succinct

/səkˈsɪŋkt//səkˈsɪŋkt/

معنی: مختصر، مجمل، چکیده، کوتاه، فشرده، موجز
معانی دیگر: روشن و کوتاه، واضح و مختصر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: succinctly (adv.), succinctness (n.)
(1) تعریف: briefly but clearly stated; concise.
مترادف: compact, concise, crisp
متضاد: diffuse, discursive, meandering, verbose, wordy
مشابه: brief, compendious, condensed, laconic, pithy, short, summary, terse, tight, to the point

- His letter of resignation was succinct and offered little rationale or apology.
[ترجمه گوگل] نامه استعفای او مختصر بود و دلیل یا عذرخواهی کمی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان] نامه استعفای او مختصر و منطقی بود و به هیچ وجه منطقی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After a succinct summary of the novel's plot, the speaker began to analyze one pivotal scene at length.
[ترجمه گوگل] پس از خلاصه ای مختصر از طرح رمان، گوینده شروع به تحلیل طولانی یک صحنه محوری کرد
[ترجمه ترگمان] بعد از خلاصه مختصری از داستان رمان، سخنگو شروع به تجزیه و تحلیل یک صحنه محوری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characteristically clear and concise.
مترادف: concise
متضاد: diffuse, long-winded
مشابه: clear, crisp, laconic, terse

- We chose the most succinct writer among us to write up the minutes for our meetings.
[ترجمه گوگل] مختصرترین نویسنده را از میان خود برای نوشتن صورتجلسه جلساتمان انتخاب کردیم
[ترجمه ترگمان] ما most نویسنده را در بین خودمان انتخاب کردیم تا برای جلسات خود چند دقیقه بنویسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The book gives an admirably succinct account of the technology and its history.
[ترجمه گوگل]این کتاب به طور تحسین‌برانگیزی مختصر از این فناوری و تاریخچه آن ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این کتاب شرح قابل تحسینی از تکنولوژی و تاریخچه آن می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keep your letter succinct and to the point.
[ترجمه زهراعبدی] نامه خود را مختصر و مفید بنویسید ( یا نگهدارید )
|
[ترجمه مصطفی امیرجانی] نامه خود را مختصر مفید و مربتط با موضوع بنویسید.
|
[ترجمه گوگل]نامه خود را مختصر و دقیق نگه دارید
[ترجمه ترگمان]نامه تان را مختصر و کوتاه نگاه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A succinct style lends vigour to writing.
[ترجمه گوگل]سبک موجز به نوشتن نیرو می بخشد
[ترجمه ترگمان]یک سبک مختصر به نویسندگی قدرت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Keep your answers as succinct as possible.
[ترجمه سعید] تا اونجا که امکان داره ( می تونید ) ، جواب هاتون و مختصر بگید
|
[ترجمه گوگل]پاسخ های خود را تا حد امکان مختصر نگه دارید
[ترجمه ترگمان]پاسخ های خود را تاحد ممکن موجز نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ray was seldom inclined to be succinct, and he gave his interrogators the full benefit of his thinking.
[ترجمه گوگل]ری به ندرت تمایل داشت که مختصر باشد و به بازجویانش از تفکر خود بهره کامل می برد
[ترجمه ترگمان]ری تا به ندرت میل داشت مختصر و مفید باشد، و از این فکر لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A skeleton argument should therefore be as succinct as possible.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] لذا ساختار یا پیکره بحث باید تا حد ممکن مختصر مفید باشد.
|
[ترجمه گوگل]بنابراین یک استدلال اسکلت باید تا حد امکان مختصر باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک استدلال اسکلت باید تاحد ممکن موجز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The new labelling is more succinct and advises consumers simply that oat bran may help prevent heart disease.
[ترجمه گوگل]برچسب جدید مختصرتر است و به مصرف کنندگان توصیه می کند که سبوس جو دوسر ممکن است به پیشگیری از بیماری قلبی کمک کند
[ترجمه ترگمان]برچسب جدید دقیق تر و succinct است و به مصرف کنندگان توصیه می کند که سبوس غله به جلوگیری از بیماری قلبی کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We remember what is short and succinct.
[ترجمه گوگل]ما آنچه را کوتاه و مختصر است به خاطر می آوریم
[ترجمه ترگمان]ما آنچه را که کوتاه و موجز است به خاطر داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This was an unusually clear and succinct statement of assumptions which had been current for generations.
[ترجمه گوگل]این یک بیانیه غیرمعمول واضح و مختصر از مفروضات بود که برای نسل‌ها جاری بود
[ترجمه ترگمان]این یک شرح ساده و مختصر از فرضیاتی بود که برای نسل ها جریان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jim Burke and Horace Deets were succinct.
[ترجمه گوگل]جیم برک و هوراس دیتس مختصر بودند
[ترجمه ترگمان]جیم برک و هوریس والپول succinct بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Recent policy statements have been even more succinct.
[ترجمه گوگل]بیانیه های اخیر سیاستی حتی مختصرتر بوده است
[ترجمه ترگمان]بیانیه های سیاسی اخیر even تر بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each contribution is well referenced and has a succinct conclusion.
[ترجمه گوگل]هر سهم به خوبی ارجاع شده است و یک نتیجه گیری مختصر دارد
[ترجمه ترگمان]هر سهم بخوبی مرجع بوده و دارای یک نتیجه گیری قابل قبولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Milton summarizes the people's case in many such succinct passages.
[ترجمه گوگل]میلتون پرونده مردم را در بسیاری از این عبارات مختصر خلاصه می کند
[ترجمه ترگمان]میلتن پرونده مردم را در بسیاری از این موارد مختصر بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. John's succinct turn of phrase persuaded her that it would not be a good idea.
[ترجمه گوگل]چرخش مختصر عبارت جان او را متقاعد کرد که این ایده خوبی نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]خلاصه کلام ساده یوحنا او را متقاعد ساخت که این ایده خوبی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ancient Chinese was extremely succinct, having no verb tense or other complex grammatical construction.
[ترجمه گوگل]چینی باستان بسیار موجز بود و زمان فعل یا ساختار دستوری پیچیده دیگری نداشت
[ترجمه ترگمان]چین باستان به شدت مختصر بود و فعل و انفعالات فعل و انفعالات پیچیده دیگری نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مختصر (صفت)
brief, abridged, concise, summary, short, little, terse, succinct, compendious, laconic, curt, synoptic, synoptical, telegraphic

