پیشنهادهای پارسا اکبری (٦٤)
دست های پشت پر ده
ول گشتن
Ululation
فن شعر ، بوطیقا ، مبانی زیباشناسی
دانای کل بودن
churgle is a made up word in roald dahl's Fantastic mr. fox Churgle with laghter
Broad - gauge ( راه آهن ) ریل پهن
فیزیک ، مکانیک سیالات cohesive forces به معنی نیروی چسبندگی منظور از نیروی چسبندگی ، نیروی بین مولکولی است.
نامساوی Triangle inequality نامساوی مثلثی ( ریاضیات )
کنون تا چه داری بیار از خرد که گوش سراینده زو بَرخورد سراینده ( صفت فاعلی ) به معنی شنونده منبع : شاهنامه فردوسی تصحیح انتقادی به قلم مهری بهفر
خواباندن ( غذا )
If you refer to a situation as a battle of wits, you mean that it involves people with opposing aims who compete with each other using their intellig ...
قارچ شبتاب
نوعی کلاه که در یونیفرم نظامی دهه آخر قرن 18 ( 1790s ) در اروپا و آمریکا مرسوم بوده است.
Y - intercept
شیون
If you refer to a situation as a battle of wits, you mean that it involves people with opposing aims who compete with each other using their intellig ...
ناشی بازی ، ناشی گری
ول دادن ( گلوله ، الفاظ و . . . )
همینی که هست ، مثل همین که هست
کج و معوج ، نا متناسب a wonky nose : a crooked nose دماغ قوز دار
کوشک
عهد شکن
تضمن
تضمن
آزاد، بی قانون ، بدون محدودیت
طنز آفزینی کردن ، به باد طنز گرفتن
خطابخش
آبکافت شده ، تجزیه شده توسط آب ، هیدرولیزه شده
مهندسی : تغییر شکل یافتن
در کار بودن ، در پیش بودن
Churros
در توابع ریاضی به معنی راس است که میتواند ماکسیمم ( بیشینه ) یا مینیموم ( کمینه ) باشد.
انتقاد کردن
نوشیدنی قندی غیر الکلی مانند نوشابه hard drink = نوشیدنی الکلی
1. بنده نوازی 2. نظام حمایتی
( A literary term meaning fast or quick ( adj تیزپا ، بادپا ، سریع ، تند
در ص ۵۲ کتاب خانواده تیبو ترجمه ابوالحسن نجفی معادل ' زهازه' اورده شده است. زهازه به معنی مرحبا ، احسنت و آفرین است.
Critical , essential , important مهم ، قابل توجه ، اساسی ، کلیدی ، موثر ، اصلی
Ordinary differential equation معادله دیفرانسیل معمولی
دست پیش را گرفتن : سبقت گرفتن در انجام کاری دست پیش را گرفتن تا پس نیفتادن صحیح نیست زیرا به معنی انداختن گناه به دوش کسی دیگر برای رفع اتهام است
noun : British English : دمنوش ، جوشانده American English : آبجو verb : British English : دم کشیدن American English : ساختن/تهیه آبجو
captain's quarter کابین ناخدا ( کشتی ) a quarter بیست و پنج سنتی
Then drop on the deck and flop like a fish به تقلای ماهی وقتی بیرون از خشکی قرار دارد گویند
pull a tie شل کردن گره {کراوات}
کولی ، لولی، بی خانمان
چه خوب شد که ، خوشبختانه معادل مفهومی ( شانس آوردی ) 1. used for saying that a situation or result is good, even though it is not what you planned ...
زبان شناسی : تضمن مانند رابطه کلمه حیوان و سگ
التهاب زا ، ملتهب کننده
to receive ( a communication or signal directed elsewhere ) usually secretly شنود کردن ، استراق سمع