تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

paint deterioration به حالتی که رنگ از سطح کنده شده باشد اطلاق می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

noun : British English : دمنوش ، جوشانده American English : آبجو verb : British English : دم کشیدن American English : ساختن/تهیه آبجو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیزیک ، مکانیک سیالات cohesive forces به معنی نیروی چسبندگی منظور از نیروی چسبندگی ، نیروی بین مولکولی است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Critical , essential , important مهم ، قابل توجه ، اساسی ، کلیدی ، موثر ، اصلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کنون تا چه داری بیار از خرد که گوش سراینده زو بَرخورد سراینده ( صفت فاعلی ) به معنی شنونده منبع : شاهنامه فردوسی تصحیح انتقادی به قلم مهری بهفر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

عهد شکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

در توابع ریاضی به معنی راس است که میتواند ماکسیمم ( بیشینه ) یا مینیموم ( کمینه ) باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Y - intercept

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

همان دلتا در حل معادله درجه 2 می باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست های پشت پر ده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نامساوی Triangle inequality نامساوی مثلثی ( ریاضیات )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کوشک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ول گشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

put up with sth تحمل کردن ، کنار آمدن ، سازش کردن ، تاب آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کج و معوج ، نا متناسب a wonky nose : a crooked nose دماغ قوز دار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

آزاد، بی قانون ، بدون محدودیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ناشی بازی ، ناشی گری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دست پیش را گرفتن : سبقت گرفتن در انجام کاری دست پیش را گرفتن تا پس نیفتادن صحیح نیست زیرا به معنی انداختن گناه به دوش کسی دیگر برای رفع اتهام است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

to receive ( a communication or signal directed elsewhere ) usually secretly شنود کردن ، استراق سمع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

churgle is a made up word in roald dahl's Fantastic mr. fox Churgle with laghter

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ول دادن ( گلوله ، الفاظ و . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خواباندن ( غذا )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

If you refer to a situation as a battle of wits, you mean that it involves people with opposing aims who compete with each other using their intellig ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

If you refer to a situation as a battle of wits, you mean that it involves people with opposing aims who compete with each other using their intellig ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در کار بودن ، در پیش بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

( A literary term meaning fast or quick ( adj تیزپا ، بادپا ، سریع ، تند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

captain's quarter کابین ناخدا ( کشتی ) a quarter بیست و پنج سنتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Then drop on the deck and flop like a fish به تقلای ماهی وقتی بیرون از خشکی قرار دارد گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چه خوب شد که ، خوشبختانه معادل مفهومی ( شانس آوردی ) 1. used for saying that a situation or result is good, even though it is not what you planned ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

همینی که هست ، مثل همین که هست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

نوعی کلاه که در یونیفرم نظامی دهه آخر قرن 18 ( 1790s ) در اروپا و آمریکا مرسوم بوده است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهندسی : تغییر شکل یافتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

قارچ شبتاب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

بامیه ( شیرینی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

Churros

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

The fabric that is used to make jeans پارچه ای که با آن شلوار لی تهیه می شود. ( لی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Ordinary differential equation معادله دیفرانسیل معمولی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

Ground Beef = American English Minced Beef = British English به معنی گوشت چرخ کرده اغلب منظور گوشت گاو است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

1. بنده نوازی 2. نظام حمایتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

طنز آفزینی کردن ، به باد طنز گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

انتقاد کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

pull a tie شل کردن گره {کراوات}

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خطابخش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در ص ۵۲ کتاب خانواده تیبو ترجمه ابوالحسن نجفی معادل ' زهازه' اورده شده است. زهازه به معنی مرحبا ، احسنت و آفرین است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کولی ، لولی، بی خانمان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

رنگ رخسار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

شیون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

در صورت لازم بودن فعل ۱ ) قطع کردن تلفن ۲ ) گیر کردن در بین شاخه ها یا به چیزی تیز و امثالهم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دانای کل بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

Broad - gauge ( راه آهن ) ریل پهن

١