پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٥٧٤
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حائز اهمیت بودن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دانه ( جو ، گندم، برنج، . . . )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

سیاست اجرایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● اداری بازی ( درگیر روندهای اداری و کاغذبازی شدن )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

● شن ریزه، سنگ ریزه ● سرسختی ● دندان بهم فشردن ( معمولا از روی تحمل یه شرایط سخت )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● دارای ناهمواری ملایم مثل سطح دریا به خاطر جزر و مد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

● خوردن به چیزی و برگشت کردن مثل ضربه های زیر قایق موتوری به آب یا توپ بسکتبال هنگام دریبل زنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● معمولا برای مهمانی و مراسم میگن: cater for we have catered for 35 people.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● واضح، کانونی ( برای عکس ) ، غیرتار The photos aren't in focus. عکسا تار هستن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

● تفاوت دو یا چند چیز ( جوری که قابل تشخیص بشه این تفاوت و به چشم بیاد ) مثلا وقتی رنگ ها توی یک عکس کنتراست خوبی دارن یعنی کیفیت رنگا و تفاوت قسمت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ostracize از چشم عموم و دیگران انداختن، بایکوت کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

hassle

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

● طنین انداختن His voice resonated in the empty church ● درست به نظر رسیدن The thing that I resonated with as a kid was that you always had special ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

hawk

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٢

● آخه قربونتون برم، این ترجمه سایت کمبریج از این واژه هست: having good moral qualities and behaviour کجای این نوشته "با تقوا"، " پرهیزکار"، . . . چر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

talon: ناخنِ چنگال clutch: چنگال ( به طور کلی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

talon: ناخنِ چنگال clutch: چنگال ( به طور کلی )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

● put off sth : به تاخیر انداختن چیزی . we put off the celebration ● to be put off: تو ذوق خوردن، زده شدن I was really put off when he explained th ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

● قابل ارزیابی ○ اکثر دوستان عزیزم " ارزیاب کننده" ترجمه کردند که برای این ما واژه evaluator رو داریم، البته حق میدم به عزیزان چون پسوند ive در انته ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● ( بهترین ) راه پیش رو

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

precipitously

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

retention

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

از روی بی توجهی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

toward: امریکن towards: بریتیش هیچ فرقی هم با هم ندارن، اما معنی ها: ● به سوی she stood up and walked toward/towards him. ● نسبت به He is usually v ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● شست کسی خبردار شدن از چیزی، باخبر شدن از چیزی یا کسی که کار نادرستی داره انجام میده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دوستان عزیزم، برای جعبه ابزار، لغت tool box رو داریم که مناسب تره، برای tool kit بهتره بگیم "کیف ابزار" یا از این کاور های برزنتی که ابزار ها توش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

● با مثال بهتره: You don't happen to have a cookery workshop, do you? جسارتا ( احیانا ) کارگاه آموزش آشپزی ندارید که، دارید؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

most often

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

commuting commute : رفت و آمد کردن به جایی

پیشنهاد
٠

sort out

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حالا چرا اقوام محترم و بعضا نامحترم که همسایه هم هستن اینقدر تلاش میکنن که گیل و گیلک رو بچسبونن به خودشون، عجب پس گیل طبریه؟؟؟!! یا لره!! اون موقع ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● در واقع همون onshore میشه دوستان لازم به ذکر هستش که بر مبنای دیکشنری کمبریج، این لغت به معنی منطقه ای داخل دریا اما نزدیک به ساحل هست ( نه توی خشک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

● مکمل ● اضافه، اضاف ( مبلغ یا برگه روزنامه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پویا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دویدن اداره کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیمان، معاهده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لبه بلندی یا پل یا هر سازه ای در ارتفاع را بالا می آورند ( با نرده یا میله ) برای محافظت و جلوگیری از پرت شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سکویی که روش می ایستن و کار انجام میدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٨

● اگر اسم باشد: دسیسه، توطئه ● اگر فعل باشد: شیفته و مجذوب چیزی بودن، هنیشه دنبال چیزی بودن، معمولا هم این شکلی میاد: be intrigued by something/some ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● اگر منظورتون "درگیر بودن، پر از مشغله بودن" هست: I'm tied up I'm rushed off my feet I have a lot on my plate ● اگر میخواید بگید " وقتم تمومه، دیگه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I'm tied up I'm rushed of my feet I have a lot on my plate

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

be a matter of opinion نسبی و سلیقه ای هست، بسته به نظر هر شخص متفاوته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● نوع آشپزی، روش پخت مثلا: japanese cuisine Iranian cuisine تلفظ: کُزیین تکیه: بر روی " ز"

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

preservative

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار شاقی بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

tempting وسوسه انگیز , اغواکننده irresistable مقاومت ناپذیر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگترین بخش چیزی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: pomegranate تلفظ: پُمِگرانِت تکیه بر روی: پ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

extremely کاملا، شدیدا، به طور نهایی و کامل