مجمل (صفت)
inconclusive, succinct, compendious

چکیده (صفت)
succinct

کوتاه (صفت)
concise, short, little, miniature, succinct, dumpy, stocky, transient, laconic, stunted, pygmy, synoptic, synoptical

فشرده (صفت)
compressed, condensed, succinct, compacted, pressed, squeezed, compressive

موجز (صفت)
concise, summary, short, terse, succinct, compendious, laconic, telegraphic

انگلیسی به انگلیسی

• stated briefly but clearly, clear and concise, short and to the point
something that is succinct expresses facts or ideas clearly and in few words.

پیشنهاد کاربران

succinct ( adj ) ( səkˈsɪŋkt ) =expressed clearly and in a few words, e. g. a succinct explanation. Keep your answers as succinct as possible. succinctly ( adv ) , succinctness ( n )
succinct
Brief and to the point
Short and sweet
In a nutshell
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : succinctness
✅️ صفت ( adjective ) : succinct
✅️ قید ( adverb ) : succinctly
مفید و مختصر , کوتاه، واضح و روشن
Short, brief, clear, and to the point
• A succinct and final statement
• An admirably succinct and accurate summary
• My sister in law is most often succinct, direct and comvincing
• When you are succinct you don't waste words
= Concise = فشرده مختصر ؛ کوتاه و مرتبط

بپرس