پیشنهادهای نیلوفر مرادی (٥٧)
Strong tea چای پررنگ و غلیظ
اگر quite قبل از صفت هایی استفاده بشه که میتونیم اون رو درجه بندی کنیم مثلا صفت smart که باهوش معنی میده و میتونیم بگیم یکی باهوش تر از دیگری است در ...
لحظه سرنوشت ساز تصمیم گیری لحظه انتخاب
A vision of مظهر ، تجلی جلوه ای از ، آی تی از
Never say die به دلت بد نیار، در نومیدی بسی امید است Never say die, we might still getthere on time. خدا را چه دیدی هنوز ممکنه به موقع برسیم
اورا محکوم کردند او را نپذیرفتند
دنبال کسی رفتن و بهش رسیدن مثال Drive fast! They are catching up with us تندتر رانندگی کن !اونها دارن بهمون میرسن
زیر نظر داشتن
Words fail me زبانم قاصر است His memory fails him حافظه اش یاری نمی کند I fail to understand هر چه فکر می کنم نمی فهمم Never fail to do something انج ...
Think again در فکر/ افکار خود تجدید نظر کردن If you think I'm going to lend you my car can think again اگر خیال کردی من ماشینم را به تو قرض میدم اشتب ...
happy - go - lucky آدم الکی خوش - بی خیال - راحت
be much the same خیلی فرق نکردن ، همان طور بودن The patient is much the same today. امروز حال مریض همان طوری است که بود.
be involved with someoe دو کاربرد داره ۱. داشتن یک رابطه عاشقانه با کسی مخصوصا رابطه جنسی The senator denied that he was romantically involved wit ...
She is too good for her husband. از سر شوهرش زیاده. He was as good as his word. قولش قوله. Be in good spirits سرحال بودن ، شاد و شنگول بودن make ...
Jump/ climb on the bandwagon فرصت طلبی کردن ، رنگ عوض کردن ، به هر سازی رقصیدن
درگیر چیزی شدن
Unlived in جایی که برای زندگی راحت و خودمانی نیست. She realized how empty and unlived in the apartment had become
لخت مادرزاد شدن
do a strip استریپ تیز کردن ، لخت شدن Strip to the buff ( محاوره ) لخت مادرزاد شدن
برنده ، ( بلیت ) برنده
by heart از بر ، از حفظ The pupils learned many poems by heart.
Feel a sense of urgency احساس نیاز شدید داشتن
یکی از استفاده های this که spoken است: به معتی آنقدر قبل از Good, bad , much میاد و معمولا در جمله های متفی یا سوالی استفاده میشه . I 've never had ...
Go with someone همراه کسی رفتن ?Can I go with you now
اگر صفت dead برای مکان استفاده بشه معنی boring میده یعنی جایی که هیچ اتفاق جالب و هیجان انگیزی نمیفته . This place is dead after nine o'clock. میتو ...
be a game that two can play اگر قرار به کلک زدن باشه همه بلدن ، ( طبق ترجمه هزاره )
Leave someone on read اصطلاح جدید از بی بی سی برای کسی که پیامت رو میخونه ولی جواب نمیده استفاده میشه. Were you playing video games that's why you ...
متاسفم برای کسانی که توی این فضا با زدن حرفهای رکیک شخصیت خودشون رو نشون میدن لطفا اجازه ندین چنین پیام های نمایش داده بشه خجالت آوره
Make به معنی از کار دراومدن He made a good husband او شوهر خوبی از کار دراومد. Make به معنی توصیف کردن You 've made my nise too big تو بینی منو خیل ...
Push one's patience صبر کسی را لبریز کردن
Smile to himself با خودش خندید یا لبخندی زد . جالبه وقتی به کسی لبخند میزنی باید از Small at استفاده کنی و به کار بردن to اشتباهه. Susan smiled at h ...
Be written all over sb's face از چهره کسی پیدا بودن، از وجنات کسی پیدا بودن
?Are you skipping school از مدرسه جیم زدی؟
Make it up داستان ساختن He was making it up to hide the fact او این داستان را ساخته بود تا حقیقت را پنهان کند
Put it on روشن کردن چیزی He put the kettle on او کتری را روشن کرد
اعصاب کسی را خرد کردن ، روی مخ کسی را رفتن
Come over again بازم تشریف بیارین ، به مهمانی که به خونه ات اومده میگی
My idea of something تصوری که من تو ذهنم از چیزی دارم Not my idea of something eg. Choclete milk anda piece of cake is not my idea of dinner تصور من ...
The top of the pile ( محاوره ) بالای صفحه ، سر خط, بالاترین مقام یا موقعیت در جامعه یا یک تشکیلات
Have had enough of something وقتی از یک موقعیت یا چیزی عصبانی یا خسته ای و میخوای متوقف بشه ?Haven't you had enough of children از بچه ها خسته نشدی، ...
کم بخور همیشه بخور ، نه چندان بخور کز دهانت برآید
Have enough of sb از کسی سیر بودن / شدن ?Haven't you had enough of children از بچه ها سیر نشدی؟
The birds and the bees مسائل جنسی
کسی را هو کردن
Give sth a personal touch سلیقه شخصی به خرج دادن
Become personal جنبه شخصی به خود گرفتن The argument was becoming personal جر و بحث دلشت جنبه شخصی به خودش می گرفت
Work well کارآمد بودن مفید بودن به درد بخور بودن . I think they could work well as picture books فکر می کنم آنها میتوانندبه عنوان کتاب های تصویری مفی ...
Have faith in someone به کسی ایمان داشتن کسی را باور داشتن
make sb laugh کسی را به خنده انداختن What do you make the time? فکر میکنی ساعت چنده؟ I make it ten به ساعت من ساعت ده است. You're made نانت تو روغنه ...
اهدا کردن یا بخشیدن چیزهایی که داری