تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست بست شدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حال و روز

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دل زننده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

کیستی شناسی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توان سنگ = مقتدر توان سنگی = اقتدار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من قانع شدم که ان کار را بکنم من باورانده شدم . . . قانعم کرد باوراندم قانعش کن بباورش

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسیر کردن = دربند کردن به اسارت گرفتند = دربند کردند اسرا = دربندان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوکیده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

دُژ یار دشمن یار دُژ پیشوند نشانه بدی است دُژیار همان دشمن یار است همان خائن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که در جنگ در کنار تو می جنگد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنان کسی را که از او راضی بودند، بر می کشیدند و در مقابل کسی را که از او نا خشنود بودند ، فرو می گرفتند کتاب دولت عباسیان برگ 188

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاسوس چشم و گوش دشمن است پس می شود گفت چشم و گوش دُژ چشم و گوش دُژ ها همه جا هستند چشم دژ دیروز چند چشم دژ را دستگیر کردند گوش دُژ گوش دژ ها همه جا ...

پیشنهاد
٠

یورش درنده وار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان جنگ

پیشنهاد
٠

خودش را به ندانستن زد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلا دوست من یک خودکار دارد که من مثل اون را دارم من به دوستم می گویم من تای اینو دارم یعنی مثل خودکار تو، لنگه ی خودکار تو را دارم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نبرد راستین چرا اسم عربی گذاشتن !! حتی روی موشک ها!!!! مگه ساخت ایران نیست !؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داویدن = ادعا کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پایِشگر ، چشم دوخته خارجی ها مترصد دعوای بین ما هستند بیگانگان به ستیز میان ما چشم دوخته اند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امروزه واژه بیگانه دائما ، جای واژه همش را گرفته است .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستوده گویی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گِرده ی آن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادیده نگرفتن پیش چشم داشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باید باغچه را زیرو رو کرد و تخم کاشت فردا هم یادآورم شو برای اسپار باغ عمله بگیرم رمان شوهر آهو خانم صفحه 68 به گمانم به معنی شخم زدن باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی نمره اش را دیدم وا رفتم قیافه وارفته من را که دید گفت ببخشید قول می دم دفعه دیگه نمره خوب بگیرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داشَن پیشینیان ما پول یا چیزی را به کسی که به در خانه می آمد می دادند برای اینکه آنرا برای خود داشته باشد و به آن داشَن می گفتند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شهر هَرکی هَرکی شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مِهرسوزی کردن دلسوزی همراه با مهربانی و گذشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنارکشیده در رمان شوهر آهو خانم صفحه 38 آمده: آهنگ نرم صدایش در عین آنکه حقشناسی را منعکس می کرد واپس زده و شرماگین بود. در اینجا گویا زن از شرمسار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود را به مسجد برساند ، تروچسبان نمازی بجا آورد رمان شوهر آهو خانم صفحه 34

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باران تند باران سنگین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیر علی و برادر هایش می گویند :ما به کسی کاری نداریم ؛ نه اهل جلسه و انجمن هستیم که فردا توی کش واکش و دردسر بیفتیم، نه . . . رمان شوهر آهو خانم صفح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موهای سفید صورت و سرش تا آنجا که از زیر کلاه تازه باب شده شاپو نمایان بود بر سیاه می چَربید رمان شوهر آهو خانم صفحه ۲۳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس لرزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَساپَس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عواقب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جای متلاشی کردن با یک تیر مغزش را متلاشی کنی مغزش را بپوکونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پو کوندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شهید کسی است که در راه خدا کشته می شود من واژه ی خدایی شدن را بیشتر می پسندم شهید= خدایی شده شهادت= خدایی شدن شهید شدن =خدایی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زبان فارسی همزه ندارد پس خدایی شدن درست است ، مانند شهدا که خدایی شده اند براحتی می شود به جای واژه ی شهید بکار برد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حفظ کردن من که ابتدایی بودم خیلی بکار می رفت مثلا معلم می گفت شعر کتاب را از بَر کنید اما الان دخترم که ابتدایی است برایش ناآشنا است خیلی از واژه ها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گمان می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وَر افتادن نسلش ور افتاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لَختی=لحظه ای، کمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد اعتراض= واخواست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به خود آمدن درس گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فروپاشیدن امپراطوری افتادن کاسه ریختن برگ درختان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که چِرکولَک بازی در میاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

