پیشنهادهای م بیک (٨١)
پا پیش مهمان رفتن
اعماق جنگل =دل جنگل وسط کویر=دل کویر متاسفانه خیلی داریم کاربرد واژه های فارسی را فراموش می کنیم
از آنجا که پوششی برای شنا است می توان گفت پوشْنا
به گفته قدیمی ها دست پیش رو
چیخوان چیزی را می خوانیم
توی بین چون می شود از ویترین چکیده ای از آنچه در مغازه هست را دید پس می توان توی مغازه را از خیابان دید می شود توی بین
خاک پیش
از روی عجله: شتابزده عجله کن : بشتاب ، به هم بگَرد، زود باش
ستان پیمان
چون پوششی برای آب است می توان پوشاب گفت
بی واکنش ماست وار
( حرکت/راه افتادن ) در گذشته ای نه چندان دور می کفتیم راه بیافتید برویم دیر شد ماشین راه افتاد قطار چه ساعتی راه می افتد که اکنون حرکت گفته می شود
الان می گن از حس و حال افتادم، در صورتی که از تک و تا افتادم ، درست است
هوا به معنای انگار کردن هم است مثلا وقتی می گوییم به هوای اینکه لباس های بند رخت را باد برده سراسیمه به کوچه رفت و نگاهی انداخت
خود آشکار برای معتادان می توان گفت معتادان هنجار شکن معتادان خود آشکار
درآیش =تاثیر تاثیر مهربانی در زندگی درایش مهربانی در زندگی
زجر دادن مانند دمبه که تف می دهید و روغنش را پس می دهد بس چزونده می شود
غسل از سر تا پا شستن است می شود گفت سراشست برو غسل زیارت کن برو سراشست زیارت کن
گوشی اف اف را که بر می داریم می گوییم ( کیه ) بگو کی هستی خب می شود به جای ایفون یا اف اف گفت :گوکی و به مدل تصویری ان گفت گوکی چشمی
دلماج یعنی کسی که درد دل شما را گوش می ده و ی جورایی سنگ صبورتونه
بنا شد =قرارشد بنا شد یکمان بخوابد و دیگری نگهبانی دهد
دّم بست از اونجایی که دم و باز دم در زیر آب شدنی نیست و در اصل دمی نیست که باز دم باشه من واژه دم بست را پیشنهاد می کنم غریق=دم بست غرق شدن =دم بست ...
گند خو کسی که معتاد می شه دیگه گند کاری را در میاره اگر دو بار خوی را پشت سر هم بیاوریم تاکید بر عادت است که همان معتاد می شود مثلا خوی خویِ خواندن ...
ای مرغک خُرد ، ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز پروین اعتصامی
عجله کن بشتاب به هم بگَرد
پَس زدن زیر زدن به هم زدن
همان دپا بوده که بعد شده دفا بپا وسایلت را دزد نبرد و اگر دزدی دیدی از خود دپا کن
کسی که چِرکولَک بازی در میاره
می شود برای عزمم و جزم کردم ، ی اصطلاح ساخت که در زبان فارسی خوش آهنگ تر باشه مانند : کوله ام و بار کردم. . . من دیگه کوله ام و برداشتم که . . . من ...
جانگیر
به خود آمدن درس گرفتن
ما به زشت با نمک می گوییم زشتوک
در دست گرفتن او ضاع تحت کنترل است =اوضاع را در دست گرفته ایم
به قد کشیدن برنج هنگام جوش می گویند
به هم گشتن در گویش مشهدی به معنای شتاب کردن است به هم بگَرد دیر شد به هم گرد ندارم یعنی نای و توان شتاب کردن را ندارم که معمولا پیر ها یا مریض ها م ...
چشم گشنه وقتی غذامون و خوردیم و سیر شدیم ولی هنوز سر سفره نشستیم و می خوریم می گیم سیرشدم ولی چشمام گشنه است
صرف نظر از اینکه چه اتفاقی بیافتد گذشته از اینکه چی پیش بیاد
وَر پا فلانی ترسید و موهای سرش وَر پا ایستاد یعنی موهاش به سرش سیخ شد
در برابر سختی ها تن در داد دیگر کم آورد و خود را وا داد در برابر ستمگر گردن خم نکرد
دیر دیراش می شود در گویش مشهدی دختر دیردیراش می شود ازدواج کنه=دختر با بی قراری انتظار می کشد ازدواج کنه بچه ها دیر دیراشون می شود مدرسه تمام شود بچ ...
لَختی=لحظه ای، کمی
عملیات به تعویق افتاد عملیات واپس افتاد همه را عقب زد همه را پَس زد
پول دستی ما اگر از کسی بخواهیم پول قرض کنیم می گوییم پول دستی داری بدی ، یا اون میگه ی کم پول دستی دارم می خوای بهت بدم
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد اعتراض= واخواست
پادر میانی و میانجیگری به زبان عربی می شود وساطت نه دخالت ، لطف کنید درستش کنید
گمان می شود
حفظ کردن من که ابتدایی بودم خیلی بکار می رفت مثلا معلم می گفت شعر کتاب را از بَر کنید اما الان دخترم که ابتدایی است برایش ناآشنا است خیلی از واژه ها ...
شکست غیر قابل ترمیم شکست بازسازی نشدنی
فعل خستگی دَر کن خستگیت دَر رفت!؟ خسته نباشی؛ کمی نشست تا خستگی در کند خستگی به تنش ماند خسته شد خسته کرد
چگونه می توانم خودم را از این گرما در ببرم. به در بردن . خودم را از سختی های زندگی در بردم . جان به در بردن ، نجات یافتن.