پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
دقیقا سه تا معنی داره البته دوستان همه رو گفتن، من فقط مرتبش می کنم. 1. حالت چطوره؟ حال و احوال؟ احوال محوال؟ چطور مطوری؟ 2. اوضاع چطور ه، اوضاع چط ...
فرم، حالت، ماهیت، سرشت
به خانوم سحر پرسیدین که برای خسته نباشید چی بگیم. من خیلی گشتم دنبال همچین چیزی، هرچی بیشتر گشتم کمتر پیدا کردم. بالاتر درباره خسته نباشید توضیح دادم ...
از نظر کُلی، تو این دنیای بزرگ، در دراز مدت، در کلِ این جریانات، در مفهوم کل، در مفهوم عام،
عمو و دایی و. . . . با u نوشته میشه دوستان. لطفا بچه های مردم رو به اشتباه نندازید. Uncle. این نوع دیگر کلمه ی ankle هست یعنی قوزک پا. انکل هست تل ...
دریافتن، کاشف به عمل آمدن
افق قدرت کران نیرو
لحظه شماری کردن برای کاری
یک وقتی، یک زمانی
مغز کسی را با حرف زدن زیاد خوردن، مغز کسی را با حرف زدن تیلیت کردن، زیاد حرف زدن، خسته کردن طرف مقابل از حرف زدن
ندامتگاهی، تأدیبی، کیفری
نظم دادن، دادگری
آدم فعال، شخص پُرکار. فردی که پُر انرژی است
پیشکار ادبی
میزان و مقدار کار
توانایی چیزی را داشتن، در حیطه ی توانایی کسی بودن، در محدوده بودن، قابل دریافت بودن، از پس چیزی برآمدن، استطاعت مالی کاری/چیزی را داشتن هم در مفهوم ...
1 ) بارک الله، احسنت، آفرین، خودشه، همینه، کارت درسته 2 ) ایناهاش، بفرمایید، خدمت شما 3 ) دیدی؟، چی بهت گفتم؟، حله، اینم از این
اتاق کار
چون که، به این دلیل که، به این خاطر که، زیرا که، زیرا، چون، چراکه
گاهی اوقات به معنای تبریک گفتن است. تبریک می گم. فرخنده باد
علف هرز، علفی بی خاصیت که از رشد گیاهان دیگر جلوگیری میکند
بررسی کردن، بالا و پایین کردن، مزه مزه کردن
این دفعه، این بار
رها شدن، در آمدن، باز شدن، افتادن
آش و لاش، آسیب دیده
1. جز. . . . کاری از او ساخته نبود، به جز. . . . . کار دیگری از دستش بر نمی آمد 2. دست خودش نبود، اختیاری از خود نداشت، کنترلی روی آن نداشت 3. ناتوان ...
mob به معنای خلافکار و اراذل و اوباش و لات است. و lynch به معنای زجر کش کردن است و با اعدام تفاوت دارد. معادلی که برای آن می توان پیشنهاد دهم: اوباش ...
پیدایش مجدد
درست شدن، راست و ریست کردن
1 عجیب و غریب، مشکوک، شبهه ناک، شک برانگیز 2 افاده ای، مغرور، متکبر 3 نگران، مضطرب، معذب
مربوط به وقتیه که گوینده از حرفی که مخاطبش زده ناراحت شده، یا انتظارش را نداشته: دارم بهت می گم که. . . ، گفتم که. . .
کمی، اندکی
عطر نارنج، پتی گرین
دست دادن، مانند حالت ناخوشی/شادی دست دادن به کسی
درب دولنگه ای که به هردو جهت باز می شود. دربِ دوطرفه
در پارسی تاجیکی به آن �نیستشوی� می گویند. نیست شُدن.
پیش پیش، پیش تر، پیش از این، پیش از آن، قبلا
در پارسی تاجیکی معادل آن �گُریزه� است. یعنی کسی که می گُریزد یا درحال گُریز است
راست و ریست کردن، حل و فصل کردن
زنجیره ی کنگره دار
ساندویچ های کوچکی که آنها را به صورت برش هایی باریک به اندازه ی قطر انگشت می بُرند. ساندویچ انگشتی
گذشتن، طی شدن
اسم هرمان می تونه به هر زبونی باشه. هیچ قومیتی حق نداره بگه فقط مال ما هست و بس. یونانی، فارسی، آلمانی، کردی. شما اگه اسم پسرت رو گذاشتی هرمان، می ...
اصطلاحی اینترنتی که بنا به کار برد می تواند، خواننده را دچار اشتباه کند In My Arrogant Opinion از من بپرسی، نظر منو بخوای، به من باشه میگم، منو بگی م ...
اصلا و ابدا نمی خواهم، به هیچ وجه قصد ندارم
به هر قیمتی که شده، با وجود تمام تلاش ها
جابجا شدن، جا باز کردن برای کسی، کمی سُر خوردن به اطراف و ایجاد جا کردن برای دیگری
خیلی، بسیار، زیاد، یک عالمه، یک دنیا
عیاشی، میگساری، نوشیدنی الکلی نوشیدن، عیاشی و پایکوبی ، باده نوشی و شادی ، باده نوشی و پایکوبی، مست و پاتیلی، سگ مستی
باید . . . . . کار می کردم بهتر بود این کار رو انجام می دادم یه دل می گه . . . . . کنم مربوط به زمانی است که یا در گذشته تمایل داشتید کاری انجام بدید ...