تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

late 15c. , "an example, a model, " from Late Latin paradigma "pattern, example, " especially in grammar, from Greek paradeigma "pattern, model; prec ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. arrive. رسیدن، از راه رسیدن، پدیدار شدن، سروکله پیدا شدن "a chance like this doesn't come along every day" 2. make progress; develop. پیشرفت کرد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

رسیدن هم معنی می ده getting to school in time به موقع به مدرسه رسیدن آدرس اینستا 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

for the purpose ( برای/بمنظور آ/موجو هدف/مقصود ) برای این منظور، بمنظور لازمه کار، به منظور، به مقصود، برای مقصودی، برای یازیدن، به قصد، از روی من ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Secretary of State ( in the UK ) the head of a major government department. ( در انگلستان ) رئیس یک وزارت خانه ( اداره/ارگان/سازمان بزرگ/عمده/اصلی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خیلی معانی داره. یکیش هم معنی برقرار نگه داشتن/نگه داشتن هست. It wasn't easy to get the drunken man into a vertical position. سرپا نگه داشتن مرد مس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

throwing beside: a juxtaposition پیش هم گذاشتن/انداختن: پهلوی هم نشینی/مجانبت اینستا: 504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

proportion بصورت مفرد تناسب، درجه از مقایسه ریشه: pro ( for ) به معنای درازاء، درمقابل، مقابل، پیش partio ( division, a part ) به معنای بخش، سهم p ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Bull گاو نر، گاوی که برای ازدیاد نسل در مزرعه نگهداری می شود. OX گاو کاری، گاو باری، گاوی که به منظور کار در مزرعه نگهداری می شود. این گاوها غالبا ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

A Youth worker is a person that works with young people to facilitate their personal, social and educational development through informal education, ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه: ( یونانی ) sympathies ( having a fellow feeling ) ( دارای یک هم نوع احساس ) From ( sympatheia ) syn - ( together ) pathos ( feeling ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

( 1520 م ) to recount برشمردن ( فرانسوی ) relater ( refer, report ) ( ارجاع، گزارش/انتشار ) ( لاتین ) referre ( bring back, bear back ) ( به خ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

people who come from families that have had a lot of money for a long time, which gives them a high social position افرادی که از خانواده هایی می آیند ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. in a relaxed and informal way. خیلی راحت، 2. without commitment or permanence; بدون هیچ قید وبندی، بی هیچ تعهدی، 3. occasionally or irregularl ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تادیه، تاوان ( درون مایه ضبط و ربط مسائل مالی ) ریشه: ( 1827 م ) Sense of to manage money ( با ایجاد حس رسیدگی به مسائل پولی ) ( قرن 15 م ) to r ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Only to do something - used to mention something that happens immediately afterwards, especially something that causes surprise, disappointment, etc. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

from a - "down, aside" ( see a - ( 1 ) ) lihtan "get off, make light" ( see light ( v. ) ) a - دون، پایین، جدا، یکسو lightan پیاده کردن، سبک ساختن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

grading system a system of classifying or ranking something on a particular scale. یک سیستم طبقه بندی یا رتبه بندی چیزی در یک مقیاس خاص. آموزش و پر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ریشه یابی etymology from Latin impressus, past participle of imprimere "press into or upon, stamp, " also figurative, from assimilated form of in - " ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

There has been a massive shift to coeducational schools. اقبال ( رجوع ) بسیار بزرگی نسبت به مدارس مختلط پدید آمده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریشه: ( لاتین عامیانه ) abuti ab - ( off, away from ) uti ( use ) ( دک/در، یکسو ) ( صرف/استفاده/بکاربری ) کژ صرف، سوء صرف اینستاگرام @504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

به ته رساندن، به انتها رساندن، تمام کردن، ته درآوردن، سوء مصرف/استفاده کردن، بیش ازحد مصرف کردن، abuse USE UP ( مصرف اعلی ) اینستاگرام: @504ewords

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( رسمی ) سخنرانی ایراد کردن، خطابه، وعظ یا درس گفتن، سخن گزیده به سمع جمع/عموم رساندن ( تحویل دادن ) تحویل یک خطابه ( سخن گزیده ) ( formal ) If yo ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

نغزگفتار، شیرین سخن، شوخ طبع، کسی که توانائی بکارگرفتن ماهرانه و ظریف کلمات را برای بیانی خوش دارد، خردمند، مشعری ریشه: wit ( هوش، خرد، مشعر، درک ) ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همه چیز دان all ( همه ) witty ( هوشی، درکی ) witty شوخ، شوخ طبع، کسی که از کلمات را به شکل ماهرانه ای به خدمت می گیرد، دارای هوش درخشان ریشه: wit: ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Are you aware that a red - suited gentleman with a jolly twinkle in his eyes is stuck in the chimney? خبرداری که یه آقای قرمزپوش با چشم هایی پر از بر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

از روی احساسِ/حسِ، از رویِ، از سرِ، به خاطرِ Instagram: @504ewords

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

mid - 14c. , dispensen, "to dispose of, deal or divide out, " from Old French dispenser "give out" ( 13c. ) , from Latin dispensare "disburse, admini ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پدر غایب، پدری که فرزند خود را رها کرده یا پدری که از نظر قانونی نمی تواند حضانت فرزند را داشته باشد و تنها سرپرست مادی اوست.