تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

حریف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خویشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت super fit, super - fit نیز نوشته می شود خوش اندام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

باریک اندام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرسخت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

راسخ، استوار، جدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

۱ - اعطا، دادن، مثال: �اعطای گواهی نامه به اعضای جدید�، �دادن گواهی نامه به اعضای جدید� "the presentation of certificates to new members" ۲ - آرایش، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

[فعل] ندیده گرفتن، چشم بستن بر ( چیزی ) ، بی اعتنایی، دور زدن چیزی با تظاهر به ندیدن آن، Harms we don’t see as resources as we are usually trying t ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ورنداز کردن؛ نگاه کردن به سرتاپای کسی یا چیزی ناآشنا، نگاه کردن به سرتاپای کسی که یا نمی شناسی یا تظاهر می کنی که نمی شناسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

[اسم] شکارگاه، مَرغ زارِ پر از نعمت و فراوانی، مخزن، خانِ نعمت در جمله ی زیر به معنی �مخزن� یا �شکارگاه ( مکانی پر از نعمت های فراوان ) به کار رفته ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خوشا، انشاءالله، امیدوارم که، امید دارم که، امید که، ای کاش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تبانی، اقدامی غیرقانونی در مناقصات که متقاضیان مناقصه در پشت پرده با هم سازش کرده و برنده ی مناقصه را از پیش تعیین می کنند bid rigging

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پس ارزیابی، ارزیابی صلاحیت پیمان کار پس از برگزاری مناقصه یا حین آن ( در مقابل pre - qualification به معنی پیش ارزیابی یعنی ارزیابی صلاحیت پیمان کار ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تجزیه، جزءبه جزء کردن، تجزیه به اجزا، ریز فهرست Work Breakdown Structure ( WBS ) : ساختار تجزیه ی کار Cost Breakdown: ریز هزینه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خوردانده شده، به تن ( کسی ) دوخته شده، برازانده شده، برازش شده، برازیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

[حقوق تجارت] صورت وضعیت، فهرست کارهای انجام شده در دوره ی زمانی معین ( یا حجم معین کار ) که پیمان کار برای دریافت حق الزحمه ی موقت یا قطعی به ناظر یا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

[علوم سیاسی، مدیریت کسب وکار] ماجراجویی طلبی، حرکت و اقدام تاکتیکی با ریسک بالا، بر مبنای احساسات و خارج از خطوط استراتژیک به ویژه در سیاست خارجی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

سر رسیدن با He's come up with a new way to use up cold chicken. او با روش جدیدی برای استفاده از گوشت مرغ سرد سررسید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - مهیّا شدن، آماد ۲ - تدارک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

توضیح تان از نظر علمی نیاز به اصلاح دارد. ۱ - measles به معنی سرخک است و نه سرخ جه ( roseola ) عامل هر دو ویروس است اما از نظر تابلو بالینی، سرایت، ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اجابت Ask me, it will be given to you. بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

headlight یا head - lamp ( headlight یا head - lamp ) چراغ جلو ( خودرو )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

محصول غیرسفارشی، تولید شده برای بازار، محصولی که مشتری معینی آن را سفارش نداده است و برای خرید باید به فروش گاه مراجعه و از قفسه انتخاب و برداشته شود ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

خبر نداشتن، اطلاعِ جزئی داشتن، Some of them offer answers to unfulfilled needs we had no inkling we wanted. بعضی از آنها پاسخ هایی به نیازهای برآور ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - درک سطحی، برداشت سطحی، ۲ - کورسو، سرنخ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

۱ - �روغن دان� نادرست است. اصطلاح درست �سرخ کن� است. یعنی تابه ی گودی که در آن روغن می ریزند و چیزی مثل سیب زمینی یا پیاز را در آن سرخ می کنند. ۲ - ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بحث روز، بحث سراسری، تیتر اول، سرخطِ خبر، خبرساز، خبرِ داغ، مطرح Clever resource use is being sought everywhere now to make best use of our available ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

[فعل] روانه شدن، گام در راه گذاشتن، گام نهادن در

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

طاق شدن طاقت، تمام شدن تحمل، مستأصل شدن، احساس درمانده گی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از تنور درآوردن ( کنایه از چیز تازه ارائه کردن ) . این محصول را تاز ه از تنورشان درآورده اند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

لِک ولِک کردن، حرکت شتری ( حرکت به جلو همراه حرکت به بالا و پایین ) ، حرکتی که بدن هنگام دوچرخه سواری یا شترسواری به خود می گیرد مثال: می توانیم مراح ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بارقه، یادداشت ذهنی، یادداشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

پرسه زدن، ولو بودن ( این واژه ها بار منفی دارند. مانند پرسه زدن تبه کاران در جای خلوت برای زورگیری، یا پرسه زدن ارواح برای تسخیر زنده ها )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

۱ - بیش از حدِ لازم، فزون از حد، نالازم ۲ - تحمل ناپذیر ( در مورد آدم ها، اعمال، وضعیت ها ) ؛ خسته کننده، دشوار، ناراحت کننده، اعصاب خردکن Philip is ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - ( به ) پایین کشیدن، ساقط کردن، ۲ - منقاد کردن، ۳ - از میدان به در کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Come up with ابداع، اختراع think of, be struck with, invent ( an idea )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

شگرددار، کاری که برای انجام ـش شگرد یا مهارت خاصی نیاز باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرپیچ وخم مثال: This is because in the complicated and detailed routes to problem solutions the Ideal is like a lodestar or compass زیرا در راه های پ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

راه گشایی. ره گشایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - علف زن. ۲ - علف چین رشته ای. نوعی ماشین با محرکه ی برقی یا مکانیکی است که در آن از چند رشته سیم پلاستیکی چرخان با سرعت بالا برای چیدن علف و چمن و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ - اِسقاط، از حیّز انتفاع خارج کردن، ۲ - وارَهایی ( در برابر dispose هم به کار می رود ) ، از رده خارج کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مصداق [مثال: Chemical presentation of this principle یعنی مصداق شیمیایی این اصل یا مصداق این اصل در حوزه ی علم شیمی]

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

چوب برچین ( ابزار دسته داری شبیه �انبرِ خارجمع کن� که سر دیگر آن آهن رباست و می توان با آن اشیای فرومغناطیسی را از روی زمین برچید )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

۱ - غلات، ۲ - محصولات کشاورزی، ۳ - تجمع، انباشت ( انسان، اشیا )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

[داده پردازی] تبادل داده، سیگنال گیری گرفتن داده از ( فایل کامپیوتری، دیتابیس، حافظه یا انباره، یا پایانه ی نوعی وسیله ی الکترونیکی ) فرستادن سیگنال ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

فریبنده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اقدام به حل مسأله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

رو کردن By stating the problem in these exact terms helps engineers come up with solutions اگر مسأله را به چنین زبان دقیقی بیان کنید، به مهندسان کمک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

[پسوند]. . . شکن safe cracker متخصص باز کردن قفل ( گاوصندوق و . . . ) ، دزد حرفه ای nut cracker فندق شکن password cracker پس وردشکن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

راه ندادن به The solution had saved them at least � 300, 000 and had been eluding them for many months با این جواب که ماه ها بود راهی به حل شدن نمی ...