چشته خوردن

لغت نامه دهخدا

چشته خوردن. [چ َ / چ ِ ت َ / ت ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) چاشت خوردن. طعمه خوردن. طعام اندک خوردن. رجوع به چشته شود. || طعمه خوردن حیوان درنده ، چون خواهند که درنده ای مانند شیر و ببر و امثال آنها را شکار کنند جایی طعمه میگذارند، او میاید و میخورد و بار دیگر که برای خوردن آن طعمه میاید شکار میشود. ( فرهنگ نظام ). چاشنی خوردن. مسته خوردن. مزه چشیدن. رجوع به چشته شود. || از چیزی لذت بردن و باز درپی آن یا مانند آن برآمدن. ( فرهنگ نظام ). انتظار معاش بی تلاش و رزق بی زحمت داشتن. رجوع به چشته شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- چاشت خوردن طعام اندک خوردن. ۲- طعمه خوردن جانوران درنده . ۳ - ازچیزی لذت بردن و باز درپی آن بر آمدن .

پیشنهاد کاربران

فلانی را چشته خورش کردم یعنی اول اعتمادش وبه دست آوردم بعد گولش زدم

بپرس