ترجمههای نیما (١٥)
دچار بهت زدگی شدم اول از همه، بعد برآشفته.
روزنامه های بریتانیایی مملو از توهین های غیراخلاقی نسبت به عجز باقی کشورها بودند.
فکرش او را از هیجان ذوق زده ( دارای حس ذوق ذوق/ سوزن سوزن شدن ) می ساخت.
او یک ارتودنسی برای اصلاح دندان های فاصله دارش نصب کرد.
دخترم باید یک ارتودونسی روی دندانهاش بذاره.
ترفیع گرفتنش این معنی را می دهد که او هفته ای 100 دلار بیشتر عایدی دارد. [اوش/اوه/مال او مونث ترفیع معنی اد او ست صد دلار یک/دریک هفته بهتر/بیشتر/سرآ ...
اوضات با دوچرخه توفیر می کنه. [تو می/ تو خواستی شو بهتر/بیشتر مابه از/غیر/جز با یک دوچرخه. ]
حدود 50 پوندی درهفته اضافه تر می گیره ( خواهد گرفت ) . [او خواه شو درحدود 50 پوند یک/دریک هفته بهتر مابه از/ بجز. ]
شما نمی توانید یک انسان را منحصرا براساس قرائن ( آثار و جزئیات محیطی ) محکوم به جرم نمائید.
بسیار خب. من تموم می خوام بکنم. اول هفته آتی گفتگو خواهیم کرد.
بهتره که این نامه رو همینجا به پایان ببرم. ( با ) عشق، جان.
زمانیکه من مریض شدم او بسیار دلسوزانه رفتار نمود. ( او بود خیلی هم احساس وقتی/کی من بود بیمار. )
زمانیکه پدرم درگذشت او بی اندازه شفیق بود. ( او بود نهمار طور هم احساس وقتیکه/کی مرا پدر مرد. )
ما در یک فضای همدلانه بهترین شکل از کارمان را ارائه می دهیم. ( ما کار بهترین در یک هم احساس هواکره. )