پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
با کسی رقابت کردن، درحدو اندازه ی کسی بودن، یارای مقاومت دربرابر کسی را داشتن، ( بیشتر به برابری قدرت ها و حریف ها اشاره دارد، برعکس be more than a m ...
سودمند واقع شدن، استفاده ی بهتری داشتن
مسائل و موضوعات بی اهمیت، چرت و پرت
بی اهمیت، چرت و پرت
خشک و خالی
به آرامی راه رفتن، به آرامی و سنگینی حرکت کردن، همچون حرکت کامیون
املای این فعل به صورتِ leaf through است و کلمه ی through در این مدخل اشتباه ثبت شده.
اتاقک، کابین
به هم زدن، ( معده و شکم )
باقیمانده، مابقی، ته مانده
بدون فکر کردن، بدون اینکه فکر کند، بی هوا چیزی پراندن
اندیشه ها
اندیشه، روش، ایده
لهستانی تبار
لهستانی ها، فرهنگ و مردم لهستان، مردم لهستانی تبار
با عقل و درایت، با تدبیر و شعور، بافکر و حساب شده
خودت تا تهش را برو، می تونی حدس بزنی چی می شه، خودت می تونی بفهمی، درست حدس زدن، با حدس به موضوعی پی بردن، نتیجه ی درست را از گمان گرفتن
سرد
استفاده کردن از چیزی ( ساختمان یا وسیله نقلیه ) که متعلق به فرد دیگری است
تو کف چیزی بودن، دربه در دنبال چیزی بودن، هوس کسی/چیزی را داشتن
تخریب شده، با خاک یکسان شده، سراسر نابود شده
پُر از، مملو از
پُر
مراقب، گوش به زنگ
دزدکی
سازگار با، مطابق با، همخوان با
متوقف کرد�، جلوی چیزی را گرفتن
اولویت
مدتِ، درطولِ، در مدتِ
عزیزِ دل، عشق، جیگرطلا، نفس، عنوانی برای اشاره به فردی که خیلی مورد علاقه تان است
بالا رفتن، افزایش یافتن، زیاد شدن، گسترش یافتن، به سرعت بالا رفتن
دچار اختلال شدن
لو دادن
مناسب یا جوابگوی چیزی بودن
در مسیری حرکت کردن
نمک ریختن، نمکدون شدن
تکان دادن، جابجا کردن ( در این کاربُرد، یک نام یا ضمیر میان دو واژه می آید )
در نظر
اقدامات پزشکی، خدمات پزشکی، کارها و امورات درمانی
بیرون زدن، نفوذ کردن
طلوع خورشید، شفق، بیرون آمدن خورشید، لحظه ی صبح که خورشید بیرون می آید
پیچ خوردن، پیچ و تاب دادن، پیچ و خم داشتن، پیچانده شدن
درمورد حرکت چشمها، جابجایی سریع، تکان خوردن سریع درمورد نور و چراغ و آتش و شمع، سو سو زدن، نور غیرثابت داشتن
با دلی پر از غم، با دلی غمگین، با دلی اندوهناک، با ناراحتیِ شدید
سرنگونی، براندازی
در انتظار کسی/چیزی بودن
که از قبل هم بیشتر
این عبارت اسم مفعول است بزرگواران، بنابراین هریک از مصدرهایی که اینجا به اشتباه نوشته شده، می بایست برای فعل این اسم نوشته شوندیعنی برای overwhelm . ...
شدید شدن، شدت گرفتن
سرزنده، چابک، با روح، با نشاط