پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٥٧٨
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

induction فرایند آشنا کردن شخصی با یک محیط یا محل کار و همکاران The manager has arranged for her an induction programme .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

● هجوم یا حرکت دیوانه وار و غیر قابل کنترل، ( عین رفتار بعضی از حیوونا مثل گربه تو مواقعی که جایی گیر میفته و خودشو اینور اونور میکوبه یا وقتی حمله م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد خود: دست بالا گرفتن خود در مورد دیگران: احترام بالایی قایل بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علی الخصوص

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

مهارت های تعاملی ( بین افراد ) ، مثل روابط اجتماعی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که فکرش کوچیکه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

whereas

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر واضح تر بخوام بگیم ( بگیم ) ، . . . به طور واضح تر، . . . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● لزوما نباید حشره باشه دوستان، میتونه هر جانداری باشه، مثل نوزاد قورباغه larvae= plural form of larva

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حشره یا جانداری که از تخمش درومده اما هنوز نوزاده و خیلی کم تحرک حتی بچه قورباغه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

genuine

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به پایان رسیدن ( یک برنامه یا جلسه ) our programme is up

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح: recap معنی: بازگویی و مرور نکات

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مشکل بالقوه ای بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

● فقط دوستان در نظر داشته باشن اگر خواستن بگن مثلا "کتاب اقتصادی" ( در واقع کتاب مربوط به علم اقتصاد ) , باید بگید: economics book اینجا این کلمه جمع ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to bring sb up to date on sth کسی رو از آخرین موضوعات مربوط به چیزی باخبر کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

. . . I keep meaning to دنبال اینم که . . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قربون صدقه رفتن، مهر ورزیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

give sweets to someone: قربون صدقه رفتن، مهر ورزیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تدارک دیدن یک اجرا از صفر تا صد ( طرح اولیه، تمرین و اجرای نهایی )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

● دوره ( که به دریافت یک مدرک ختم میشه )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

تبحر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیزی که به شخصه دیده شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

گیلکی: گربه در گویش مازنی به گربه بامشی میگن نه پیچا.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در زبان گیلکی: جوجه ( پرنده کوچک )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی مار بی خطر و زردرنگ ( بسیار ترسو نسبت به انسان ) که در گویش گیلگی به این اسم معروف است .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادمین عزیز، دمرده گویش مازنی صرف نبست، در گیلان هم به وفور استفاده میشه، با همین معنی، ، نمیدونم روی چه حسابی به عنوان گویش مازنی معرفی کردید. حداقل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آرامش خاطر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● خوشایند، دوست داشتنی She has an agreeable personality ● قابل پذیرش Finding an agreeable compromise to both sides □ منبع: کمبریج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● متوازن و آهنگین ● دوستانه و مسالمت آمیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

●معنی ها همه فالی، فقط خدمت اون دوستانی که همیشه sympathy رو با empathy اشتباه میگیرن یه توضیحی عرض کنم تا روشن تر بشه براشون، ■ Empathy is shown i ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● افرادی که خلق و خوی خیلی شبیه به هم دارند مترادف: to be kindred spirits

پیشنهاد
٠

مورد علاقه کسی بودن، شخصی که معیار های مورد نظر طرف رو برای دوستی چه با جنس موافق و چه جنس مخالف داره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آسانگیر و یا بی خیال دنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be laugh a minute چیزی یا کسی که خیلی جالبه و اسباب خنده رو فراهم میکنه، اما این واژه اغلب کنایه آمیز استفاده میشه و معنی برعکس میده ( یعنی چیزی ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● در حد ( انجام ) کاری یا چیزی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to be put in charge of sth مسئولیت چیزی به کسی واگذار شدن ( مخصوصا در غیاب مسئول اصلی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بچه داری ( مراقب از بچه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از آن لحاظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انجام کاری که نشون بده داری اظهار پشیمونی میکنی و متاسفی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

invade: هجوم بردن evade: قسر در رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

invade: هجوم بردن evade: قسر در رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویروس عامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

● infestation: آلودگی بیرونی، وجود حشرات و حیواناتی که عامل بیماری هستند ● infection: عفونت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چشم انداز ( فرصت های ) شغلی که میتونی در آینده داشته باشی ( با توجه به شرایط و سابقه حال حاضر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● اگر اسم باشد ( تلفظ: بافِی ) : غذایی که به صورت سلف سرویس ارائه میشود. ● اگر فعل باشد ( تلفظ: بافِت ) : پشت هم به چیزی برخورد کردن ( مثل کشتی که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

on a sixpence سه سوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلا شباهتی ندارد، این کجا و آن کجا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● قابل تردد ● قابل قبول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفاهم داشتن