تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سوگند یاد کردن ، ناسزا گفتن، دشنام دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراسم تحلیف ، مراسم سوگند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

adhesive glue paste

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اسم : ۱ - رب ۲ - خمیر ۳ - چسب فعل : ۱ - چسباندن ، چسبیدن ۲ - copy and paste توی کامپیوتر باهاش آشنا هستین. اینجا باز معنی چسبیدن میده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اقدام جمعی ، عمل جمعی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

1 - زیر گرفتن 2 - مرور کردن 3 - طول کشیدن 4 - لبریز شدن ( طبق دیکشنری لانگمن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسیار مختلف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

dull film فیلم کسل کننده dull red قرمز مات dull sky آسمان گرفته ، آسمان کدر ، آسمان تیره dull pain درد خفیف ( اما مزمن و مداوم ) dull blade تیغه ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تیغه کُند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

peripheral یعنی حاشیه ای نه periphery

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

extent گستره ، میزان extensively به طور گسترده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اشاره مختصر ، اشاره کوتاه، اشاره غیر مستقیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ضربه ناقص : ضربه ای که با تمام نیرو به جسم نمیخورد بلکه به حاشیه جسم میخورد و کمانه می کند .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تاب بازی هم معنی میده تاب خوردن، تاب بازی کردن ، چرخیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

swinging pendulum آونگ نوسان کننده ، آونگ نوسانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی دیگه از معانیش/ هیجان انگیز یا شیک/ هستش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از لحاظ شکل شبیه به . . . از لحاظ شکل مشابه . . . از لحاظ شکلی شبیه به . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یکی از معنی های آن - تعیین کردن - است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

trapped gases گاز های گیرافتاده ، به دام افتاده ، محبوس شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

introduced into communicated to یکی از معانی این دو ( وارد شده به . . . وارد شد به . . . ) است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمله ناموفق ( حمله شکست خورده )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمله ناکام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شکست خورد ، ناکام ماند، بازماند ( واماند ) ، رد شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

لحظه ی . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

[اسم] لحظه [صفت] فوری فک کنم منظور کاربر " فواد بهشتی " instance باشه به معنای نمونه، مورد ، مثال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به یاد داشته باشید که ، توجه داشته باشید که ، توجه کنید که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

. . . Note that به یاد داشته باشید که ، توجه داشته باشید که ، توجه کنید که

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

in which at which که در آن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به اجرا در آمدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کمی قبل ( از )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

polymer - bonded explosive ماده منفجره پلیمردار

پیشنهاد
٠

ماده منفجره پلیمر دار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

غلتک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

streak of violence رگه ای از خشونت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

رگه ، خط، سریع ( برق آسا ) streak camera دوربین سریع یا رگه رگه یا خط خط کننده [ویکی پدیا ]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

طبق لانگمن: ۱ - پخش کردن ، توزیع کردن ۲ - از کار افتادن ۳ - تمام شدن، تمام کردن ۴ - بیرون دادن ۵ - اعلام کردن اما بهتره ترجمه مبنا ، * بیرون دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - شل و ول ۲ - با بی دقتی ، با کم دقتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پولک ، پولکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

opaque :::: کدر opacity::: کدری transparent::: شفاف translucent :::: نیمه شفاف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

opaque :::: کدر opacity::: کدری transparent::: شفاف translucent :::: نیمه شفاف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کدری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اسم :::: ماده منفجره صفت :::: منفجره ، منفجر شونده ، انفجاری [سریع، تند و. . . ]

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

donate::::::: اهدا کردن donor:::::::: اهدا کننده ، دهنده acceptor::: پذیرنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شبه ایستا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

available in موجود در

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

depression:::: فرورفتگی ridge:::: برآمدگی indentation :::: تورفتگی، فرورفتگی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

to some extent تا حدی ، تا اندازه ای extent to which تا چه حد ، تا چه اندازه to the extent that تا حدی که، تا اندازه ای که، تا جایی که in so far ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

paucity lack shortage کمبود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

remainder :::::: باقی مانده reminder:::: یادآور، یادآوری remainer=the rest=residue=باقی مانده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

remainder :::::: باقی مانده reminder:::: یادآور، یادآوری remainer=the rest=residue=باقی مانده