پیشنهاد‌های نیلوفر مرادی (٥٧)

آقای Young man یکی از معانی decent به عنوان صفت پوشیده ( داشتن پوشش یا لباسیه که خیلی بدنت معلوم نباشه ) هستش و وقتی انگلیسی زبان میگه ?Are you dece ...

آقای اشکانی به عنوان یک مترجم میخوام شما رو از این اشتباه که همه کلمات یک معنای مشخص و دقیق دارن دربیارم. به هیچ عنوان اینطور نیست کلمات انگلیسی میتو ...

آقای hamidkhal300 کاملاً اشتباه می کنید خانم مهسا دقیقاً درست گفتند. یکی از کاربردهای so that به این شکله که بعد از so یک adj یا adv قرار میگیره و بع ...

این اصطلاح به معنی اینه که یه ویژگی که در اعضای خانواده متداولی. All her children are very artistic. It must run in the family همه بچه های او خیلی ه ...

کار خود را کردن راه خود را رفتن

باعث آتش سوزی شدن

یکی از معناهای آن در این قالب Or something. . . . . . . به معنای یه چیزی تو این مایه ها ، یه چیزی مثل آن . Eg. Her name is Judith or Jullu or someth ...

اهدا کردن یا بخشیدن چیزهایی که داری

make sb laugh کسی را به خنده انداختن What do you make the time? فکر میکنی ساعت چنده؟ I make it ten به ساعت من ساعت ده است. You're made نانت تو روغنه ...

Have faith in someone به کسی ایمان داشتن کسی را باور داشتن

Work well کارآمد بودن مفید بودن به درد بخور بودن . I think they could work well as picture books فکر می کنم آنها میتوانندبه عنوان کتاب های تصویری مفی ...

Become personal جنبه شخصی به خود گرفتن The argument was becoming personal جر و بحث دلشت جنبه شخصی به خودش می گرفت

Give sth a personal touch سلیقه شخصی به خرج دادن

کسی را هو کردن

The birds and the bees مسائل جنسی

Have enough of sb از کسی سیر بودن / شدن ?Haven't you had enough of children از بچه ها سیر نشدی؟

کم بخور همیشه بخور ، نه چندان بخور کز دهانت برآید

Have had enough of something وقتی از یک موقعیت یا چیزی عصبانی یا خسته ای و میخوای متوقف بشه ?Haven't you had enough of children از بچه ها خسته نشدی، ...

The top of the pile ( محاوره ) بالای صفحه ، سر خط, بالاترین مقام یا موقعیت در جامعه یا یک تشکیلات

My idea of something تصوری که من تو ذهنم از چیزی دارم Not my idea of something eg. Choclete milk anda piece of cake is not my idea of dinner تصور من ...

Come over again بازم تشریف بیارین ، به مهمانی که به خونه ات اومده میگی

اعصاب کسی را خرد کردن ، روی مخ کسی را رفتن

Put it on روشن کردن چیزی He put the kettle on او کتری را روشن کرد

Make it up داستان ساختن He was making it up to hide the fact او این داستان را ساخته بود تا حقیقت را پنهان کند

?Are you skipping school از مدرسه جیم زدی؟

Be written all over sb's face از چهره کسی پیدا بودن، از وجنات کسی پیدا بودن

Smile to himself با خودش خندید یا لبخندی زد . جالبه وقتی به کسی لبخند میزنی باید از Small at استفاده کنی و به کار بردن to اشتباهه. Susan smiled at h ...

Push one's patience صبر کسی را لبریز کردن

Make به معنی از کار دراومدن He made a good husband او شوهر خوبی از کار دراومد. Make به معنی توصیف کردن You 've made my nise too big تو بینی منو خیل ...

متاسفم برای کسانی که توی این فضا با زدن حرفهای رکیک شخصیت خودشون رو نشون میدن لطفا اجازه ندین چنین پیام های نمایش داده بشه خجالت آوره

Leave someone on read اصطلاح جدید از بی بی سی برای کسی که پیامت رو میخونه ولی جواب نمیده استفاده میشه. Were you playing video games that's why you ...

be a game that two can play اگر قرار به کلک زدن باشه همه بلدن ، ( طبق ترجمه هزاره )

اگر صفت dead برای مکان استفاده بشه معنی boring میده یعنی جایی که هیچ اتفاق جالب و هیجان انگیزی نمیفته . This place is dead after nine o'clock. میتو ...

Go with someone همراه کسی رفتن ?Can I go with you now

یکی از استفاده های this که spoken است: به معتی آنقدر قبل از Good, bad , much میاد و معمولا در جمله های متفی یا سوالی استفاده میشه . I 've never had ...

Feel a sense of urgency احساس نیاز شدید داشتن

by heart از بر ، از حفظ The pupils learned many poems by heart.

برنده ، ( بلیت ) برنده

do a strip استریپ تیز کردن ، لخت شدن Strip to the buff ( محاوره ) لخت مادرزاد شدن

لخت مادرزاد شدن

Unlived in جایی که برای زندگی راحت و خودمانی نیست. She realized how empty and unlived in the apartment had become

درگیر چیزی شدن

Jump/ climb on the bandwagon فرصت طلبی کردن ، رنگ عوض کردن ، به هر سازی رقصیدن

She is too good for her husband. از سر شوهرش زیاده. He was as good as his word. قولش قوله. Be in good spirits سرحال بودن ، شاد و شنگول بودن make ...

be involved with someoe دو کاربرد داره ۱. داشتن یک رابطه عاشقانه با کسی مخصوصا رابطه جنسی The senator denied that he was romantically involved wit ...

be much the same خیلی فرق نکردن ، همان طور بودن The patient is much the same today. امروز حال مریض همان طوری است که بود.

happy - go - lucky آدم الکی خوش - بی خیال - راحت

Think again در فکر/ افکار خود تجدید نظر کردن If you think I'm going to lend you my car can think again اگر خیال کردی من ماشینم را به تو قرض میدم اشتب ...

Words fail me زبانم قاصر است His memory fails him حافظه اش یاری نمی کند I fail to understand هر چه فکر می کنم نمی فهمم Never fail to do something انج ...

زیر نظر داشتن