درآیش =تاثیر تاثیر مهربانی در زندگی درایش مهربانی در زندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسلیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در برابر سختی ها تن در داد دیگر کم آورد و خود را وا داد در برابر ستمگر گردن خم نکرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در میان گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چگونه می توانم خودم را از این گرما در ببرم. به در بردن . خودم را از سختی های زندگی در بردم . جان به در بردن ، نجات یافتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

او را متوقف کنید جلوی او را بگیرید حملات وحشیانه را متوقف کنید جلوی حمله های وحشیانه را بگیرید ماشین را متوقف کنید ماشین را نگه دارید . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فلانی را چشته خورش کردم یعنی اول اعتمادش وبه دست آوردم بعد گولش زدم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عملیات به تعویق افتاد عملیات واپس افتاد همه را عقب زد همه را پَس زد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ و کوچک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد من واژه ی توانسنگ است یعنی توانمندیش چون سنگ ، محکم است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرحال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکست غیر قابل ترمیم شکست بازسازی نشدنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم گشنه وقتی غذامون و خوردیم و سیر شدیم ولی هنوز سر سفره نشستیم و می خوریم می گیم سیرشدم ولی چشمام گشنه است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در دست گرفتن او ضاع تحت کنترل است =اوضاع را در دست گرفته ایم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی واکنش ماست وار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پادر میانی و میانجیگری به زبان عربی می شود وساطت نه دخالت ، لطف کنید درستش کنید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناشُد نا شُد است روزم بی یاد تو شب شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زور کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نبردگاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خب پس همون مچ انداختن می شه دیگه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پَس زدن زیر زدن به هم زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول دستی ما اگر از کسی بخواهیم پول قرض کنیم می گوییم پول دستی داری بدی ، یا اون میگه ی کم پول دستی دارم می خوای بهت بدم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وَر پا فلانی ترسید و موهای سرش وَر پا ایستاد یعنی موهاش به سرش سیخ شد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان از در رفتن است ، چیزی که از در خانه برودو دیگر باز نگردد هدر رفته است، یعنی از در رفته است و دیگر بدستش نمی آوری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بنا شد =قرارشد بنا شد یکمان بخوابد و دیگری نگهبانی دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بنا شد یکیمان بخوابد و دیگری نگهبانی دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

همان دپا بوده که بعد شده دفا بپا وسایلت را دزد نبرد و اگر دزدی دیدی از خود دپا کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر وقت می آید به پرو پایم می پیچد و اعصابم را خرد می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پیش پا زدن مثلا می گوییم داری می ری بپا استکانای چای را پیش پا نزنی یعنی پات بهشون نخوره پیشِ پا مثلا می گوییم فلانی پیشِ پای شما از اینجا رفت یعنی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جانگیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( حرکت/راه افتادن ) در گذشته ای نه چندان دور می کفتیم راه بیافتید برویم دیر شد ماشین راه افتاد قطار چه ساعتی راه می افتد که اکنون حرکت گفته می شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

قطار همیشه در گذر است می شود گفت گذار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرم درد می کرد قرص که خوردم دردش وا گذاشت، یعنی دیگه درد نمی کنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گند خو کسی که معتاد می شه دیگه گند کاری را در میاره اگر دو بار خوی را پشت سر هم بیاوریم تاکید بر عادت است که همان معتاد می شود مثلا خوی خویِ خواندن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خود آشکار برای معتادان می توان گفت معتادان هنجار شکن معتادان خود آشکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

بهم بِگّرد یعنی عجله کن، بشتاب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ای مرغک خُرد ، ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز پروین اعتصامی

پیشنهاد
٠

به درد نخور به کار نمی آید خراب فرسوده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

وانمود کردن کلک زدن گول زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از انجا که کوهه به معنای موج است ؛ می توان گفت کوهه کوهه یا کوهه خیز. رودخانه ای مواج =رودخانه ای کوهه کوهه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دّم بست از اونجایی که دم و باز دم در زیر آب شدنی نیست و در اصل دمی نیست که باز دم باشه من واژه دم بست را پیشنهاد می کنم غریق=دم بست غرق شدن =دم بست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تشویش اذهان عمومی =نگران کردن مردم دلپریشی مردم آشفته کردن مردم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعماق جنگل =دل جنگل وسط کویر=دل کویر متاسفانه خیلی داریم کاربرد واژه های فارسی را فراموش می کنیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خزینه همانجایی برای خزیدن بوده، ی جای پر از آب که می خزیدن توش ، براحتی می شد جایگزین استخر بشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرف نظر از اینکه چه اتفاقی بیافتد گذشته از اینکه چی پیش بیاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فشردگی توده ی مردم چگالی توده ی مردم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زجر دادن مانند دمبه که تف می دهید و روغنش را پس می دهد بس چزونده می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنس لباسم انقدر خوبه دو سال پوشیدم آخ نگفته، ، ، یعنی آسیب ندیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نو کهنه کردن لباس ها یا وسایل اتاق یعنی دور ریختن وسایل یا لباس های کهنه و جایگزین کردن وسایل یا لباس های نو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوا به معنای انگار کردن هم است مثلا وقتی می گوییم به هوای اینکه لباس های بند رخت را باد برده سراسیمه به کوچه رفت و نگاهی انداخت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گوشی اف اف را که بر می داریم می گوییم ( کیه ) بگو کی هستی خب می شود به جای ایفون یا اف اف گفت :گوکی و به مدل تصویری ان گفت گوکی چشمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

متاسفم که واژه های فارسی انقدر فراموش شده و واژه های بیگانه انقدر جاپایش را سفت کرده که می نشینیم و به سخن گفتن نیاکانمان می خندیم پرفکان واژه ای ست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیر دیراش می شود در گویش مشهدی دختر دیردیراش می شود ازدواج کنه=دختر با بی قراری انتظار می کشد ازدواج کنه بچه ها دیر دیراشون می شود مدرسه تمام شود بچ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

به قد کشیدن برنج هنگام جوش می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

الان می گن از حس و حال افتادم، در صورتی که از تک و تا افتادم ، درست است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسبت ( برای مقایسه ) نمره های تو نسبت به نمره های من بهتر است نمره های تو به ورج نمره های من بهتر است به ورجِش بگیری نمره های تو بهتر از منه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دلماج یعنی کسی که درد دل شما را گوش می ده و ی جورایی سنگ صبورتونه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

از روی عجله: شتابزده عجله کن : بشتاب ، به هم بگَرد، زود باش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عجله کن بشتاب به هم بگَرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هم گشتن در گویش مشهدی به معنای شتاب کردن است به هم بگَرد دیر شد به هم گرد ندارم یعنی نای و توان شتاب کردن را ندارم که معمولا پیر ها یا مریض ها م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ما به زشت با نمک می گوییم زشتوک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چارگَرد خوب است به معنی چهار چرخ گردون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

می شود برای عزمم و جزم کردم ، ی اصطلاح ساخت که در زبان فارسی خوش آهنگ تر باشه مانند : کوله ام و بار کردم. . . من دیگه کوله ام و برداشتم که . . . من ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

فعل خستگی دَر کن خستگیت دَر رفت!؟ خسته نباشی؛ کمی نشست تا خستگی در کند خستگی به تنش ماند خسته شد خسته کرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از آنجا که پوششی برای شنا است می توان گفت پوشْنا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چون پوششی برای آب است می توان پوشاب گفت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

غسل از سر تا پا شستن است می شود گفت سراشست برو غسل زیارت کن برو سراشست زیارت کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

چیخوان چیزی را می خوانیم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

توی بین چون می شود از ویترین چکیده ای از آنچه در مغازه هست را دید پس می توان توی مغازه را از خیابان دید می شود توی بین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به گفته قدیمی ها دست پیش رو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاک پیش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

پا پیش مهمان رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

ستان پیمان