bungling


معنی: بی مهارت

جمله های نمونه

1. If he keeps bungling, he'll lose the job.
[ترجمه گوگل]اگر او مدام در حال غر زدن باشد، کار را از دست خواهد داد
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را خراب نکند کارش را از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What bungling idiot wired up the plug like this!
[ترجمه گوگل]چه احمق هولناکی دوشاخه را اینطوری سیم کشی کرد!
[ترجمه ترگمان]چه مزخرفاتی مثل این پریز برق می زد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government's bungling attempts to help have only worsened the refugees' plight.
[ترجمه گوگل]تلاش‌های بی‌سابقه دولت برای کمک، تنها وضعیت اسفناک پناهندگان را بدتر کرده است
[ترجمه ترگمان]تلاش های سرهم بندی شده دولت برای کمک به این مساله تنها باعث بدتر شدن وضعیت پناهندگان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Call it another case of bureaucratic bungling.
[ترجمه گوگل]آن را موردی دیگر از چروکیدگی های بوروکراتیک بنامید
[ترجمه ترگمان]یک صندوق دیگر از کاغذ بازی های اداری را صدا کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. China cannot be blind to the Kims’ bungling and bellicosity, nor welcome their nuclear ambitions.
[ترجمه گوگل]چین نه می‌تواند چشم‌پوشی به جنگ‌طلبی و جنگ‌طلبی کیم‌ها داشته باشد و نه از جاه‌طلبی‌های هسته‌ای آنها استقبال کند
[ترجمه ترگمان]چین نمی تواند نسبت به the \"bungling\" و \"bellicosity\" نابینا باشد و از جاه طلبی های هسته ای آن ها استقبال نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ignorance and bungling are better than wisdom and skill without love.
[ترجمه گوگل]جهل و جهل بهتر از خرد و مهارت بدون عشق است
[ترجمه ترگمان]جهل و bungling بهتر از عقل و مهارت بدون عشق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Well, your bungling has set the project back a month. Now try laughing that off!
[ترجمه گوگل]خب، بدجنسی شما پروژه را یک ماه عقب انداخته است حالا سعی کن بخندی!
[ترجمه ترگمان]خب، bungling پروژه رو یک ماه دوباره تنظیم کرده حالا سعی کن آن را به خنده بیندازی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ignorance and bungling with love are better than wisdom and skill without love.
[ترجمه گوگل]جهل و درهم تنیدگی با عشق بهتر از خرد و مهارت بدون عشق است
[ترجمه ترگمان]نادانی و bungling با عشق بهتر از عقل و مهارت بدون عشق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That man is a bungling oaf.
[ترجمه گوگل]آن مرد یک خرچنگ است
[ترجمه ترگمان]این مرد یک ساده لوح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. " You're always bungling, Ah Chen!
[ترجمه گوگل]"تو همیشه در حال غر زدن هستی، آه چن!
[ترجمه ترگمان]\"تو همیشه خراب می کنی\" آه چن \"چن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Here, the organization has had time to show its true colours, to show its inefficiency and its bungling.
[ترجمه گوگل]در اینجا، سازمان وقت داشته است تا رنگ واقعی خود را نشان دهد، ناکارآمدی و بی نظمی خود را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]در اینجا، سازمان فرصت دارد تا رنگ های واقعی خود را نشان دهد تا ناکارآمدی خود و bungling آن را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Birns blames much of the conjecture and confusion on the bungling of government investigators.
[ترجمه گوگل]بیرنز بسیاری از حدس ها و سردرگمی ها را ناشی از بی نظمی بازرسان دولتی می داند
[ترجمه ترگمان]Birns زیاد حدس و گمان و سردرگمی کنندگان دولت را سرزنش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is too easy just to chalk this struggle up to bureaucratic bungling.
[ترجمه گوگل]خیلی آسان است که این مبارزه را تا خروش بوروکراتیک درآوریم
[ترجمه ترگمان]این قدر آسان است که این مبارزه را با bungling پست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the story of its development is full of the bungling that helps to give government a bad name.
[ترجمه گوگل]اما داستان توسعه آن مملو از مشکلاتی است که به دولت کمک می کند نام بدی پیدا کند
[ترجمه ترگمان]اما داستان توسعه آن پر از سرهم بندی است که به دادن نام بد به دولت کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی مهارت (صفت)
incapable, maladroit, bungling, fumbling, unskilled, inapt, inexperienced, unskillful, ham-handed, heavy-handed, inexpert

انگلیسی به انگلیسی

• work done in an awkward or clumsy manner; making a mess of something

پیشنهاد کاربران

خبط و خطا
ناشی بازی ، ناشی گری
ناشی - ناشیانه - افتضاح - خرابکاری

بپرس