تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

طمع یا نیت پنهانی داشتن منفهت خاصی را در سر داشتن هدف/نیت خاصی را دنبال کردن سنگ خود را به سینه زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

طفره رفتن، خود را به کوچه علی چپ زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی حساب و کتاب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

طوطی وار حفظ کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساساتی، کسی که احساساتی تصمیم میگیرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تدبیر کردن، چاره اندیشی، پیدا کردن راه حل

پیشنهاد
٥

دوپهلو حرف میزنی. . . . حرف حسابت معلوم نیس. . . . . مبهم حرف میزنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

انرژی گرمایی

پیشنهاد
٧

بدبختی نمیاد وقتی هم بیاد پشت سر هم میاد

پیشنهاد
٦

توانایی سر در آوردن از نحوه کار ماشین ها

پیشنهاد
٦

استعداد داشتن در یادگیری زبان های مختلف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

جزئی بین بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تماس خارجی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تماس داخلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

قناعت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

پنهان کردن /مخفی کردن احساسات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کم کاری کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

امروز و فردا کردن، اهمال کار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به دردسر افتادن، گرفتار شدن، تو مخمصه افتادن کریس تو بد مخمصه ای افتاده:Chris is in hot water

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاریخ بشر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچی مثل / بهتر از خودش نیس There's nothing like surfing هیچی مث موج سواری نیس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هیجان زده و مشتاق بودن ( برای انجام کاری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To produce large quantities of sth specially without caring about quality

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

از خنده ترکیدن، از خنده پهن زمین شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

الله و اعلم!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

الکی نگوو. . . ! مسخره در میاری هاا. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

محروم کردن/تنبیه کردن Stop a child from doing the things he/she enjoys as a punishment for behaving badly

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تصمیم عاقلانه ایه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

آشتی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Buying sth just because you wanted suddenly,

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Not do something you have a strong wish to do

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To prevent something from happening specifically sth bad

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

موج فعلی👍🏻

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جهان اول، کشور های پیشرفته، کشور های توسعه یافته First world # thirld world

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

معلوم بود چی میشه، جای تعجب نداشت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اتفاقی نیفتاده ضرری نکردی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خودمو مهمون کنم I treat myself به خودم حال بدم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Means how awful , it is unpleasant چه کابوسی ، چه وحشتناک، چه ناگوار😢

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Get free / get rid of sth خلاص شدن، رها شدن، آزاد شدن

پیشنهاد
٢

Talk someone out of sth # talk someone into sth کسی را از انجام کاری منصرف کردن I wanted to be a firefighter, but my family talked me out of it من ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Ask someone about something I wonder if I could pick your brain خوشحال میشم اگه بتونم درمورد یه چیزی ازت سوال کنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

الکتریکی، برقی جریان الکتریکی:Flow of electrical

١