bandwagon

/ˈbænˌdwæɡən//ˈbændˌwæɡən/

معنی: عرابهء دستهء موزیک سیار
معانی دیگر: (معمولا به صورت: onthebandwagon - عامیانه) هوادار برنده (مثلا در انتخابات)، جزو دسته ی موفق و محبوب، (امریکا)، (در رژه و کارناوال ها) گاری یا ارابه یا خودرو آذین شده ویژه ی دسته ی نوازندگان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: jump on the bandwagon, be on the bandwagon
(1) تعریف: a colorfully decorated wagon used to carry musicians at the head of a circus parade.

(2) تعریف: an increasingly popular or successful party, candidate, movement, or cause.

جمله های نمونه

1. the democrats seem to be on the bandwagon these days
این روزها به نظر می رسد که کار دمکرات ها گرفته باشد.

2. Competitors have jumped on the bandwagon and started building similar machines.
[ترجمه majid nazari] رقبا به این جریان پیوستند و شروع به ساخت چنین ماشین هایی نمودند
|
[ترجمه گوگل]رقبای خود را به راه انداخته اند و شروع به ساخت ماشین های مشابه کرده اند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، رقبا بر روی این گروه سوار شده اند و شروع به ساختن ماشین های مشابه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So what is really happening as the information bandwagon starts to roll?
[ترجمه majid nazari] پس در حقیقت چه اتفاقی افتاده است که جریان اطلاعات شروع به چرخش میکند؟
|
[ترجمه گوگل]پس واقعاً چه اتفاقی می افتد که باند اطلاعات شروع به چرخش می کند؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین چیزی که واقعا در حال رخ دادن است در حالی است که گروه اطلاعاتی شروع به چرخیدن می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The keep-fit bandwagon started rolling in the mid 80s.
[ترجمه majid nazari] موج تناسب اندام اواسط دهه ۸۰ به راه افتاد
|
[ترجمه گوگل]واگن نگهدارنده در اواسط دهه 80 شروع به کار کرد
[ترجمه ترگمان]این گروه در اواسط دهه ۸۰ شروع به چرخیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many farms are jumping on the bandwagon and advertising organically grown food.
[ترجمه majid nazari] تعداد زیادی از مزارع سوار در حال سوار شدن بر این جریان هستند و غذاهای غیر شیمیایی خود را تبلغ میکنند
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از مزارع در حال پریدن هستند و غذاهای ارگانیک را تبلیغ می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مزارع در حال پریدن بر روی خود و تبلیغ مواد غذایی ارگانیک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Scottish Nationalist bandwagon is gathering pace.
[ترجمه majid nazari] جریان گروه ملی گرای اسکاتلند سرعت گرفته است
|
[ترجمه گوگل]گروه ملی گرایان اسکاتلندی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]گروه ملی گرای اسکاتلند به سرعت در حال جمع شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The World Cup bandwagon is starting to roll.
[ترجمه majid nazari] جریان جام جهانی شروع به حرکت کرده است
|
[ترجمه گوگل]مسابقات جام جهانی شروع به چرخیدن کرده است
[ترجمه ترگمان]گروه جام جهانی شروع به غلت خوردن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They seem to have got an anti-government bandwagon rolling.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آنها باند ضد دولتی رو به رو شده اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که آن ها یک گروه ضد دولتی دارند که در حال غلتیدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It made a powerful bandwagon for people with different agendas.
[ترجمه گوگل]این یک باند قدرتمند برای افرادی با برنامه های مختلف ساخت
[ترجمه ترگمان]این گروه برای افرادی که دستور کار مختلفی دارند، گروه قدرتمندی ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Other leading manufacturers have jumped on the bandwagon.
[ترجمه گوگل]دیگر تولیدکنندگان پیشرو نیز به این کار دست یافته اند
[ترجمه ترگمان]سایر تولیدکنندگان عمده روی این گروه پریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Competitors are certain to jump on the bandwagon with rival systems and Nimslo's much-vaunted patents could be unable to stop them.
[ترجمه گوگل]مطمئناً رقبا با سیستم‌های رقیب وارد رقابت خواهند شد و پتنت‌های بسیار تحسین‌شده نیمسلو نمی‌توانند مانع از آن شوند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رقابت کنندگان در رقابت با سیستم های رقیب خود به کار خود ادامه دهند و امتیاز انحصاری Nimslo می تواند آن ها را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The more people jumped on to the bandwagon, the more others wanted to join them.
[ترجمه گوگل]هر چه افراد بیشتری به سمت واگن می پریدند، دیگران بیشتر می خواستند به آنها بپیوندند
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر به گروه می پریدند، دیگران می خواستند به آن ها بپیوندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And everyone tried to climb on the bandwagon.
[ترجمه گوگل]و همه سعی کردند از کالسکه بالا بروند
[ترجمه ترگمان]و همه سعی کردند که از گروه بالا بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Companies such as Oracle are jumping on the bandwagon, too, with low-priced network computers.
[ترجمه گوگل]شرکت‌هایی مانند اوراکل نیز با رایانه‌های شبکه ارزان‌قیمت در حال پیشرفت هستند
[ترجمه ترگمان]شرکت هایی مانند اوراکل نیز با کامپیوترهای شبکه با قیمت پایین در حال جست وخیز می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Communists have climbed on the bandwagon, but only to put the brakes on.
[ترجمه گوگل]کمونیست‌ها از راه دور بالا رفته‌اند، اما فقط برای ترمز کردن
[ترجمه ترگمان]کمونیست ها از طرف من بالا امده اند، اما فقط برای اینکه ترمز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عرابهء دستهء موزیک سیار (اسم)
bandwagon

