پیشنهادهای Abolfazl Ehsani (١٧٦)
این کلمه در آمریکا و انگلیس همان معنی ای را می دهد که آقای منصوری اشاره کردند. ولی در استرالیا، از این کلمه برای دمپایی های بندانگشتی یا همان flip - ...
1. خوردن - نوشیدن - مصرف کردن 2. شریک شدن - سهیم شدن - در کاری شرکت کردن
mess up
new arrival: بچه نو رسیده، تازه به دنیا آمده
1. to get up from sitting, lying, or kneeling; rise: He arose from his chair when she entered the room. 2. to awaken; wake up: He arose at sunrise t ...
صفت: مناسب - درخور OPP: inappropriate فعل: appropriate = misappropriate = embezzle: تصاحب کردن - بالا کشیدن - به جیب زدن - اختلاس کردن appropriate s ...
بِرار 😂😂
If you gain insight or an insight into a complex situation or problem, you gain an accurate and deep understanding of it EX: The project would give s ...
evident
تقسیم کردن؛ تقسیم کردنی که بر پایه نارضایتی باشد.
حد مجاز
این فعل باید به صورت فعل گذرا معنی بشود یعنی نیاز به مفعول داشته باشد؛ بنابراین این فعل ها: غرق شدن - غوطه ور شدن - فرو رفتن باید به این شکل ترجمه شو ...
products or prices that are competitive are cheaper than others but still of good quality مقرون به صرفه
competent یک صفته در حالی که صلاحیت یک اسمه. به این شکل ترجمه می شه: دارای صلاحیت - ذی صلاح - شایسته - قابل قبول
a plane or other vehicle that can fly
solid career: شغل ثابت و مطمئن
point of view
the Ministry of Foreign Affairs وزارت امور خارجه
آوانتاژ ( در فوتبال ) : هنگامی که روی بازیکنی خطا می شود، اگر توپ بعد از خطا به هم تیمی کسی که خطا روش شده برسه و موقعیت خوبی برای تیم باشه، داور به ...
تصویب کردن
good enough
مدیریت منابع سازمانی
در ترجمه تخصصی به معنای واحد ( تولیدی یا صنعتی ) است.
مقطعی
She snapped her eyes toward Mariam او یه دفعه و ناگهانی، چشم هاشو به طرف مریم کرد. ( رو به مریم کرد )
ظاهرا
بر زبان جاری شدن
خمیده - دولا
لاغر مردنی و نحیف
1 - از رده خارج کردن 2 - بیرون کشیدن 3 - از زیر زبون کسی، چیزی کشیدن see if you can squeeze more information out of them
بررسی کردن سرسری
intransitive : فعلی که نیاز به مفعول ندارد ( لازم یا ناگذر ) transitive : فعلی که نیاز به مفعول دارد ( متعدی یا گذرا )
If you pull up a chair, you move it closer to something or someone and sit on it
پف کردن از شدت عصبانیت و رنجش
به معنی خفه کردن ماشین هم هست
برگشتن به یه حالت بدتر - پس روی کردن به
پوسیده
دلسوزانه - از روی دلسوزی و ترحم
آفتاب زده
شانه نزده و نا مرتب
سرکش - بی پروا - جسور - یاغی - اهل شورش و تمرد - قُد - خیره چشم
if you cross your legs, arms or ankles, you put one on top of the other
1yard = 3feet = 36inches = 91. 44centimeters
گوش خراش
borrow میشه قرض گرفتن نه barrow lend میشه قرض دادن barrow یا wheelbarrow هم میشه چرخ دستی یا فرغون معانی دیگه barrow هم میشه توده، پشته، گورپشته
این کلمه اسم هست نه فعل سرکوفت - سرزنش
به جا مانده
نا معقول - غیر منطقی - بی ربط
سوراخ موش
اوج گرفتن - سر به فلک کشیدن - قد علم کردن