تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ستان پیمان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

پا پیش مهمان رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

خاک پیش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به گفته قدیمی ها دست پیش رو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

توی بین چون می شود از ویترین چکیده ای از آنچه در مغازه هست را دید پس می توان توی مغازه را از خیابان دید می شود توی بین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چیخوان چیزی را می خوانیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

غسل از سر تا پا شستن است می شود گفت سراشست برو غسل زیارت کن برو سراشست زیارت کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چون پوششی برای آب است می توان پوشاب گفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از آنجا که پوششی برای شنا است می توان گفت پوشْنا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فعل خستگی دَر کن خستگیت دَر رفت!؟ خسته نباشی؛ کمی نشست تا خستگی در کند خستگی به تنش ماند خسته شد خسته کرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

می شود برای عزمم و جزم کردم ، ی اصطلاح ساخت که در زبان فارسی خوش آهنگ تر باشه مانند : کوله ام و بار کردم. . . من دیگه کوله ام و برداشتم که . . . من ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چارگَرد خوب است به معنی چهار چرخ گردون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ما به زشت با نمک می گوییم زشتوک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هم گشتن در گویش مشهدی به معنای شتاب کردن است به هم بگَرد دیر شد به هم گرد ندارم یعنی نای و توان شتاب کردن را ندارم که معمولا پیر ها یا مریض ها م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عجله کن بشتاب به هم بگَرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از روی عجله: شتابزده عجله کن : بشتاب ، به هم بگَرد، زود باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دلماج یعنی کسی که درد دل شما را گوش می ده و ی جورایی سنگ صبورتونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نسبت ( برای مقایسه ) نمره های تو نسبت به نمره های من بهتر است نمره های تو به ورج نمره های من بهتر است به ورجِش بگیری نمره های تو بهتر از منه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

الان می گن از حس و حال افتادم، در صورتی که از تک و تا افتادم ، درست است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به قد کشیدن برنج هنگام جوش می گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیر دیراش می شود در گویش مشهدی دختر دیردیراش می شود ازدواج کنه=دختر با بی قراری انتظار می کشد ازدواج کنه بچه ها دیر دیراشون می شود مدرسه تمام شود بچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

متاسفم که واژه های فارسی انقدر فراموش شده و واژه های بیگانه انقدر جاپایش را سفت کرده که می نشینیم و به سخن گفتن نیاکانمان می خندیم پرفکان واژه ای ست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گوشی اف اف را که بر می داریم می گوییم ( کیه ) بگو کی هستی خب می شود به جای ایفون یا اف اف گفت :گوکی و به مدل تصویری ان گفت گوکی چشمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوا به معنای انگار کردن هم است مثلا وقتی می گوییم به هوای اینکه لباس های بند رخت را باد برده سراسیمه به کوچه رفت و نگاهی انداخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نو کهنه کردن لباس ها یا وسایل اتاق یعنی دور ریختن وسایل یا لباس های کهنه و جایگزین کردن وسایل یا لباس های نو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنس لباسم انقدر خوبه دو سال پوشیدم آخ نگفته، ، ، یعنی آسیب ندیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زجر دادن مانند دمبه که تف می دهید و روغنش را پس می دهد بس چزونده می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فشردگی توده ی مردم چگالی توده ی مردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرف نظر از اینکه چه اتفاقی بیافتد گذشته از اینکه چی پیش بیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خزینه همانجایی برای خزیدن بوده، ی جای پر از آب که می خزیدن توش ، براحتی می شد جایگزین استخر بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اعماق جنگل =دل جنگل وسط کویر=دل کویر متاسفانه خیلی داریم کاربرد واژه های فارسی را فراموش می کنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تشویش اذهان عمومی =نگران کردن مردم دلپّریشی مردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دّم بست از اونجایی که دم و باز دم در زیر آب شدنی نیست و در اصل دمی نیست که باز دم باشه من واژه دم بست را پیشنهاد می کنم غریق=دم بست غرق شدن =دم بست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از انجا که کوهه به معنای موج است ؛ می توان گفت کوهه کوهه یا کوهه خیز. رودخانه ای مواج =رودخانه ای کوهه کوهه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وانمود کردن کلک زدن گول زدن

پیشنهاد
٠

به درد نخور به کار نمی آید خراب فرسوده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ای مرغک خُرد ، ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز پروین اعتصامی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهم بِگّرد یعنی عجله کن، بشتاب

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خود آشکار برای معتادان می توان گفت معتادان هنجار شکن معتادان خود آشکار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

گند خو کسی که معتاد می شه دیگه گند کاری را در میاره اگر دو بار خوی را پشت سر هم بیاوریم تاکید بر عادت است که همان معتاد می شود مثلا خوی خویِ خواندن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرم درد می کرد قرص که خوردم دردش وا گذاشت، یعنی دیگه درد نمی کنه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

قطار همیشه در گذر است می شود گفت گذار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( حرکت/راه افتادن ) در گذشته ای نه چندان دور می کفتیم راه بیافتید برویم دیر شد ماشین راه افتاد قطار چه ساعتی راه می افتد که اکنون حرکت گفته می شود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

جانگیر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

پیش پا زدن مثلا می گوییم داری می ری بپا استکانای چای را پیش پا نزنی یعنی پات بهشون نخوره پیشِ پا مثلا می گوییم فلانی پیشِ پای شما از اینجا رفت یعنی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر وقت می آید به پرو پایم می پیچد و اعصابم را خرد می کند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

همان دپا بوده که بعد شده دفا بپا وسایلت را دزد نبرد و اگر دزدی دیدی از خود دپا کن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنا شد یکیمان بخوابد و دیگری نگهبانی دهد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بنا شد =قرارشد بنا شد یکمان بخوابد و دیگری نگهبانی دهد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان از در رفتن است ، چیزی که از در خانه برودو دیگر باز نگردد هدر رفته است، یعنی از در رفته است و دیگر بدستش نمی آوری