پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)
induction فرایند آشنا کردن شخصی با یک محیط یا محل کار و همکاران The manager has arranged for her an induction programme .
● هجوم یا حرکت دیوانه وار و غیر قابل کنترل، ( عین رفتار بعضی از حیوونا مثل گربه تو مواقعی که جایی گیر میفته و خودشو اینور اونور میکوبه یا وقتی حمله م ...
در مورد خود: دست بالا گرفتن خود در مورد دیگران: احترام بالایی قایل بودن
علی الخصوص
مهارت های تعاملی ( بین افراد ) ، مثل روابط اجتماعی
کسی که فکرش کوچیکه
whereas
اگر واضح تر بخوام بگیم ( بگیم ) ، . . . به طور واضح تر، . . . .
● لزوما نباید حشره باشه دوستان، میتونه هر جانداری باشه، مثل نوزاد قورباغه larvae= plural form of larva
حشره یا جانداری که از تخمش درومده اما هنوز نوزاده و خیلی کم تحرک حتی بچه قورباغه
genuine
به پایان رسیدن ( یک برنامه یا جلسه ) our programme is up
املای صحیح: recap معنی: بازگویی و مرور نکات
مشکل بالقوه ای بودن
● فقط دوستان در نظر داشته باشن اگر خواستن بگن مثلا "کتاب اقتصادی" ( در واقع کتاب مربوط به علم اقتصاد ) , باید بگید: economics book اینجا این کلمه جمع ...
to bring sb up to date on sth کسی رو از آخرین موضوعات مربوط به چیزی باخبر کردن
. . . I keep meaning to دنبال اینم که . . .
قربون صدقه رفتن، مهر ورزیدن
give sweets to someone: قربون صدقه رفتن، مهر ورزیدن
تدارک دیدن یک اجرا از صفر تا صد ( طرح اولیه، تمرین و اجرای نهایی )
● دوره ( که به دریافت یک مدرک ختم میشه )
تبحر
چیزی که به شخصه دیده شده
گیلکی: گربه در گویش مازنی به گربه بامشی میگن نه پیچا.
در زبان گیلکی: جوجه ( پرنده کوچک )
نوعی مار بی خطر و زردرنگ ( بسیار ترسو نسبت به انسان ) که در گویش گیلگی به این اسم معروف است .
ادمین عزیز، دمرده گویش مازنی صرف نبست، در گیلان هم به وفور استفاده میشه، با همین معنی، ، نمیدونم روی چه حسابی به عنوان گویش مازنی معرفی کردید. حداقل ...
آرامش خاطر
● خوشایند، دوست داشتنی She has an agreeable personality ● قابل پذیرش Finding an agreeable compromise to both sides □ منبع: کمبریج
● متوازن و آهنگین ● دوستانه و مسالمت آمیز
●معنی ها همه فالی، فقط خدمت اون دوستانی که همیشه sympathy رو با empathy اشتباه میگیرن یه توضیحی عرض کنم تا روشن تر بشه براشون، ■ Empathy is shown i ...
● افرادی که خلق و خوی خیلی شبیه به هم دارند مترادف: to be kindred spirits
مورد علاقه کسی بودن، شخصی که معیار های مورد نظر طرف رو برای دوستی چه با جنس موافق و چه جنس مخالف داره
آسانگیر و یا بی خیال دنیا
to be laugh a minute چیزی یا کسی که خیلی جالبه و اسباب خنده رو فراهم میکنه، اما این واژه اغلب کنایه آمیز استفاده میشه و معنی برعکس میده ( یعنی چیزی ک ...
● در حد ( انجام ) کاری یا چیزی بودن
to be put in charge of sth مسئولیت چیزی به کسی واگذار شدن ( مخصوصا در غیاب مسئول اصلی )
بچه داری ( مراقب از بچه )
از آن لحاظ
انجام کاری که نشون بده داری اظهار پشیمونی میکنی و متاسفی
invade: هجوم بردن evade: قسر در رفتن
invade: هجوم بردن evade: قسر در رفتن
ویروس عامل
● infestation: آلودگی بیرونی، وجود حشرات و حیواناتی که عامل بیماری هستند ● infection: عفونت
چشم انداز ( فرصت های ) شغلی که میتونی در آینده داشته باشی ( با توجه به شرایط و سابقه حال حاضر )
● اگر اسم باشد ( تلفظ: بافِی ) : غذایی که به صورت سلف سرویس ارائه میشود. ● اگر فعل باشد ( تلفظ: بافِت ) : پشت هم به چیزی برخورد کردن ( مثل کشتی که ...
on a sixpence سه سوت
اصلا شباهتی ندارد، این کجا و آن کجا
● قابل تردد ● قابل قبول
تفاهم داشتن