پیشنهاد‌های وانیلایانولا (٤٢٠)

بازدید
١٩٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اهل خانه، اهالی منزل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

( فعل ) حرص خوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مات و مبهوت ( به دلیل اینکه فرد اصلا درکی از موضوع ندارد یا بی خبر است. )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در تکمیل صحبت TERRAFXRM نکته دیگر اینکه این واژه ( معمولا در زمینه اجتماعات محدود ) گاهی درباره وظایف و موضوعات به کار میره و نه صرفا اشیا و امکانات ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سنگها را وا کردن - کامل مورد بحث قرار دادن - حل و فصل کردن - حرف ناگفته باقی نگذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

دلمرده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

tyrannosaur یا tyrannosaurus یک نوع دایناسور گوشتخوار است مربوط به اواخر دوران کرتاسه. در فارسی تیرانوسور یا تیرانوسوروس تلفظ میشود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

ددپایان رده ای از دایناسورها با پاهای سه انگشتی، و غالبا گوشتخوار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

با حروف بزرگ معمولا منظور جنگ داخلی آمریکا است. ( یا هر جایی که در متن مورد نظر است )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

صداکشی، آموزش خواندن و نوشتن از طریق صداکشی. با آواشناسی ( phonetics ) که شاخه ای از زبان شناسی است اشتباه نگیرید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آویزون. دختر یا پسری که دور و بر فرد مورد علاقه اش می پلکد بدون آنکه توجهی از او دریافت کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در انگلیسی به واژگانی می گویند که نمی توان آن ها را از طریق قواعد آوایی مرسوم آموخت و بایدآن ها را از روی شکل ظاهری به خاطر سپرد واژگان بصری/دیداری ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

( در درمان ) سابقه پزشکی در رشته های دیگر همدبه معنای سابقه و پس زمینه فرد در آن موضوع خاص است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فن آموزگاری، فن/علم تعلیم و تربیت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

خوش آمدن ها و بد آمدن ها خوشایندها و ناخوشایندهای ( فردی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دفتر، دفترچه دفتری است مخصوص نگاه داشتن حساب و کتاب های مختلف از جمله حساب فروش، خرید، حساب بانکی، حساب سود و غیره. میتوان آن را به سادگی دفتر حساب ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

( صفت ) تحکم آمیز، از بالا به پایین، عاقل اندر سفیه، خودپسندانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جرائم جدی ( حقوق )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

cynical معنایی دو گانه دارد هم ویژگی کسی است که نسبت به انسان و جهان بدبین است و افراد را در پی سود و منفعت شخصی میپندارد هم درباره همان کسی به کار م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

میز کار یا ایستگاه کاری/درسی/تحقیقاتی و غیره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شبکه نگاری، شبکه شناسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

a large and powerful state formed from a federation or union of nations. منظور سازمان ها و اتحادیه هایی نظیر اتحادیه اروپاست. یا دولت هایی مانند دول ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دوستانی که مثال هایی مثل Hill Drive یا Ocean Drive آوردند توجه نکردند اینها اسم خاص است. اسم آن محله هیل درایو و اُشن درایو است. پس به معنای محله یا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

panic اصطلاح تخصصی حوزه روانشناسی محسوب میشود که معنای آن به سراسیمگی و به خصوص دلهره نزدیک است. قطعا به معنای هول شدن و هول کردن و دستپاچه شدن نیست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در روانشناسی: اختلال هراس دوستان اختلال هراس ( panic disorder ) را با حمله هراس/وحشت ( panic attack ) یکی نگیرید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

این واژه، معنای منفی دارد پس کلماتی مانند زودآیند، زودهنگام یا پیش رو و غیره که بار معنایی خنثی یا مثبت دارند، معادل های خوبی نیستند. اما قریب الوقو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودکشی منجر به مرگ، خودکشی واقعی در مقایسه با Suicide Attempt که یعنی اقدام به خودکشی و suicidal ideation که یعنی افکار خودکشی/ فکر به خودکشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( صفت ) مطمئن به نفس، مسلط، مسلط به نفس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تعریف دایره المعارف بریتانیکا Hundreds of varieties of metal machine tools, ranging in size from small machines mounted on workbenches to huge produc ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ابزارآلات، ماشین آلات با توجه به تعریف آن در دیکشنری ها، دقیقا معنای ابزارآلات یا ماشین آلات می دهد. که در آن ماشین یا ابزار جایگزین قسمت اول کلمه ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به عنوان فعل: یک معنی اش این است: تسلیم ( نظر/دستور دیگران ) شدن، جا زدن، ضعف نشان دادن تعریف دیکشنری کالینز و کیمبریج: If you say that someone rolls ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دکتر باطنی آن را اعتباربخشی و اثبات نیز آورده اند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

اسم: ضرورت صفت: ضروری، حیاتی، بسیار مهم *** اسم: دستور، فعل امر خلاصه تمام معنیها گفته شد. هشدار: به هیچ وجه معنای حتمی و همچنین اجباری ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

حالا که به گذشته نگاه میکنم، با نگاه به گذشته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ابداع، ابتکار، تدبیر، ماشین، دستگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی جذابیت، نخواستنی، نه چندان جالب. چیزهایی که چنگی به دل نمی زنند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نخستین و اصلیترین معنایش ارضای نیاز/شهوت است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

با توجه به تعریف آکسفورد the quality of reacting quickly and positively. responsiveness با response متفاوت و از آن فراتر است. یعنی واکنش سریع و مثب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه اختصاصی حوزه فیزیولوژی عصبی است به معنای غیرارادی/ ناآگاه درست است که این واژه به لحاظ ریشه از autonomy آمده اما به صورت صفت ادامه آن نیست و تنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نمی دانم معنای افسارگسیخته و از هم پاشیده که دوستان گفته اند از کجا آمده، لطفا برای معنای آن به فرهنگ لغت های معتبر ارجاع دهید. تا جایی که من چک کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نماینده ی کارگران ( که به اتحادیه معرفی می شود )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پر عزیز، off the hook یعنی از مخمصه و گرفتاری رها شدن و در نتیجه به وضعیت نرمال برگشتن. دردسر رو رد کردن. واقعا انتظار میره دوستان به جای استفاده ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چوب بست، داربست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاربر Htm محترم، درست است که کلمه تخصصی برای اصولگرا همان است که فرمودید اما hardliner به صورت عمومی و با نقش صفت دقیقا به معنای اصولگراست. به تعریف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خشونت، زنندگی، بی رحمی، سبعیت، زبری، زمختی، دشواری، سختی، خامی و خشنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برند بی کیفیت و گمنام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Blackout windows یعنی پنجره هایی که پرده ضخیم معروف به بلک اوت دارن و نور رو کامل می گیرن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تفاوت condo با آپارتمان اینه که اولی خریداری شده است ولی دومی یک واژه کلی است که برای واحدهای درون یک ساختمان به کار می رود و به وضعیت استیجاری یا خر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از بیخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

فعل: لش کردن، غش کردن ( مجازاً ) ، ولو شدن، لم دادن اسم: 1. حالت ولو شدن، تنبلی و کندی، 2. آدم دست وپا چلفتی/بی خاصیت/ بی عرضه