پیشنهادهای نیلوفر مرادی (٥٧)
برنده ، ( بلیت ) برنده
Push one's patience صبر کسی را لبریز کردن
Unlived in جایی که برای زندگی راحت و خودمانی نیست. She realized how empty and unlived in the apartment had become
Give sth a personal touch سلیقه شخصی به خرج دادن
باعث آتش سوزی شدن
کسی را هو کردن
Be written all over sb's face از چهره کسی پیدا بودن، از وجنات کسی پیدا بودن
Think again در فکر/ افکار خود تجدید نظر کردن If you think I'm going to lend you my car can think again اگر خیال کردی من ماشینم را به تو قرض میدم اشتب ...
Become personal جنبه شخصی به خود گرفتن The argument was becoming personal جر و بحث دلشت جنبه شخصی به خودش می گرفت
لخت مادرزاد شدن
The birds and the bees مسائل جنسی
Have faith in someone به کسی ایمان داشتن کسی را باور داشتن
happy - go - lucky آدم الکی خوش - بی خیال - راحت
?Are you skipping school از مدرسه جیم زدی؟
My idea of something تصوری که من تو ذهنم از چیزی دارم Not my idea of something eg. Choclete milk anda piece of cake is not my idea of dinner تصور من ...
Jump/ climb on the bandwagon فرصت طلبی کردن ، رنگ عوض کردن ، به هر سازی رقصیدن
اورا محکوم کردند او را نپذیرفتند
اگر صفت dead برای مکان استفاده بشه معنی boring میده یعنی جایی که هیچ اتفاق جالب و هیجان انگیزی نمیفته . This place is dead after nine o'clock. میتو ...
The top of the pile ( محاوره ) بالای صفحه ، سر خط, بالاترین مقام یا موقعیت در جامعه یا یک تشکیلات
این اصطلاح به معنی اینه که یه ویژگی که در اعضای خانواده متداولی. All her children are very artistic. It must run in the family همه بچه های او خیلی ه ...
Go with someone همراه کسی رفتن ?Can I go with you now
A vision of مظهر ، تجلی جلوه ای از ، آی تی از
Make it up داستان ساختن He was making it up to hide the fact او این داستان را ساخته بود تا حقیقت را پنهان کند
be a game that two can play اگر قرار به کلک زدن باشه همه بلدن ، ( طبق ترجمه هزاره )
Leave someone on read اصطلاح جدید از بی بی سی برای کسی که پیامت رو میخونه ولی جواب نمیده استفاده میشه. Were you playing video games that's why you ...
Come over again بازم تشریف بیارین ، به مهمانی که به خونه ات اومده میگی
Put it on روشن کردن چیزی He put the kettle on او کتری را روشن کرد
اهدا کردن یا بخشیدن چیزهایی که داری
Make به معنی از کار دراومدن He made a good husband او شوهر خوبی از کار دراومد. Make به معنی توصیف کردن You 've made my nise too big تو بینی منو خیل ...
اعصاب کسی را خرد کردن ، روی مخ کسی را رفتن
لحظه سرنوشت ساز تصمیم گیری لحظه انتخاب
by heart از بر ، از حفظ The pupils learned many poems by heart.
Have enough of sb از کسی سیر بودن / شدن ?Haven't you had enough of children از بچه ها سیر نشدی؟
Feel a sense of urgency احساس نیاز شدید داشتن
be much the same خیلی فرق نکردن ، همان طور بودن The patient is much the same today. امروز حال مریض همان طوری است که بود.
Smile to himself با خودش خندید یا لبخندی زد . جالبه وقتی به کسی لبخند میزنی باید از Small at استفاده کنی و به کار بردن to اشتباهه. Susan smiled at h ...
do a strip استریپ تیز کردن ، لخت شدن Strip to the buff ( محاوره ) لخت مادرزاد شدن
Strong tea چای پررنگ و غلیظ
یکی از معناهای آن در این قالب Or something. . . . . . . به معنای یه چیزی تو این مایه ها ، یه چیزی مثل آن . Eg. Her name is Judith or Jullu or someth ...
کم بخور همیشه بخور ، نه چندان بخور کز دهانت برآید
یکی از استفاده های this که spoken است: به معتی آنقدر قبل از Good, bad , much میاد و معمولا در جمله های متفی یا سوالی استفاده میشه . I 've never had ...
She is too good for her husband. از سر شوهرش زیاده. He was as good as his word. قولش قوله. Be in good spirits سرحال بودن ، شاد و شنگول بودن make ...
Never say die به دلت بد نیار، در نومیدی بسی امید است Never say die, we might still getthere on time. خدا را چه دیدی هنوز ممکنه به موقع برسیم
make sb laugh کسی را به خنده انداختن What do you make the time? فکر میکنی ساعت چنده؟ I make it ten به ساعت من ساعت ده است. You're made نانت تو روغنه ...
Work well کارآمد بودن مفید بودن به درد بخور بودن . I think they could work well as picture books فکر می کنم آنها میتوانندبه عنوان کتاب های تصویری مفی ...
زیر نظر داشتن
آقای اشکانی به عنوان یک مترجم میخوام شما رو از این اشتباه که همه کلمات یک معنای مشخص و دقیق دارن دربیارم. به هیچ عنوان اینطور نیست کلمات انگلیسی میتو ...
Have had enough of something وقتی از یک موقعیت یا چیزی عصبانی یا خسته ای و میخوای متوقف بشه ?Haven't you had enough of children از بچه ها خسته نشدی، ...
دنبال کسی رفتن و بهش رسیدن مثال Drive fast! They are catching up with us تندتر رانندگی کن !اونها دارن بهمون میرسن
کار خود را کردن راه خود را رفتن