ترجمه‌های علی ماشا اله زاده (١١٢)

بازدید
٨٩
تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm a nervous wreck!
دیدگاه

من یک روانی بی اعصابم

تاریخ
١ سال پیش
متن
He had not actively decided to close his account; it was a choice made by default.
دیدگاه

او با میل و رغبت تصمیم نگرفته بود ببندد حسابش را، این گزینه را بواسطه ی قصور و کوتاهی انتخاب کرده بود ( گزینه ی دیگری براش باقی نمانده بود )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The only limit to our realization of tomorrow will be our doubts of today.
دیدگاه
٠

منتها درجه ی درک و فهم ما از فردا ، حدس و گمان امروز ما است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The 100 dollar jacket is such a rip off.
دیدگاه
٠

این ژاکت۱۰۰دلاری چه گرونه

تاریخ
١ سال پیش
متن
She works out at the gym.
دیدگاه

اگر نمی تواند برود به باشگاه، او می تواند یک تمرین بدنسازی تعدیل شده را در منزل انجام بدهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The school believed the boy's strange and violent behavior to be pathological and recommended that he see a psychiatrist.
دیدگاه
٠

این مدرسه بر این باور بود که رفتار عجیب و خشوننت آمیز این پسر به لحاظ پزشکی آسیب دیده میباشد و توصیه کرد که روانپزشک را ملاقات کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Both men knew the moment of truth had arrived.
دیدگاه
١

هر دو مرد می دانستند که زمان رویارویی با حقیقت فرا رسیده بود/آن لحظه ی سرنوشت ساز فرا رسیده بود

تاریخ
٢ سال پیش
متن
So catch sight of those unseen.
دیدگاه
١

خوب، تلاش کن که ببینی آن نادیده ها را ( سعی کن ببینی )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
دیدگاه
١

یک مثقال پیشگیری می ارزد به یک خروار معالجه

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She had learnt to stand up for herself.
دیدگاه
١

او آموخته که روی پای خودش بایستد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I don't want you to run away with the impression that all I do is sign cheques all day.
دیدگاه
١

نمی خواهم شما این تصور غلط را داشته باشید که همه ی آنچه من انجام می دهم چک امضا کردن است در تمام روز

تاریخ
١ سال پیش
متن
A new hard drive doesn't have to break the bank.
دیدگاه
١

یک هارد کامپیوتر نو نمی بایست هزینه زیادی داشته باشد ( نباید خیلی گران باشد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
She is content with very little.
دیدگاه
١

Little در اینجا ضمیر است که جانشین اسم ( مثلا نان، شیر. . . . ) شده است/او قانع است به مقدار کمی ( نان، شیر. . ) very little bread

تاریخ
١ سال پیش
متن
Not content with having upset my parents, he then insulted my sister!
دیدگاه
١

قانع نبود به ناراحت کردن مادرم. او سپس به خواهرم توهین کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She will succeed because of her strong initiative.
دیدگاه
١

او بخاطر عقل و درایت قوی خودش موفق خواهد شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She will succeed because of her strong initiative.
دیدگاه
١

او به خاطر فکر جدید قوی خودش موفق خواهد شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
The annual block party gives people in the neighborhood a sense of community with each other.
دیدگاه
١

این مهمانی خیابانی به مردم آن دور و بر حس همزیستی با همدیگر را می دهد

تاریخ
١ سال پیش
متن
I never saw such a glaring example of misrepresentation.
دیدگاه
١

هرگز چنین "تحریف واقعیت" خیره کننده ای را ندیده بودم

تاریخ
١ سال پیش
متن
Don't go too far afield or you'll get lost.
دیدگاه
١

زیادی دور نشو در صحرا وگرنه گم می شوی

تاریخ
١ سال پیش
متن
The only limit to our realization of tomorrow will be our doubts of today.
دیدگاه
١

تنها محدوه ی فهم ا درک ما از فردا، شک و تردیدهای ما درباره ی امروز است. ( یعنی ما حتی نمی دانیم امروز چه اتفاقی خواهد افتاد چه برسد به اینکه بخواهیم ...