انگلیسی به انگلیسی

• wagon carrying musicians in a parade; movement which attracts joiners because it appears to be winning
if you say that someone has jumped on the bandwagon, you mean that they have become involved in an activity only because it is fashionable.

پیشنهاد کاربران

مشتاقان. . . . خواهان
فراگیری
همه گیری
در واقع در امر ذکر شده ، شخصی که بخواهد بصورت اختیاری تیمی را برای هواداری برگزیند ، معمولا تیمی را برمیگزیند که قدرت تام فعلی را دراختیار داشته باشد و از گزند شکست و سقوط و امثال آنها به دور باشد. یا گاها تیمی را برمیگزیند که بازیکنان مشهور تر و بزرگتری دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

این هوادار اصطلاحاً band wagon نامیده میشود.

در رشته های ورزشی به تیم هایی گفته میشود که به وسیله قدرت و پیشینهٔ چند سال اخیرشان ، هواداران زیادی را به خود جذب میکنند.
برای مثال طبق نظر سنجی ها در بسکتبال تیم های واریرز و لیکرز اینچنین بوده اند. در فوتبال نیز تیم های رئال مادرید و بارسلونا اینگونه اند.
jump on the gold bandwagon:به مشتاقان طلا پیوستن
فعالیتی که بیش تر مردم آن را انجام می دهند
اثر
Bandwagon effect
اثر گله ای ، نوعی سوگیری شناختی که فرد عملی را فقط به این دلیل انجام میدهد که دیگران نیز دارند همان کار را میکنند
To jump/climb on the bandwagon = همرنگ جماعت شدن
بنظرم این مقاله از ویکی پدیا بهترین توضیح درمورد عبارت ( Bandwagon effect ) هست
https://fa. wikipedia. org/wiki/اثر_ارابه_موسیقی
دنباله روی در روابط بین الملل
دسته سینه زنی: این معادل توسط دکتر زیباکلام در ترجمه کتاب چیستی علم صفحه 125 ( چاپ هجدهم ) استفاده شده است.
پیوستن به اردوی طرف قدرتمند
باد به پرچم بودن
در واژه:
کاروانِ بَزم
بزم کاروان
در معنا:
موج سواری / نان به نرخ روز خوردن / توسل به دیدگاه اکثریت یا توسل به محبوب ترین یا توسل
به متداول ترین یا توسل به موردحمایت ترین یا توسل به مد روزترین و. . .
سوار موج شدن
Jump/ climb on the bandwagon
فرصت طلبی کردن ، رنگ عوض کردن ، به هر سازی رقصیدن
کاروان تبلیغاتی در انتخابات
بیشتر در آمریکا دیده میشه
Use the time
استفاده درست از زمان
قطار در حال حرکت ( فعالیتی پرگرایش )
فعالیت دسته جمعی
jumpe on the bandwagon : [فرصت طلبانه] به قافله ی چیزی پیوستن
توسل به اکثریت
activity which alot of people do
politically: joining to stronger side
به لحاظ سیاسی: به طرف قویتر پیوستن
نان به نرخ روز خوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس