تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

موعد، موقع، زمان، دوره، زمان چرخه periods of heavy rainfalls زمان چرخه بارندگی های شدید/ سنگین

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Word Coach ➕ 21 attitude طرز برخورد، رویکرد، واکنش، خلق، خو، مشرب، حالت و فرم بدن در هنگام مواجهه، صراحت، سبک، هر واکنش یا نگرش بسیار مستقل و فردی، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

اونجا رو ببین/ اونجا رو ببینید!، ببین/ ببینش! ( از سر هشدار، و انزار و هشیار و باخبر کردن ) تماشا / مراقبت برون/ خارج/ پیدا/ پدیدار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چهره داخلی/ رخ اندرونی، رابط کاربری/ پوسته کاربردی، فضای کاربری، پوسته کاربری، رونمای صفحات و محیط داخلی یک اپلیکیشن، وب سایت یا برنامه The company ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه یا عبارت کامل، فصیح، دارای وضوح و قوام و استحکام "Hello" is a full word, whereas "Hi" is an abbreviation. "Computer" is a full word, whereas " ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

c. 1200, o cros, "in the shape of a cross; " c. 1300, a - croiz, "in a crossed position; " early 14c. , acros, "from one side to another; " a contrac ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با این حال/با این وجود/ معذلک هم معنی می ده The boat’s wood looked no stronger than cardboard, and the equipment was old. Still, there were several ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a group of hospital doctors working as a team, headed by a consultant. an organized group of football supporters known for their aggressive attitude ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریش خاکستری/ ریش سفید کرده، مرد سن دار، باتجربه، مرد کهنه کار، کهنه سرباز، کوزه ارواح

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه، جانی کسی که معلوم الحال بودنش تو دادگاه اثبات شده ست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استعداد/ نیروی مستعد/ قوای مستعد، قابلیت، عطیه، درون نهاد، هدیه خدادادی، موهبت، نابغه، ستاره، نخبه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مورد ظن، محتمل، مفروض، مظنون، درمظان اتهام، دانسته، شمرده، قلمداد کرده، قلمداد شده، انگاشته، پنداشته، متهم، حدسی، زعمی، گمانی، احتمالی، فرضی، خیالی، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درختی، درخت زی، نیمه - زمینی، نیمه - زمین زی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

competence ( n. ) 1590s, "rivalry" ( based on compete ) , also "adequate supply, " both senses now obsolete; 1630s as "sufficiency of means for livi ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Administrative Segregation ( Ad Seg ) سلول انفرادی، تفکیک اداری، تفکیک اجرایی، جدایی در عمل

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Don't ghost me. You disappear. منو غال نذار. یکهو غیببت می زنه. خالی از لطف نیست معنی غال رو تو فارسی هم بدونیم. غال متبدل شده غار هست. به معنی شک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

And we don't do conjugal visits. So, who knocked her up, Lina?! و اینکه ما اجازه ملاقات های زناشویی صادر نمی کنیم. پس، کی حامله ش کرده، لینا؟!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

And we don't do conjugal visits. So, who knocked her up, Lina?! و اینکه ما اجازه ملاقات های زناشویی صادر نمی کنیم. پس، کی حامله ش کرده، لینا؟! Knock ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

آنچه گذشت در، آنچه رفت بر، آنچه دیدید در ( معمولا جایی که با این عبارت برخورد می کنیم اول اپیزود جدید یک سریاله که خلاصه ای از قسمت های قبل و اونچه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که از خلال آن، که به واسطه آن، که از میان آن، که از طریق آن، که از مسیر آن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گرفتار شدن هم معنی می ده. Goddamn engulfed in this nonesense. توی این وضعیت مزخرف گرفتار شدیم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

These two words have almost the same meaning. Can you cut it fine? In this context, "Can you cut it fine?" is a playful way of asking "Are these two ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

fine back - formation from finire or else from Latin finis "that which divides, a boundary, limit, border, end" ( see finish ( v. ) ) ; hence "acme, ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وضوح گفتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وضوح بر زبان آوردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Let's practice with some real - life examples of conversations that use the phrase "time served" in a literal sense. Here are a few: Example 1: Pris ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Time served" is a common phrase used in legal contexts, especially in criminal cases. It refers to the time a person has already spent in custody or ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

not entirely but mostly : largely.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاربردی مثل بلکه تو فارسی هم داره.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

در درجه نخست، از بدو امر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قید ( قید شده ) ، منظور شده، درج گردیده، گرد آورده/ گردآمده، ( محصور، . . . ) c. 1300, "restrain ( someone ) , control ( oneself ) , behave ( in a ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

آموزه، آورده، برگرفته، برداشت، داده، یافته، غنیمت، تحفه، ره آورد، دست آورد، نکته، نکته مهم، نکته قابل استخراج، نکته قابل برداشت take بر/ برگرفتن awa ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

utilize ( v. ) 1794, from French utiliser, from Italian utilizzare, from utile "usable, " from Latin utilis "usable, " from uti "make use of, profit ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

cuff ( n. ) "bottom of a sleeve, " mid - 14c. , cuffe "hand covering, mitten, glove, " perhaps from Medieval Latin cuffia, cuphia "head covering, " ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

forfeit ( n. ) late 14c. , forfet, "misdeed, offense against established authority, " also "something to which the right is lost through a misdeed, ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

consistent نامتناقض

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mac a form of address for a man whose name is unknown to the speaker. "haven't seen you for a while, Mac" origin early 17th century ( originally a f ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

first نخست، اول/ اولی/ اولین

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جز معنی عینی، معنی معکوس هم داره This expression is commonly used to describe a job well done or a successful accomplishment. It can also be used sar ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Bed and Breakfast ( B & B ) , Hotel هتل/ متل/ مسافرخونه هم معنی می ده، جای خواب و صبحانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

avail origin c. 1300, availen, "to help ( someone ) , assist; benefit, be profitable to; be for the advantage of; have force or efficacy, serve for a ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

there's no wiggle room فضایی برای مذاکره/مانور وجود نداره

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناهیه/نانگهیثیه : دشمن ایزدبانو سِپَنت اَرمَیتی یا سپندارمذ یا اسپند ( اسفند ) است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

معنی بریده بریده و بریده بریده حرف زدن هم می ده.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

hostel اقامتگاه ارزان، مسافرخانه hostile دشمن، متخاصم، عدو، خصم/خصمانه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

do something up fasten, close Do your coat up before you go outside. It's snowing!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

do away with something discard It's time to do away with all of these old tax records.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

do something over do again ( AmE ) My teacher wants me to do my essay over because she doesn't like my topic.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

do somebody/ something over beat up, ransack ( BrE, informal ) He's lucky to be alive. His shop was done over by a street gang.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

a contemptible, socially inept person. "they're all dressed like complete dorks" dork ریشه dick یک فرد حقیر و از نظر اجتماعی ناتوان "همه آنها مثل ام ...