تاریخ
١ سال پیش
متن
You always get the better of me at chess.
دیدگاه
١

تو همیشه توی شطرنج بهتر از من هستی

تاریخ
١ سال پیش
متن
No one can get the better of her in an argument.
دیدگاه
١

هیچکس نمی تواند در بحث بهتر از او باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
As time was running short, the speaker curtailed her presentation.
دیدگاه
١

از آنجاییکه وقت داشت تمام میشد، سخنگو سخنانش را کوتاه کرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
He cooked for himself in the cramped kitchen.
دیدگاه
١

او برای خودش در یک آشپزخانه ی تنگنا آشپزی می کرد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She reacted like a child caught out in a lie.
دیدگاه
١

او مثل یک بچه ای که دستش رو شده عکس العمل نشان داد ( مچ او را گرفته باشند )

تاریخ
١ سال پیش
متن
I think the world of him, but something tells me it's not love.
دیدگاه
١

او دنیای من است ( همه چیز من است ) ولی یه چیزی بهپ میگه این عشق نیست

تاریخ
١ سال پیش
متن
But I still think the world of you.
دیدگاه
١

اما تو هنوز دنیای من هستی ( همه چیز من هستی ) ( خیلی دوستت دارم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
I think the world of my father.
دیدگاه
١

پدرم دنیای من است ( همه چیز پن است ) ( خیلی دوستش دارم )

تاریخ
١ سال پیش
متن
If he hit you, why didn't you fight back?
دیدگاه
١

اگر او به تو ضربه زد چرا جلوش نایستادی؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
She faced him with an angry glare.
دیدگاه
١

او روبرو شد با آن مرد با چشم غره خشم آلود

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was fired for serious misconduct .
دیدگاه
١

او بخاطر سوء مدیریت اخراج شد

تاریخ
١ سال پیش
متن
What will be the lingering images of the Sydney Olympic Games?
دیدگاه
١

تصویر باقیمانده ( در ذهن مخاطب ) از المپیک سیدنی چه خواهد بود؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The total number of points scored was six.
دیدگاه
٠

تعداد کل امتیازات کسب شده شش بود

تاریخ
١ سال پیش
متن
The two groups worked out their problems together.
دیدگاه
٠

من چند تا تمرین به بدنسازی ام اضافه کرده ام

تاریخ
١ سال پیش
متن
I bit the bullet and accepted him as a supervisor.
دیدگاه
١

دندان رای جگر گذاشتم و پذیرفتمش به عنوان سرپرست

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was a vision in her wedding gown.
دیدگاه
١

او ( زیبا ) جلوه کرده بود در لباس عروس

تاریخ
١ سال پیش
متن
My tire blew yesterday.
دیدگاه
١

لاستیک ماشینم دیروز ترکید ( پنچرشد )

تاریخ
١ سال پیش
متن
We'll have to put up with this noise until the workers are finished.
دیدگاه
١

ما مجبوریم با این سر و صدا کنار بیاییم تا این کارگرها تمام شود کارشان

تاریخ
١ سال پیش
متن
Lack of money has proved an almost insurmountable obstacle.
دیدگاه
٢

فقدان پول تقریبا بصورت یک مانع لاینحل در آمده است

تاریخ
١ سال پیش
متن
Trade talks between the two countries have been touch and go.
دیدگاه
٢

مذاکرات تجاری بین دو کشور در حاله ای از ابهام می باشد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Have your examination results come through yet?
دیدگاه
٢

جواب آزماش شما هنوز نیامده؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A TV playback showed exactly what had happened.
دیدگاه
٢

اجرای ویدیوی ضبط شده در تلویزیون نشان داد دقیقا چه اتفاقی افتاده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The new plan will build on the success of the previous programme.
دیدگاه
٢

این طرح جدید اساس کارش بر موفقیت برنامه های قبلی است

تاریخ
١ سال پیش
متن
$70 for a T-shirt! What a rip-off!
دیدگاه
٢

۷۰دلار برای یک تی شرت! چقدر گرون

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Seventy factory workers were made redundant in the resulting cuts.
دیدگاه
٢

هفت کارگر کارخانه تعدیل نیرو شدند درنتیجه ی کاهش ( قیمتها )

تاریخ
١ سال پیش
متن
I got to see all my cousins at our family reunion last month.
دیدگاه
٣

من موفق شدم ببینم تمام پسر عموهایم را در ( دورهمی ) تجدید دار خانوادگی مان در ماه گذشته

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I heard a playback of one of the tapes.
دیدگاه
٣

من یک اجرای ضبط شده از یکی از نوار ها را شنیدم

تاریخ
١ سال پیش
متن
I bit the bullet and accepted him as a supervisor.
دیدگاه
٣

علارقم میل باطنی ام پذیرفتم اورا به عنوان یک سرپرست

تاریخ
١ سال پیش
متن
Have the test results come through yet?
دیدگاه
٣

نتیجه ی آزمایش هنوز نیامده؟ ( بدست نیامده؟ )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Will you stand up for me?
دیدگاه
٣

آیا پشتم می ایستی؟ ( پشتم را خالی نمی کنی؟ )