تاریخ
٢ سال پیش
متن
We work best in a sympathetic atmosphere.
دیدگاه
١

ما در یک فضای همدلانه بهترین شکل از کارمان را ارائه می دهیم. ( ما کار بهترین در یک هم احساس هواکره. )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was enormously sympathetic when my father died.
دیدگاه
١

زمانیکه پدرم درگذشت او بی اندازه شفیق بود. ( او بود نهمار طور هم احساس وقتیکه/کی مرا پدر مرد. )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was very sympathetic when I was sick.
دیدگاه
١

زمانیکه من مریض شدم او بسیار دلسوزانه رفتار نمود. ( او بود خیلی هم احساس وقتی/کی من بود بیمار. )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I'd better sign off now. Love John.
دیدگاه
٠

بهتره که این نامه رو همینجا به پایان ببرم. ( با ) عشق، جان.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The doctor told me to sign off.
دیدگاه
٠

دکتر بهم گفت استعلاجی برم. ( بریتیش )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
O. K. I'll sign off. We'll talk at the beginning of the week.
دیدگاه
١

بسیار خب. من تموم می خوام بکنم. اول هفته آتی گفتگو خواهیم کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You can't convict a man of a crime on circumstantial evidence alone.
دیدگاه

شما نمی توانید یک انسان را منحصرا براساس قرائن ( آثار و جزئیات محیطی ) محکوم به جرم نمائید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She'll be about £50 a week better off.
دیدگاه
٠

حدود 50 پوندی درهفته اضافه تر می گیره ( خواهد گرفت ) . [او خواه شو درحدود 50 پوند یک/دریک هفته بهتر مابه از/ بجز. ]

تاریخ
١ سال پیش
متن
You'd be better off with a bicycle.
دیدگاه
٠

اوضات با دوچرخه توفیر می کنه. [تو می/ تو خواستی شو بهتر/بیشتر مابه از/غیر/جز با یک دوچرخه. ]

تاریخ
١ سال پیش
متن
Her promotion means she's $100 a week better off.
دیدگاه
٠

ترفیع گرفتنش این معنی را می دهد که او هفته ای 100 دلار بیشتر عایدی دارد. [اوش/اوه/مال او مونث ترفیع معنی اد او ست صد دلار یک/دریک هفته بهتر/بیشتر/سرآ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
My daughter has to wear a brace on her teeth.
دیدگاه
٠

دخترم باید یک ارتودونسی روی دندانهاش بذاره.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
She wore a brace to correct her gappy teeth.
دیدگاه
٠

او یک ارتودنسی برای اصلاح دندان های فاصله دارش نصب کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The thought made her prickle with excitement.
دیدگاه
٠

فکرش او را از هیجان ذوق زده ( دارای حس ذوق ذوق/ سوزن سوزن شدن ) می ساخت.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
British newspapers were full of moral outrage at the weakness of other countries.
دیدگاه
١

روزنامه های بریتانیایی مملو از توهین های غیراخلاقی نسبت به عجز باقی کشورها بودند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
I felt disbelief first of all, then outrage.
دیدگاه
٠

دچار بهت زدگی شدم اول از همه، بعد برآشفته.

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
She secludes herself in her study to work.
دیدگاه
٠

او برای کارکردن ( کار پیش بردن/ تمرکز بیشتر بر کار ) خود را درمطالعاتش ( مطالعه اش ) به خلوت می برد. [او انزواید اوی خویش در اوی مطالعه به/ بهر کار. ]

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I cut it fine getting down the hill to catch my ferry, " Melissa said. "
دیدگاه
٠

ملیسا گفت: "با از تپه پایین اومدن برای رسیدن به کرجی ام، زدم تو خال. "

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
This calculation is correct, you've cut it fine.
دیدگاه
٠

این محاسبه صحیحه، شما آن را درست درآوردید/ عالی حساب کردید.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Even in normal traffic, 20 minutes to get to the airport is cutting it fine.
دیدگاه
٠

حتی تو ترافیک معمول٫ ۲۰ دقیقه برای رسیدن به فرودگاه به غایت کافیه.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Some of my classmates always cut it fine before the deadline of handing in term papers.
دیدگاه
٠

برخی از همکلاسی های من همیشه درست قبل از پایان مهلت تحویل مقالات ترم، آن را انجام می دهند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
It wasn't impossible, but I was clearly aiming to cut it fine.
دیدگاه
٠

غیرممکن نبود، اما به وضوح خواستم این بود/ درصدد بودم آن را محقق کنم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
These two words have almost the same meaning. Can you cut it fine?
دیدگاه
٠

این دو واژه تقریا مشابه هستند. می تونی تفاوت شون رو سردربیاری / بیرون بکشی؟

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Our office is comparted by a partition board.
دیدگاه
٠

دفترکار ما با پارتیشن قسمت بندی شده است.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The fire is the test of gold; adversity of strong man.
دیدگاه
٠

آتش محک طلا، و تنگنا ( مصیبت ) آزمایش انسان قوی ( مرد مرد ) است.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Her words had a soothing effect.
دیدگاه
٠

سخنان او تاثیر آرامش بخشی داشت.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The television picture is fuzzy tonight.
دیدگاه
٠

امشب صفحه تلوزیون هی برفکی می شه.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
There's a fuzzy line between parents' and schools' responsibilities.
دیدگاه
٠

یک مرز نامعین بین مسولیت های والدین و مدرسه وجود دارد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The truck's headlights were all fuzzy and ghostlike.
دیدگاه
٠

چراغ های جلوی وانت / تریلر گرفته و کم جون/ کم بنیه / شبحی بودن.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He had little patience for fuzzy ideas.
دیدگاه
٠

اون برای ایده های نامعلوم ( تازه از راه رسیده و نا آزموده ) ناشکیبا بود ( هیجان زیادی ازخودش نشون می داد ) .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
My hair's gone all fuzzy!
دیدگاه
٠

اوضام خیط شده / دهنم سرویس شده / حسابی بهم ریختم/ شخمی شدم/ داغون داغونم/ مخم رد داده / کف کردم ( و از این دست معادل ها )

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Their happiness was to be sadly transient.
دیدگاه
٠

خوشحالی آنها قرار بود متاسفانه گذرا باشد.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Paul tried to provoke Fletch into a fight.
دیدگاه
٠

پاول تلاش کرد پای فلچ رو به دعوا باز کنه/ فلچ رو به دعوا بکشونه.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The article was intended to provoke thought.
دیدگاه
٠

مقصود از این مقاله برانگیختن اذهان ( به کارانداختن ذهن ) بود.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
An on-screen tutorial is included in the price of the software.
دیدگاه
٠

قیمت نهایی نرم افزار شامل یک آموزش تصویری نیز می شود.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Lectures have replaced the old tutorial system.
دیدگاه
٠

تدریس دانشگاهی جایگزین ساختار قدیم استاد شاگردی شده است. [درس گفتار دار جایگزین آند آ/ آن/موجود مرشدی نظام. ]