تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

آقای Young man یکی از معانی decent به عنوان صفت پوشیده ( داشتن پوشش یا لباسیه که خیلی بدنت معلوم نباشه ) هستش و وقتی انگلیسی زبان میگه ?Are you dece ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

آقای اشکانی به عنوان یک مترجم میخوام شما رو از این اشتباه که همه کلمات یک معنای مشخص و دقیق دارن دربیارم. به هیچ عنوان اینطور نیست کلمات انگلیسی میتو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

آقای hamidkhal300 کاملاً اشتباه می کنید خانم مهسا دقیقاً درست گفتند. یکی از کاربردهای so that به این شکله که بعد از so یک adj یا adv قرار میگیره و بع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این اصطلاح به معنی اینه که یه ویژگی که در اعضای خانواده متداولی. All her children are very artistic. It must run in the family همه بچه های او خیلی ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کار خود را کردن راه خود را رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

باعث آتش سوزی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکی از معناهای آن در این قالب Or something. . . . . . . به معنای یه چیزی تو این مایه ها ، یه چیزی مثل آن . Eg. Her name is Judith or Jullu or someth ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اهدا کردن یا بخشیدن چیزهایی که داری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

make sb laugh کسی را به خنده انداختن What do you make the time? فکر میکنی ساعت چنده؟ I make it ten به ساعت من ساعت ده است. You're made نانت تو روغنه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Have faith in someone به کسی ایمان داشتن کسی را باور داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Work well کارآمد بودن مفید بودن به درد بخور بودن . I think they could work well as picture books فکر می کنم آنها میتوانندبه عنوان کتاب های تصویری مفی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Become personal جنبه شخصی به خود گرفتن The argument was becoming personal جر و بحث دلشت جنبه شخصی به خودش می گرفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Give sth a personal touch سلیقه شخصی به خرج دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را هو کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

The birds and the bees مسائل جنسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Have enough of sb از کسی سیر بودن / شدن ?Haven't you had enough of children از بچه ها سیر نشدی؟

پیشنهاد
٧

کم بخور همیشه بخور ، نه چندان بخور کز دهانت برآید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Have had enough of something وقتی از یک موقعیت یا چیزی عصبانی یا خسته ای و میخوای متوقف بشه ?Haven't you had enough of children از بچه ها خسته نشدی، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

The top of the pile ( محاوره ) بالای صفحه ، سر خط, بالاترین مقام یا موقعیت در جامعه یا یک تشکیلات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

My idea of something تصوری که من تو ذهنم از چیزی دارم Not my idea of something eg. Choclete milk anda piece of cake is not my idea of dinner تصور من ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Come over again بازم تشریف بیارین ، به مهمانی که به خونه ات اومده میگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اعصاب کسی را خرد کردن ، روی مخ کسی را رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Put it on روشن کردن چیزی He put the kettle on او کتری را روشن کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Make it up داستان ساختن He was making it up to hide the fact او این داستان را ساخته بود تا حقیقت را پنهان کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

?Are you skipping school از مدرسه جیم زدی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Be written all over sb's face از چهره کسی پیدا بودن، از وجنات کسی پیدا بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Smile to himself با خودش خندید یا لبخندی زد . جالبه وقتی به کسی لبخند میزنی باید از Small at استفاده کنی و به کار بردن to اشتباهه. Susan smiled at h ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Push one's patience صبر کسی را لبریز کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Make به معنی از کار دراومدن He made a good husband او شوهر خوبی از کار دراومد. Make به معنی توصیف کردن You 've made my nise too big تو بینی منو خیل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

متاسفم برای کسانی که توی این فضا با زدن حرفهای رکیک شخصیت خودشون رو نشون میدن لطفا اجازه ندین چنین پیام های نمایش داده بشه خجالت آوره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Leave someone on read اصطلاح جدید از بی بی سی برای کسی که پیامت رو میخونه ولی جواب نمیده استفاده میشه. Were you playing video games that's why you ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

be a game that two can play اگر قرار به کلک زدن باشه همه بلدن ، ( طبق ترجمه هزاره )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگر صفت dead برای مکان استفاده بشه معنی boring میده یعنی جایی که هیچ اتفاق جالب و هیجان انگیزی نمیفته . This place is dead after nine o'clock. میتو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Go with someone همراه کسی رفتن ?Can I go with you now

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

یکی از استفاده های this که spoken است: به معتی آنقدر قبل از Good, bad , much میاد و معمولا در جمله های متفی یا سوالی استفاده میشه . I 've never had ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Feel a sense of urgency احساس نیاز شدید داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

by heart از بر ، از حفظ The pupils learned many poems by heart.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برنده ، ( بلیت ) برنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

do a strip استریپ تیز کردن ، لخت شدن Strip to the buff ( محاوره ) لخت مادرزاد شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

لخت مادرزاد شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Unlived in جایی که برای زندگی راحت و خودمانی نیست. She realized how empty and unlived in the apartment had become

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

درگیر چیزی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Jump/ climb on the bandwagon فرصت طلبی کردن ، رنگ عوض کردن ، به هر سازی رقصیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

She is too good for her husband. از سر شوهرش زیاده. He was as good as his word. قولش قوله. Be in good spirits سرحال بودن ، شاد و شنگول بودن make ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

be involved with someoe دو کاربرد داره ۱. داشتن یک رابطه عاشقانه با کسی مخصوصا رابطه جنسی The senator denied that he was romantically involved wit ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

be much the same خیلی فرق نکردن ، همان طور بودن The patient is much the same today. امروز حال مریض همان طوری است که بود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

happy - go - lucky آدم الکی خوش - بی خیال - راحت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Think again در فکر/ افکار خود تجدید نظر کردن If you think I'm going to lend you my car can think again اگر خیال کردی من ماشینم را به تو قرض میدم اشتب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Words fail me زبانم قاصر است His memory fails him حافظه اش یاری نمی کند I fail to understand هر چه فکر می کنم نمی فهمم Never fail to do something انج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

زیر نظر داشتن

١