منو
سعادتی

سعادتی

عضو از ٣ سال پیش
امتیاز کل
١,٣٨٠
لایک
١٤٥
لایک
دیس‌لایک
٣٧
دیس‌لایک
رتبه کل
١,٩٢٠
رتبه کل

دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
١,٣٨٠
امتیاز
رتبه در دیکشنری
١,٩٢٠
لایک
لایک
١٤٥
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٣٧

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
امتیاز
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

پیشنهادهای برتر

تاریخ
٣ سال پیش
دیدگاه
١٣

mid - 14c. , dispensen, "to dispose of, deal or divide out, " from Old French dispenser "give out" ( 13c. ) , from Latin dispensare "disburse, admini ...

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
١٠

aquatic آبزی terrestrial خشکی زی

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٦

نغزگفتار، شیرین سخن، شوخ طبع، کسی که توانائی بکارگرفتن ماهرانه و ظریف کلمات را برای بیانی خوش دارد، خردمند، مشعری ریشه: wit ( هوش، خرد، مشعر، درک ) ...

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٧

اینکه که چرا هم مجازی معنی واقعی ریشه تو این داره که ما تو فارسی درک درستی از کلمه واقعی نداریم و واقعی و حقیقی رو به جای هم و در یک معنا استفاده می ...

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٥

به ته رساندن، به انتها رساندن، تمام کردن، ته درآوردن، سوء مصرف/استفاده کردن، بیش ازحد مصرف کردن، abuse USE UP ( مصرف اعلی ) اینستاگرام: @504ewords

ترجمه‌های برتر

تاریخ
١ سال پیش
متن
O. K. I'll sign off. We'll talk at the beginning of the week.
دیدگاه
١

بسیار خب. من تموم می خوام بکنم. اول هفته آتی گفتگو خواهیم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We work best in a sympathetic atmosphere.
دیدگاه
١

ما در یک فضای همدلانه بهترین شکل از کارمان را ارائه می دهیم. ( ما کار بهترین در یک هم احساس هواکره. )

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was enormously sympathetic when my father died.
دیدگاه
١

زمانیکه پدرم درگذشت او بی اندازه شفیق بود. ( او بود نهمار طور هم احساس وقتیکه/کی مرا پدر مرد. )

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was very sympathetic when I was sick.
دیدگاه
١

زمانیکه من مریض شدم او بسیار دلسوزانه رفتار نمود. ( او بود خیلی هم احساس وقتی/کی من بود بیمار. )

تاریخ
١ سال پیش
متن
The doctor told me to sign off.
دیدگاه
٠

دکتر بهم گفت استعلاجی برم. ( بریتیش )

سوال‌های برتر

پاسخی موجود نیست.

پاسخ‌های برتر

پاسخی موجود نیست.