ترجمههای نیما (٣٦)
ما در یک فضای همدلانه بهترین شکل از کارمان را ارائه می دهیم. ( ما کار بهترین در یک هم احساس هواکره. )
زمانیکه پدرم درگذشت او بی اندازه شفیق بود. ( او بود نهمار طور هم احساس وقتیکه/کی مرا پدر مرد. )
زمانیکه من مریض شدم او بسیار دلسوزانه رفتار نمود. ( او بود خیلی هم احساس وقتی/کی من بود بیمار. )
بهتره که این نامه رو همینجا به پایان ببرم. ( با ) عشق، جان.
بسیار خب. من تموم می خوام بکنم. اول هفته آتی گفتگو خواهیم کرد.
شما نمی توانید یک انسان را منحصرا براساس قرائن ( آثار و جزئیات محیطی ) محکوم به جرم نمائید.
حدود 50 پوندی درهفته اضافه تر می گیره ( خواهد گرفت ) . [او خواه شو درحدود 50 پوند یک/دریک هفته بهتر مابه از/ بجز. ]
اوضات با دوچرخه توفیر می کنه. [تو می/ تو خواستی شو بهتر/بیشتر مابه از/غیر/جز با یک دوچرخه. ]
ترفیع گرفتنش این معنی را می دهد که او هفته ای 100 دلار بیشتر عایدی دارد. [اوش/اوه/مال او مونث ترفیع معنی اد او ست صد دلار یک/دریک هفته بهتر/بیشتر/سرآ ...
دخترم باید یک ارتودونسی روی دندانهاش بذاره.
او یک ارتودنسی برای اصلاح دندان های فاصله دارش نصب کرد.
فکرش او را از هیجان ذوق زده ( دارای حس ذوق ذوق/ سوزن سوزن شدن ) می ساخت.
روزنامه های بریتانیایی مملو از توهین های غیراخلاقی نسبت به عجز باقی کشورها بودند.
دچار بهت زدگی شدم اول از همه، بعد برآشفته.
او برای کارکردن ( کار پیش بردن/ تمرکز بیشتر بر کار ) خود را درمطالعاتش ( مطالعه اش ) به خلوت می برد. [او انزواید اوی خویش در اوی مطالعه به/ بهر کار. ]
ملیسا گفت: "با از تپه پایین اومدن برای رسیدن به کرجی ام، زدم تو خال. "
این محاسبه صحیحه، شما آن را درست درآوردید/ عالی حساب کردید.
حتی تو ترافیک معمول٫ ۲۰ دقیقه برای رسیدن به فرودگاه به غایت کافیه.
برخی از همکلاسی های من همیشه درست قبل از پایان مهلت تحویل مقالات ترم، آن را انجام می دهند.
غیرممکن نبود، اما به وضوح خواستم این بود/ درصدد بودم آن را محقق کنم.
این دو واژه تقریا مشابه هستند. می تونی تفاوت شون رو سردربیاری / بیرون بکشی؟
دفترکار ما با پارتیشن قسمت بندی شده است.
آتش محک طلا، و تنگنا ( مصیبت ) آزمایش انسان قوی ( مرد مرد ) است.
یک مرز نامعین بین مسولیت های والدین و مدرسه وجود دارد.
چراغ های جلوی وانت / تریلر گرفته و کم جون/ کم بنیه / شبحی بودن.
اون برای ایده های نامعلوم ( تازه از راه رسیده و نا آزموده ) ناشکیبا بود ( هیجان زیادی ازخودش نشون می داد ) .
اوضام خیط شده / دهنم سرویس شده / حسابی بهم ریختم/ شخمی شدم/ داغون داغونم/ مخم رد داده / کف کردم ( و از این دست معادل ها )
خوشحالی آنها قرار بود متاسفانه گذرا باشد.
پاول تلاش کرد پای فلچ رو به دعوا باز کنه/ فلچ رو به دعوا بکشونه.
مقصود از این مقاله برانگیختن اذهان ( به کارانداختن ذهن ) بود.
قیمت نهایی نرم افزار شامل یک آموزش تصویری نیز می شود.
تدریس دانشگاهی جایگزین ساختار قدیم استاد شاگردی شده است. [درس گفتار دار جایگزین آند آ/ آن/موجود مرشدی نظام. ]