابع انسانی و رفتار سازمانی: تعادل زندگی - کار